دسته سیسیلیها (The Sicilian Clan , 1969) از محصولات بینالمللی سینمای فرانسه با کارگردانی بینالمللی به نام هنری ورنوی (Henri Verneuil) است . این فیلم در ژانر گانگستری ساخته شده اما دوست دارد در لحظاتی خود را به ژانر نئونوآر (Neo Noir) که در آن سالها رونق خوبی در فرانسه داشت؛ نزدیک کند. هنری ورنوی سه بازیگر بزرگ از سه نسل مختلف سینمای فرانسه را در فیلمش جمع کرد تا اثری بزرگ خلق کند؛ ژان گابن (Jean Gabin) ، لینو ونتورا (Lino Ventura) و آلن دلون (Alain Delon)؛ و همین کار را هم کرد.
هنری ورنوی در تاریخ فرانسه کارگردان بزرگی به حساب میآید، اما نه از جنس هنری و جایزهبگیر. فیلمهای او پیروز گیشه بودند؛ به حدی که او میتوانست به سراغ بازیگران هالیوودی برود و آنتونی کوئین را در ساعت 25 (The 25th Hour , 1967) و توپهای سنسباستین (Guns For San Sebastian , 1967)، عمر شریف را در دزدان (The Burglars , 1971) و یول براینر و هنری فوندا را در فیلم مار (The Serpent . 1973) رهبری کند. فیلمهای او نه آنقدر آمریکایی بودند که بتوانند در اسکار شرکت کنند و نه آنقدر هنری که در اروپا جایزهای نصیب خود کنند. اما ورنوی سلیقه تماشاگر را میشناخت و بر همین اساس فیلم میساخت.
دسته سیسیلیها دربارهی سرقت و جنایت است، روژه سارته سارق و پلیسکُش با بازی آلن دلون، توسط خانوادهای سیسیلی به رهبری ویتوریو مالانزه با بازی ژان گابن، در حالیکه حکم مرگ برای او صادر شده در راه زندان دزدیده میشود تا به همراه آنها نقشهی سرقتی را در رم عملی کنند. بازرس لاگوف با نقشآفرینی لینو ونتورا که مدتها تلاش کرده تا سارته را به دام بیندازد به شدت در پی دستگیری دوباره اوست. داستان ساده و سرراست است؛ اما چیزی که فیلم را جذاب میکند؛ روابط انسانی و نقشههای پیچیدهی سرقت است.
برای این فیلم نمیتوان قهرمانی متصور شد. ورنوی داستان را بین دلون، ونتورا و گابن تقسیم کرده است. آلن دلون در اوج قرار دارد. او نقش قاتل خونسردی را بازی میکند که هیچ چیز جز پول و خواهرش برایش مهم نیست. او اولین قتلش را وقتی انجام داده که مردی پایش را لگد کرده است. لینو ونتورا تازه بازی در ارتش سایهها (Army of Shadows , 1969) شاهکار ژان پیر ملویل را به پایان رسانده است. او در نقش بازرس لاگوف یک ژاور مدرن است. او میخواهد سارته را دستگیر کند و برای رسیدن به هدفش از هیچکاری حتی قانونشکنی؛ فروگذار نیست. ژان گابن اسطورهی سالهای دور سینمای فرانسه اکنون به سالهای آخر بازیگری خود رسیده است. او پدرخواندهای کوچک در یک خانواده سیسیلی است؛ و هیچ چیز برایش مهمتر از خانواده نیست. او با دون ویتو کورلئونه (Don Vito Corleone) هم عقیده است: «مردی که برای خانوادهاش وقت نمیذاره، یه مرد حقیقی نیست.»
یکی از زیباترین و عجیبترین صحنههای فیلم سکانس هواپیماربایی است. تاریخچهی هواپیماربایی از سال 1931 آغاز میشود، اما در سال 1969 بیشترین آمار تاریخ هواپیماربایی در یک سال اتفاق افتاد؛ به طوری که فقط در ماه ژانویه 8 مورد هواپیماربایی رخ داد. میگویند این رشد تصاعدی آمار مربوط به این فیلم و صحنه هواپیماربایی آن است. البته این ادعایی است که قابل اثبات نیست. (دروغ و راستش گردن اونایی که می گن.)
نمیتوان از دسته سیسیلیها نوشت و در مورد استاد چیزی نگفت. وجود او در این فیلم به حدی مهم است که نام او را در تیتراژ قبل از تهیهکننده و کارگردان میبینید. اگر شما آدم کمحافظهای باشید و سالها بعد داستان فیلم و بازیگرانش را از یاد ببرید؛ هرگز نمیتوانید موسیقی آن را با تم آشنای سوتی که دارد؛ فراموش کنید. انیو موریکونه (Ennio Morriconeا) آنچنان موسیقی میسازد که در دورترین زوایای ذهن شما حک میشود و هرگز از خاطر نمیرود. دسته سیسیلیها اینچنین موسیقی دارد، فیلم را حتی شده به خاطر موسیقی بینظیرش باید دید و البته شنید.
با سلام
خواستم اشاره ای کنم به دوبله فوق العاده این فیلم و یادی کنم از اساتیدی همچون خسرو خسروشاهی، نصرالله مدقالچی، زنده یاد ایرج ناظریان، زهره شکوفنده، حسین عرفانی، حسین رحمانی، منصور غزنوی
این عزیزان دوبله فارسی رو اعتبار بخشیدن