نامه‌های سلینجر، سرنخی از داستان‌های گمشده‌اش

۳۱ شهریور ۱۳۹۲ | ۲۲:۳۱
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 3 دقیقه

این مطلب مکمل مطلب قبلی شبگار است در خصوص 22 داستان گمشده‌ی سلینجر؛ در واقع نامه­‌های کشف شده از او، وجود این داستان­‌ها را تایید می‌کنند. مطلب قبلی شبگار را اینجا بخوانید.

نامه‌ی­ تازه منتشر شده از نویسنده­‌ی ناتور دشت نشان می­‌دهد او پس از سال 1965 هم به نوشتن ادامه داده بوده است. سرنخ­‌های جدید به دست آمده از میان نامه­‌های سلینجر که اخیراً کشف شده نشان می­‌دهد، مجموعه‌­ای از داستان­‌های این نویسنده هم‌چنان منتشر نشده باقی مانده‌­اند.

به گفته­ نیویورک تایمز، نویسنده­ ناتور دشت که پس از انتشار رمان «شانزدهم هپ وُرث» در سال1965 تا زمان مرگش در سال 2010 دیگر کتابی منتشر نکرد، در نامه‌ای به دوست قدیمی خود «مایکل میچل» در سال 1982 به نسخه­‌های خطی داستان­‌هایش اشاره کرده است. در نامه‌ی­ دیگری به میچل در سال 1994 سلینجر به ادامه‌­ی کار نویسندگی‌­اش اشاره کرده است، او نوشته:«من هم‌چنان کار می­‌کنم. به همان زیادی قدیم­‌ها.»

سه نامه­‌ی تازه کشف شده­ سلینجر به میچل مرحوم  ـ کسی که جلد اولین نسخه­ ناتور دشت را درست کرده بود ـ  توسط یکی از دوستانش «روث ای لینکه» پیدا شد. روث آن‌ها را به کتابخانه و موزه‌ی­ مورگان که 11 نامه­ دیگر از سلینجر در آن‌جا نگه‌داری می­‌شد فروخت.

در میان آن‌ها نوشته‌­هایی مبنی بر این که چطور سعی می­‌کرده مراسم فارغ‌­التحصیلی را تحمل کند، دیده می‌شود. در نامه­‌ای در ژوئن 1982 نوشته:«من زیاد به مراسم فارغ‌التحصیلی رفتم اما چیزی جز ادعا و تظاهر از اساتید و فارغ‌التحصیلان و مراسم واقعا کسل کننده ندیده‌­ام.». هنگام سفر به اروپا در سال 1994، از خانه­‌ی کافکا در پراگ به عنوان تله‌ی­ توریستی یاد کرده و از پیدا نکردن یک سالاد خوب و خوشمزه در شهرهای اروپایی گله کرده است.

نامه‌­های منتشر شده توسط نیویورک تایمز، نشان می­‌دهد او مردی درست و متواضع بوده است. درحالی‌که دوستش را رفیق خطاب کرده، خودش را احمق خوانده. شاید عجیب به نظر بیاید اما او در نامه­‌ای گفته که برای تماشای تلویزیون به زیرنویس احتیاج دارد؛  به جز فیلم« سی و نه پله» ! که درباره‌اش گفته است:«من تمام آن را حفظ هستم. دیالوگ­‌های آن در ذهن همه ضبط شده است.»

کارت پستالی متعلق به 1995 با دست خط سلینجر وجود دارد:«گاهی اوقات نمی‌­توانم آن‌چه را سال­‌ها در «سگ­‌ها» دیده­‌ام، به یاد بیاورم.» که به گفته‌­ی نیویورک تایمز این می‌­تواند غزلی برای گربه­‌ها باشد.

لینک مطلب اصلی

مرضیه ابراهیمی
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها