پنجاه نفری را عاصی کرده بودیم و چندین روز میگشتیم تا مجید کریمیان یک شب لفظ شوگار را آمد. شوگار را زاگرسنشینان، نه در مقابل روزگار، در ادامهی روزگار میگویند. بالاخره اگر روز گردشی دارد، شب هم دارد. ما هم که روزهایمان خیلی روشن نیست؛ با این هوای آلودهی تهران. اما دوستانمان برای شبگار معانی متعددی شمردهاند. از مراسمی که کردها قبل از عروسی میگیرند؛ تا معنایِ خیالیِ گاریِ متحرکی در شب. ما تمام این معانی را میپذیریم، هرچیزی که برای شما کار میکند و به ما لطمهای نمیزند قبول است. ما واژهی شبگار را نساختهایم، گسترشش دادهایم.
شبگار جالب است، و جالبی مفهومی است متغیر به ذوق خواننده. برای کسی مقالهای تخصصی دربارهی حفاریهای شوش جالب است و برای کسی جنس کت شلوار آل پاچینو در پدرخوانده؛ یا حتی هر دو برای یک نفر. در هر حال کسی که رامبراند میپسندد؛ و کسی که فرشاد پیوس دوست دارد؛ شاید یک جا کباب بخورند. شاید هم هر دو یک نفر باشند. شبگار بیرون از این قید و بندهاست. هر چیزی به نظر ما جالب باشد در شبگار جایی دارد و امیدواریم زیر این سقف زیباییشناختی مشترک، ذوقهایی مشابه خودمان باشند. خلاصه هر روز صبح به شبگار سر بزنید؛ چیزی برای خواندن خواهید یافت؛ قول.
شبگار جالب هست، ولی غلط نیست. اگر اشتباهی در شبگار دیدید لطف کنید و همان لحظه بکوبیدش وسط صورت ما. بهترین شکل نقد، نقد مخرب است. شبگار بی ارتباط به تجربهی زندگی به عنوان یک ایرانی نیست و گرچه زندگی به عنوان یک ایرانی به شدت سیاسی است؛ اما موضوع شبگار پیگیری سیاست روز نیست. همانطور که حرفهای سنگین زدن موضوع شبگار نیست. ما حرف میزنیم چون به خیالمان حرفهای جالبی داریم. اگر کسی گوش نکند ساکت میشویم؛ اگر گوش کنند بیشتر میگوییم؛ به همین سادگی. شبگار همین چیزی است که می بینید؛ نه بیش و نه کم.