ترجمه شعر کلمات از نزار قبانی با آواز ماجده رومی

۲۲ آبان ۱۳۹۵ | ۱۰:۱۵
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 4 دقیقه

قبلا در شبگار از امین حسینیون ترجمه‌ی شعرهایی از کریستوفر مارلو، بوریس پاسترناک و محمود درویش و دیگران را خوانده‌اید. این بار ترجمه‌ای از شعر کلمات، از نزار قبانی، که ترانه‌ای برای یکی از مشهورترین آهنگ‌های ماجده رومی هم بوده است. با شبگار همراه باشید.

 

نزار قبانی
نزار قبانی

 

کلمات، شعر بی‌نظیر نزار قبانی را ماجده رومی خوانده و یکی از ماندگارترین اجراهایش شکل گرفته است. نزار قبانی، مردی است که می‌تواند از زبان زنان شعر بگوید و من شخصا مشابه این قدرت را نزد هیچ شاعر دیگری ندیده‌ام. برای آشنایی با شاعر صحفه‌ی ویکیپدیای فارسیِ نزار قبانی مرجع خوبی است.

احتمالا آهنگ کلمات را قبلا شنیده‌اید. ترجمه‌های متعددی هم از شعر کلمات در اطراف اینترنت موجود است. خود من برای این ترجمه سه ترجمه‌ی فارسی و سه ترجمه‌ی انگلیسی را هم تطبیق دادم، که فاصله‌ی ترجمه‌ها بسیار زیاد بود و نه حتی یکیشان رضایت‌بخش، در نتیجه به ترجمه‌های فارسی ارجاع نمی‌دهم. اما هم ویدئویی که می‌توانید اینجا را کلیک کنید و ببینید زیرنویس انگلیسی دارد، و هم در سایت شکارچیِ شعر، ترجمه‌ی خوبی  از شعر وجود دارد. از نزار کتاب‌های متعددی به فارسی منتشر شده با ترجمه‌های گوناگون. من مطمئن نیستم شعر کلمات در یکی از آنها هست یا نه، اما علت ترجمه‌ام اول علاقه‌ی شخصی خودم به این شعر و به ویژه مصراعِ پایانی آن است و دوم نبودن ترجمه‌ی فارسی مناسب در اینترنت از این شعر.

شعر نزار مانند بسیاری از شعرهای با کیفیت دنیا سهل و ممتنع است. همین که آن را به عربی بشنوید؛ به جانتان می‌نشیند، اما استفاده‌ی موجزِ شاعر از زبان عربی، ترجمه‌اش را تبدیل به نبردی تراژیک می‌کند که در آن مترجم لاجرم شکست خواهد خورد؛ اما شکست دلیلی برای نجنگیدن نبوده و نیست. در ترجمه مصدر «فراموشیدن» را به کار بردم که ظاهرا آخرین بار فخرالدین اسعد گرگانی در ویس و رامین به کارش برده، و مصدر شنواندن را که یعنی به گوش رساندن و به نظرم بعد از قرن چهارم مهجور بوده. رقص‌گه هم واژه‌ای است که قبلا به کار رفته است در شعر معاصر حتی، جز این‌ها به نظرم ترجمه نکته‌ی نامانوسی نداشته باشد.

در اجرای ماجده رومی یک خط از شعر حذف شده است:«برایم هفت ماه می‌آورد و سبدی از غزل». نتوانستم علت این حذف را کشف کنم، اگر کسی می‌داند حتما در میان بگذارد. از این تفاوت یک مصرعی میان شعر و آهنگ غافلگیر نشوید.

 

 

تماشای ویدئو با زیرنویس انگلیسی

 

 

کلمات، نزار قبانی

 

مرا می‌رقصاند و می‌شنواندم کلماتی که مانندشان کلماتی نیست

می‌گیردم از زیر کتف‌هایم و تا نشستِ ابرها می‌افرازدم

باران سیاه در چشمانم می‌بارد؛ رگبار، چه رگباری

با خود می‌بردم، می‌بردم تا عصر ایوان‌های پُر گل

و من در دستانش کودکی‌ام، پری‌ام که نسیم می‌برد

برایم هفت ماه می‌آورد و سبدی از غزل
هدیه‌اش خورشید، هدیه‌اش تابستان و گروه پرستوها
می‌گوید بهترین‌ش منم، برابرم با هزاران هزار ستاره

که من گنجم و از من زیباتر ندیده در تمام نگاره‌ها
از شیداییِ آنچه می‌گویدم، رقص‌گه و رقص را ‌می‌فراموشم

کلماتش تاریخم را دگرگون می‌کند، به آنی از من زن می‌سازد
از خیال  کاخی می‌سازدم، که جز به آنی ساکنش نیستم

برمی‌گردم،

برمی‌گردم به میز تحریرم، هیچ با من نیست، جز کلمات

 

 

