بهزاد طالبی در شبگار فیلم کوایدان را معرفی میکند. اثری کلاسیک و البته متفاوت از سینمای ژاپن. کوبایاشی یکی از کارگردانان شاخص ژاپن، پرخرجترین فیلم ژاپنی تا آن زمان را میسازد. فیلمی با دستمایههای ترسناک که به افسانههای ژاپنی در مورد ارواح میپردازد.
بعد از گشت و گذاری مبسوط در هالیوود و گذری کوچک به فرانسه، به آسیای دور، ژاپن، میرویم. ژاپن که بعد از جنگ جهانی دوم و بمباران اتمی تقریبا نابود شده بود، در دهه شصت کمکم سر از خاک برمیدارد و سینمای این کشور نیز که از دهه 50 با مربع طلایی کوروساوا (Kurosawa)، میزوگوچی (Mizoguchi)، اوزو (Ozu) و کوبایاشی (Masaki Kobayashi) خود را به جهانیان میشناساند، در دههی شصت ژاپن برای ثابت کردن خود به سینمای جهان احتیاج به یک ابرفیلم داشت، فیلمی که نه تنها هنر سینمای ژاپن را به رخ بکشد، بلکه خبر از قدرت تولید عظیم این سینمای نوپا داشته باشد. برای ساخت چنین فیلمی شرکت فیلمسازی توهو به سراغ یکی از این چهار کارگردان میرود و با در اختیار قرار دادن همه چیز، ماساکی کوبایاشی را به سوی ساخت یکی از شاهکارهای تاریخ سینمای جهان هدایت میکند، فیلمی ترسناک برگرفته از داستانهای فولکلور ژاپنی به نام کوایدان (Kwaidan, 1964) یا داستانهای ارواح.
کوایدان یک فیلم چهار و یا پنج اپیزودی است که داستانهای آن هیچ ربطی به هم ندارند و تنها یک تم مشترک دارند، ارواح.
موی مشکی: به سامورایی فقیری شغلی در استانی دوردست پیشنهاد میشود. او برای به دست آوردن آن شغل با وجود التماسهای زیاد زنش، او را رها میکند و با دختری از طبقه بالا ازدواج میکند تا بتواند شغل را به دست آورد. او زن جدید و شغل را به دست میآورد، اما خاطرهی همسر قبلی او را رها نمیکند تا روزی که مدت زمان تصدی او بر آن شغل به پایان میرسد، مرد همسر جدید را رها کرده و به دیدن زن سابق خود میرود . . .
زن برفی: دو هیزمشکن در زمستانی سخت در کلبهای در جنگل گرفتار میشوند. در نیمههای شب موجودی موسوم به زن برفی به سراغ آنها میآید و مرد مسنتر را میکشد، ولی از جان مرد جوانتر میگذرد به شرطی که این ماجرا را برای کسی تعریف نکند. سالها بعد مرد جوان با دختری ازدواج میکند و دارای فرزندانی میشود. شبی در کنار آتش بر اثر حادثهای به یاد خاطره زن برفی میافتد و آن ماجرا را برای زنش تعریف میکند . . .
هویچی بدون گوش: هویچی پسر جوان کوری است که خوب ساز میزند و آواز میخواند، او در معبدی در کنار دریا زندگی میکند. دلیل ساخت معبد دعا برای ارواح کشتهشدگان جنگی است که 600 سال قبل میان خاندان هیکه و کنجی درگرفت و در نتیجهی آن تمامی خاندان هیکه کشته شدند. شبی که هویچی در معبد تنهاست، مردی به سراغ او میآید و از او میخواهد برای ارباب او حماسه نبرد هیکه را با ساز بخواند. از آن به بعد هویچی هرشب به خانه اربابِ مرد میرود و آن داستان را میخواند تا اینکه راهب بزرگ معبد متوجه میشود که هویچی برای ارواح کشتهشدگان جنگ آواز میخواند . . .
در فنجان چای: روزی یکی از ساموراییهای محافظ خاندان کاتاگاوا در فنجان خود عکس مردخندانی را میبیند، اما اعتنایی نمیکند. همان شب مرد در قصر بر او ظاهر میشود، سامورایی با شمشیر ضربهای به او میزند، مرد مرموز در درون دیوار غیب میشود. شب بعد سامورایی در خانه است که سه مرد به در خانه او میآیند و ادعا میکنند که نوکران مرد فنجان چای هستند. سامورایی با آنها درگیر میشود . . .
و داستان پنجم درباره نویسندهی داستان «در فنجان چای» است که آن را باید دید.
