شبگار هم به نوروزش رسید. سال گذشته بدون شبگار شروع شد. شبگار در نیمهی سال متولد شد، و حالا با شبگار وارد سال 93 میشویم. قرار است در سال اسب سوار بر یک گله اسب بالدار شاخدار پرواز کنیم. میگویم گله چون کم نیستیم. همینجا باید از تمام کسانی که با شبگار همکاری کردند و دیگر نمیکنند، کسانی که کردهاند و هنوز میکنند و کسانی که در آینده با شبگار همکاری خواهند کرد تشکر کنم و آرزو کنم سالی را که با آنها شروع میکنیم، با آنها تمام کنیم. سال خوبی داشته باشیم که پایانش داستانهای خوب زیادی داشته باشیم برای تعریف کردن. شاید فکر کنید چون خودم در کار داستان گفتنم این آرزو را میکنم. اما نه، واقعیت این است که همهی ما در داستانهایمان زندگی میکنیم. آنها که خودمان در ذهنمان داریم و آنهایی که دیگران از ما در ذهن دارند. امید ما این است که شبگار داستان خوبی باشد، داستانی گفتنی.
لابد شما هم عزیزانی را دارید که کنارتان نیستند. دلتان برای لبخندها و اخمهایی تنگ شده است. آخرین خاطراتتان را با کسانی مرور میکنید که کنارتان نیستند، به هر دلیلی. از این دنیا رفتهاند. محبوسند، محصورند، دورند، اسیرند، یا هر دلیل دیگری. یاد آنها اندوه به همراه دارد، و اندوه به شادی عمق میدهد.
تجربهی تغییر سال کاملا انسانی است. بر خلاف درد؛ محبت و … سال اختراع خود ماست تا خودمان را با سال قبل و بعدمان مقایسه کنیم، برنامهریزی کنیم، به اهدافمان برسیم، و آسمانخراشهای بزرگتری بسازیم؛ چه سیمانی چه کاغذی. گرگها تقویم ندارند، ما هم اگر تقویم نداشتیم میتوانستیم زنده بمانیم. ولی خب، لشکرکشی بدون تقویم محال است و چک تاریخ لازم دارد.
تجربه تغییر سال همانقدر که جهانی است، شخصی هم هست. دم نوروز وقتی است که به فکر فرو میرویم و به سال نو میاندیشیم. به تمام امیدها و آرزوهایی که برای زندگی بهتر در سال جدید داریم. برای من تعطیلات عید مثل سیثانیه استراحت بین دو راند است که گوشه رینگ نشستهای و چند نفر در گوشت حرف میزنند. میدانی درست میگویند و میدانی که اجرای حرفهایشان در رینگ داستان دیگری است. حالا دوباره میرویم و چند لحظهی کوتاه گوشهی رینگ مینشینیم و برای راند 93 آماده میشویم.
اگر با شبگار همراه بودهاید یا تازه به جمع شبگارخوانان یا شبگارنویسان پیوستهاید، حتما نظرتان را زیر همین پست اعلام کنید. ما اقلا سال 93 را با هم هستیم، و حتما نظراتتان را با دقت میخوانیم.
به نظر من جای فیلد معماری و شهرسازی،اینجا خالیه. به خصوص گاهی که هنرهای مشخص شده در اینجا (نظیر هنرهای تجسمی)، با یک فضای شهری ترکیب می شن عنصر شهر و اجزاش (نظیر ساختمان ها، میدانها و یا فضاهای عمومی دیگرش) خود، از اون هنر برجسته تر می شن و یا حتی خود موضوعات جالب، به روز یا تاریخی قابل گفتن و به اشتراگ گذاشتن تو حیطه معماری و شهرسازی. یه چیزایی که شاید کمتر تو سایتهای تخصصی مرتبطشون گفته شده.
پیشرفت و موفقیت بیشتر سایت رو براتون آرزو می کنم:)
نکته درستی ود، خیلی هم ممنون، لطف کردید.
من که این مجله رو با علاقه دنبال می کنم.مطالبتون آدمو به وجد میاره.چه زمانی که خسته از سر کار برگشتیم،چه زمانی که با کسالت و بی حوصلگی پای اینترنت صفحات مختلف رو مرور می کنیم.
ادامه بدین. 🙂