سراسر شب (All Through The Night, 1941) فیلمی است که اگر نگوییم در تاریخ سینما بینظیر، اقلا کمنظیر هست. فیلمی آمیخته از ژانرهای نوآر، جنایی، جاسوسی و کمدی. فیلم هیچکدام از ژانرها را هجو نمیکند و به سختی بر روی لبهی نازکی راه میرود و سعی دارد تماشاگران همهی ژانرها را راضی نگه دارد و دلیل انتخاب ما این بود که در این زمینه کاملا موفق است. فیلمی که بوگی کبیر در نقشی گانگستر/کارآگاه به فرمان مادرش به جنگ جاسوسان میرود.
وینسنت شرمن (Vincent Sherman) کارگردان فیلم سراسر شب کارگردان بزرگی نبود و این اجازه را پیدا نکرد که به کارگردان بزرگی تبدیل شود. با اینکه او توسط کمیته ضدکمونیست مجلس سنا در دورهی مککارتیسم محکوم نشد، اما به دلیل اینکه مشکوک به فعالیتهای کمونیستی بود، شرکتهای بزرگ فیلمسازی از همکاری با او امتناع کردند و او تبدیل به یکی از هزاران انسان با استعدادی شد؛ که قربانی ذهن پارانویید سناتور مککارتی بودند. شرمن قبل و بعد از ساخت این فیلم، فیلمهای دیگری نیز کارگردانی کرد، اما هیچکدام موفقیت این فیلم را پیدا نکرد. هر چند که خود این فیلم هم در سایه شاهین مالت قرار گرفت. شرمن از آغاز دهه 60 و پایان یافتن وحشت مککارتیسم به تلویزیون رفت و تبدیل به یک کارگردان تلویزیونی شد و هرگز به هالیوود و پیش دوستان بیوفایش بازنگشت.
گلاوز داناهیو (Gloves Donahue) با بازی همفری بوگارت(Humphrey Bogart)، سردسته گانگسترهای محلهی برادوی نیویورک است. مادر گلاوز هنوز در محله پائین شهر تولد او، در «وست ساید» زندگی میکند. تمام برادوی و به عبارتی نیویورک از گلاوز حساب میبرند، مگر مادرش. روزی خانم داناهیو در میانه یک بازی بیسبال که گلاوز مبلغ زیادی را در آن شرط بندی کرده او را احضار میکند و از او میخواهد که آقای میلر، کسی که در همسایگیاش شیرینیفروشی دارد و گلاوز فقط کیکپنیرهای او را میخورد، را پیدا کند. گلاوز جسد آقای میلر را که یک مهاجر آلمانی است در مغازهاش پیدا میکند و به خاطر اصرار مادرش برای پیدا کردن قاتل آقای میلر وارد یک ماجرای جنایی/جاسوسی مخوف میشود. حال گلاوز باید سراسر شب هم با جاسوسان نازی که هدفشان حمله به آمریکاست مبارزه کند و هم از دست پلیس و گروه رقیب بگریزد.
همفری بوگارت در زمان بازی در این فیلم هنوز تبدیل به اسطورهی سالهای طلایی هالیوود نشده بود. 2 ماه قبل از اکران «سراسر شب» فیلم شاهین مالت (The Maltese Falcon, 1941) اولین نوآر تاریخ سینما ساختهی جان هیوستون (John Huston) بر پرده سینماها رفته بود. جالب اینکه در آن فیلم هم مانند سراسر شب، پیتر لوره (Peter Lorre) یکی از بازیگران مقابل بوگی بود، بازیگری از مکتب اکپرسیونیسم آلمان. بوگارت در شاهکارهای زیادی ایفای نقش کرده است که هیچگاه نام فیلم «سراسر شب» را در میان آنها نمیشنویم، فیلمهایی مانند سیرای مرتفع (High Sierra, 1941)، کازابلانکا (Casablanca, 1942)، داشتن و نداشتن (To Have And Have Not, 1944)، خواب بزرگ (The Big Sleep, 1946) و آفریکن کوئین (The African Queen, 1951). بوگارت در این فیلم هم همان بوگی کبیر است با کلاه و کت و شلوار معروفش و سیگاری بر گوشهی لب. کاریزمای او تمام پرده را تسخیر میکند و به دیگران اجازهی خودنمایی نمیدهد، هرچند که او از آن بوگی عبوس همیشگی اندکی فاصله دارد، دلرحمتر، شوختر و وطنپرست شده است.
سراسر شب مانند کازابلانکا از آن دسته فیلمهایی است که در زمان جنگ جهانی دوم و قبل از ورود آمریکا به جنگ ساخته و پخش شدهاند. احتمالا هالیوود و سیستم فیلمسازی آن قصد داشته با ساخت این فیلمها مردم آمریکا را برای ورود به جنگ آماده کند. فیلم کاملا تبلیغاتی است، آلمانیهای نازی در آن بد و مردم آمریکا (حتی گانگسترها) خوب و وطنپرست هستند. این فیلم تعداد زیادی از عناصر ژانر نوآر را در خود دارد، فیلمبرداری سایهروشن با سایههای بلند، قهرمان سرسخت، زن ویرانگر، داستان جنایی، اما نمیتوان به دلیل کمدی جاری در فیلم آن را در دسته فیلمهای نوآر قرار داد. کمدی موجود در فیلم بیشتر نزدیک به کمدی اسکروبال (Screwball Comedy) است، سبکی که بیشتر بر شوخیهای کلامی استوار بود.
«سراسر شب» شاهکار نیست، جزو فیلمهای بزرگ تاریخ سینما نیست، فیلم کاملا تبلیغاتی است، اما قطعا شما از دیدن آن لذت خواهید برد. شما طرفدار هر ژانری که باشید بعد از دیدن این فیلم دست خالی به رختخواب نخواهید رفت. برای لذت بردن از یک فیلم لازم نیست که حتما یک شاهکار باشد.