در سال 1960 پروژه ساخت فیلم کوایدان به کارگردانی ماساکی کوبایاشی کلید خورد و در سال 1964 به پایان رسید. کوایدان پرخرجترین فیلم سینمای ژاپن تا آن زمان بود. شرکت توهو (Toho) به عنوان بزرگترین شرکت تولید فیلم ژاپن تهیه این فیلم را به عهده گرفت. تقریبا تمام صحنههای فیلم در محیط داخلی و استودیو فیلمبرداری شدهاند. جالب است بدانید شرکت توهو از سال 1935 تاکنون 1300 فیلم تهیه کرده و در سال 1964، یعنی سال تولید عظیمی مانند کوایدان، 30 فیلم دیگر در دست ساخت داشته است.
کوایدان براساس کتابی نوشته لافکادیو هرن (Lafcadio Hearn) ساخته شده است. هرن که از پدری ایرلندی و مادری یونانی در یونان به دنیا آمده بود، در انگلستان و فرانسه درس خواند و در آمریکا به شغل روزنامهنگاری مشغول شد. او در سال 1890 به ژاپن رفت و عاشق دختری ژاپنی از خاندان سامورایی شد. با او ازدواج کرد و تا آخر عمر در ژاپن ماند. او مجموعهای از افسانههای ژاپنی را در کتابی جمعآوری کرد. داستانهای هرن نویسندهی مشخصی ندارند و اکثرا به صورت سینه به سینه در ژاپن نقل شدهاند.
ماساکی کوبایاشی یکی از بزرگان سینمای ژاپن قبل از ساخت کوایدان با ساخت فیلمهایی مانند سهگانه وضعیت بشری (The Human Condition, 1959) و هاراکیری (Harakiri, 1962) نام خود را بر سر زبانها انداخته بود. او در کوایدان نهایت سعی خود را کرد که یک شاهکار خلق کند. کوبایاشی در فیلم جشنوارهای از نور و رنگ برپا میکند. تا سال تولید این فیلم اکثر قریب به اتفاق تولیدات ژاپن سیاه و سفید بودند، اما ژاپنیها قصد داشتند به جهان ثابت کنند که جنگ را پشت سر گذاشتهاند. در این فیلم به دلیل کار در استودیو رنگ و نور به شدت کنترل شده است، حتی در صحنههایی آسمان نقاشی شده است. گذشته از داستان جذاب فیلم، رنگ در آن بیداد میکند. کوبایاشی به طرز بسیار هنرمندانهای از رنگ در فیلم استفاده کرده است و اینکه نمیتوان از میزانسنهای عجیب و غریب کوبایاشی که به ایجاد فضای رعبآور در فیلم کمک بسیار میکند، اشاره نکرد.
اگر به فیلمهای اسلشر آمریکایی و خون و خونریزی علاقمندید این فیلم را نبینید، ترس در کوایدان در داستان شکل میگیرد، نه در نشان دادن خشونت. کوایدان داستان ارواحی است که مرگ خود را باور ندارند و با زندگان برای اثبات خود میجنگند. یکی از مهمترین عوامل ایجاد حس و فضای وحشت در این فیلم حاشیهی صوتی آن است. فیلم فوقالعاده کم دیالوگ است، اما چیزی که شما را به داخل داستان هدایت میکند، افکتها (صداهای صحنه) و موسیقی سنتی زیبایی است که با اینکه ما شناختی نسبت آن نداریم اما فضایی وحشتآور ایجاد میکند.
کوایدان در سال 1966 کاندید دریافت بهترین فیلم خارجی زبان از آکادمی اسکار شد، اما مبارزه را به مغازهای در خیابان اصلی (The Shop On Main Street, 1965) از کشور چکسلواکی باخت. ولی توانست جایزهی ویژه هیئت داوران کن را به خانه ببرد.
پانوشت: نام اصلی این فیلم Kaidan یا کایدان است، اما به خاطر مصطلح شدن نام Kwaidan یا کوایدان، چه در آمریکا و چه در ایران، ما هم به همین نام فیلم را صدا میکنیم.
خیلی کیف کردم
دستتون درد نکنه
خیلی لطف داریم همنام عزیز
عالی عالی عالی
سلام.از زمان بچگی که این فیلم رو شبکه یک خودمون نشون داد و من از ترس نتونستم ببینم تا همین حالا که کلی فیلم دیدم نظیرشو ندیدم.ممنون از کسی که باعث شد بتونم الان این فیلم رو پیدا کنم و خاطره سی سال پیش رو برام زنده کرد.مرسی
درود فیلم خیلی مجذوب کننده ساخته شده بود من البته در سال 66 یا 67 , تو تلویزیون سیاه سفید دیدم, فکر کنم تا ساعت 2 نصف شب طول کشید
باسلام،بدونشککوایداناگرترسناکترینفیلمتاریخسینمانباشدحتمادربینسهفیلماولهست.گذشتهاززیبائیوقوامفیلم.