زنگِ راندِ 93 زده می‌­شود

۱ فروردین ۱۳۹۳ | ۱۱:۱۸
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 2 دقیقه

شبگار هم به نوروزش رسید. سال گذشته بدون شبگار شروع شد. شبگار در نیمه‌­ی سال متولد شد، و حالا با شبگار وارد سال 93 می‌­شویم. قرار است در سال اسب سوار بر یک گله اسب بال‌دار شاخ‌دار پرواز کنیم. می­‌گویم گله چون کم نیستیم. همین‌جا باید از تمام کسانی که با شبگار همکاری کردند و دیگر نمی­­‌کنند، کسانی که کرده‌­اند و هنوز می­‌کنند و کسانی که در آینده با شبگار همکاری خواهند کرد تشکر کنم و آرزو کنم سالی را که با آن‌ها شروع می­‌کنیم، با آن‌ها تمام کنیم. سال خوبی داشته باشیم که پایانش داستان­‌های خوب زیادی داشته باشیم برای تعریف کردن. شاید فکر کنید چون خودم در کار داستان گفتنم این آرزو را می­‌کنم. اما نه، واقعیت این است که همه‌­ی ما در داستان­‌هایمان زندگی می‌کنیم. آن‌ها که خودمان در ذهن‌مان داریم و آن‌هایی که دیگران از ما در ذهن دارند. امید ما این است که شبگار داستان خوبی باشد، داستانی گفتنی.

لابد شما هم عزیزانی را دارید که کنارتان نیستند. دل‌تان برای لبخندها و اخم‌­هایی تنگ شده است. آخرین خاطرات‌تان را با کسانی مرور می­‌کنید که کنارتان نیستند، به هر دلیلی. از این دنیا رفته‌­اند. محبوسند، محصورند، دورند، اسیرند، یا هر دلیل دیگری. یاد آن‌ها اندوه به همراه دارد، و اندوه به شادی عمق می­‌دهد.

تجربه‌ی تغییر سال کاملا انسانی است. بر خلاف درد؛ محبت و … سال اختراع خود ماست تا خودمان را با سال قبل و بعدمان مقایسه کنیم، برنامه‌ریزی کنیم، به اهدافمان برسیم، و آسمان­‌خراش­‌های بزرگتری بسازیم؛ چه سیمانی چه کاغذی. گرگ­‌ها تقویم ندارند، ما هم اگر تقویم نداشتیم می­‌توانستیم زنده بمانیم. ولی خب، لشکرکشی بدون تقویم محال است و چک تاریخ لازم دارد.

تجربه تغییر سال همان‌قدر که جهانی است، شخصی هم هست. دم نوروز وقتی است که به فکر فرو می­‌رویم و به سال نو می­‌اندیشیم. به تمام امیدها و آرزوهایی که برای زندگی بهتر در سال جدید داریم.  برای من تعطیلات عید مثل سی‌ثانیه استراحت بین دو راند است که گوشه رینگ نشست‌ه­ای و چند نفر در گوشت حرف می­‌زنند. می‌­دانی درست می­‌گویند و می­‌دانی که اجرای حرف­‌هایشان در رینگ داستان دیگری است. حالا دوباره می‌­رویم و چند لحظه­‌ی کوتاه گوشه­‌ی رینگ می­‌نشینیم و برای راند 93 آماده می‌­شویم.

اگر با شبگار همراه بوده‌­اید یا تازه به جمع شبگارخوانان یا شبگارنویسان پیوسته‌­اید، حتما نظرتان را زیر همین پست اعلام کنید. ما اقلا سال 93 را با هم هستیم، و حتما نظرات‌تان را با دقت می­‌خوانیم.

کارشناس فیلمنامه نویسی و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و دانشجوی دکترای پژوهش هنر در دانشگاه تربیت مدرس. فیلمنامه نویس، و نویسنده رمان های سیاسیا در شهرمارمولک ها، ماجرای خونزاد و ماجرای کفترکش و منتقد و نویسنده در مجله شبگار
امین حسینیون
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
3 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها
نرگس غفاری
10 سال قبل

به نظر من جای فیلد معماری و شهرسازی،اینجا خالیه. به خصوص گاهی که هنرهای مشخص شده در اینجا (نظیر هنرهای تجسمی)، با یک فضای شهری ترکیب می شن عنصر شهر و اجزاش (نظیر ساختمان ها، میدانها و یا فضاهای عمومی دیگرش) خود، از اون هنر برجسته تر می شن و یا حتی خود موضوعات جالب، به روز یا تاریخی قابل گفتن و به اشتراگ گذاشتن تو حیطه معماری و شهرسازی. یه چیزایی که شاید کمتر تو سایتهای تخصصی مرتبطشون گفته شده.
پیشرفت و موفقیت بیشتر سایت رو براتون آرزو می کنم:)

مینو
8 سال قبل

من که این مجله رو با علاقه دنبال می کنم.مطالبتون آدمو به وجد میاره.چه زمانی که خسته از سر کار برگشتیم،چه زمانی که با کسالت و بی حوصلگی پای اینترنت صفحات مختلف رو مرور می کنیم.
ادامه بدین. 🙂