كلمات ، نزار قبانی

يُسمعني.. حـينَ يراقصُني كلماتٍ ليست كالكلمات

يأخذني من تحـتِ ذراعي يزرعني في إحدى الغيمات

والمطـرُ الأسـودُ في عيني يتساقـطُ زخاتٍ.. زخات

يحملـني معـهُ.. يحملـني لمسـاءٍ ورديِ الشُـرفـات

وأنا.. كالطفلـةِ في يـدهِ كالريشةِ تحملها النسمـات

يحمـلُ لي سبعـةَ أقمـارٍ بيديـهِ وحُزمـةَ أغنيـات

يهديني شمسـاً.. يهـديني  صيفاً.. وقطيـعَ سنونوَّات

يخـبرني.. أني تحفتـهُ و أساوي آلافَ النجمات

و بأنـي كنـزٌ… و بأني أجملُ ما شاهدَ من لوحات

يروي أشيـاءَ تدوخـني تنسيني المرقصَ والخطوات

كلماتٍ تقلـبُ تاريخي  تجعلني امرأةً في لحظـات

يبني لي قصـراً من وهـمٍ لا أسكنُ فيهِ سوى لحظات

وأعودُ.. أعودُ لطـاولـتي لا شيءَ معي.. إلا كلمات

کارشناس فیلمنامه نویسی و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و دانشجوی دکترای پژوهش هنر در دانشگاه تربیت مدرس. فیلمنامه نویس، و نویسنده رمان های سیاسیا در شهرمارمولک ها، ماجرای خونزاد و ماجرای کفترکش و منتقد و نویسنده در مجله شبگار
امین حسینیون
4.2 5 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
9 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها
گمنام
6 سال قبل

شعرشون عالیه

سارا لقمانی
6 سال قبل

…هیچ با من نیست جز کلمات
بسیار تکان دهنده بود.مرسی.

سارا لقمانی
پاسخ به  سارا لقمانی
6 سال قبل

Sarah Loghmani:
تو را زنانه می خواهم
تا درختان سبز شوند
ابرهای پر باران به هم آیند
باران فرو ریزد

تو را زنانه می خواهم
زیرا تمدن زنانه است
شعر زنانه است
ساقه ی گندم
شیشه ی عطر
حتی پاریس زنانه است
و بیروت
با تمامی زخمهایش ، زنانه است…

«نزار قبانی»

سارا لقمانی
پاسخ به  سارا لقمانی
6 سال قبل

تو را زنانه می خواهم
تا درختان سبز شوند
ابرهای پر باران به هم آیند
باران فرو ریزد

تو را زنانه می خواهم
زیرا تمدن زنانه است
شعر زنانه است
ساقه ی گندم
شیشه ی عطر
حتی پاریس زنانه است
و بیروت
با تمامی زخمهایش ، زنانه است…

«نزار قبانی»

جعفر فراتصه
4 سال قبل

واقعا تا به حال معنی به این زیبایی برای یک شعر عربی ندیده بودم لطفا لطفا لطفا شعر آهنگ الحب والوفاء از ماجده رومی رو هم ترجمه کنید

آحمد رضا
3 سال قبل

با اینکه سعی کرده ای خیلی ادبی ترجمه کنید اما یک جاهایی مانده اید… کلماتش تاریخم را دگرگون می کنند یعنی چه؟ شما که ریشه را پری ترجمه کرده اید می توانستید این راهم بگویید گذشته ام به جای تاریخم. باران سیاه در چشمانم می بارد یعنی چه؟ می توانستید بگویید چشمانم سیاهی می رود و یا چیزی شبیه به این…

آیدا
پاسخ به  آحمد رضا
3 سال قبل

باران سیاه، کنایه از اشکی است که با سرمه آمیخته شده

آیدا اقصائی
3 سال قبل

جناب حسینیون، به نکته ظریفی اشاره کردید، به بیت آخر. به عنوان زنی که گاهی می نویسد، باید بگویم این که «طاوله» را بر خلاف اغلب ترجمه های موجود، به «میز تحریر» برگردانده اید، و نه «میز»…هوشمندانه است و بسیار تاثیرگذار، که در یک خط ترجمه شما را از دیگران متمایز می کند. برقرار باشید و نویسا.

محمد
1 سال قبل

ماجده رومی و بخصوص وقتی با اشعار نزار عزیز در هم آمیخته میشود شبیه هیچ چیز نیست جز خود خود عشق…. دقیقا میتونی روی پلکان کلمه ها و واژگان پا گذاشت و بالا رفت و بالا رفت تا عشق، حتی تا خدا که محضر عشق است.
زبانم قاصر و بیسواد میشوم وقتی چشمانم را میبندم و به آهنگهای زیبای این بانوی عزیز گوش میدهم، مست میشوم، و در بیداری خواب میبینم… ماجده رومی عشقه… کاش نسل جدید هم ایشون رو میشناخت، از نو بشناسن و تکرار و تکرار تا ابدیت…