تنهای تنهای تنها راه درازی را خواهد پیمود، فراتر از اکران ایران. رنجرو پسری است اهل هلیله(باید فیلم را ببینید تا بدانید اسم این روستای بوشهر را چطور باید خواند.) با تخیل قوی، که سر همین تخیل قوی با یک بچهی روس که پدرش مهندس نیروگاه است رفیق میشود، این رفاقت ماجراهای زیادی ایجاد میکند. و احسان عبدیپور این ماجرای کودکانه را در لایههایی از هویت ملی، رقابت محلی، و سیاست جهانی پیچیده است. در دنیای کودکانهای که عبدیپور در کنار کارگاه فیلمنامهنویسی (در تیتراژ اسامی ذکر شدهاند) برای رنجرو آفریدهاند، خیال و عواطف بر همه چیز برتری دارند. خیالی که در نهایت پیروز میشود. تنهای تنهای تنها، داستان کودکی است با آرزویی محال، که برای رسیدن به آرزویش میجنگد.
همینجا جذابیتهای فیلم را برایتان میشمارم تا خیالتان راحت شود: 1. خود رنجرو، کودکی با لهجه شیرین بوشهری که خیلی حرف میزند، ولی دلتان خواهد خواست که بیشتر حرف بزند. 2. یک خانم روس، که چون خارجی است و چشمهایش رنگی است به هر حال برای شما جالب است. 3. ترکیب روسی، فارسی در فیلم خیلی خوب جا افتاده است و جالب و جدید است. 4. یک پسربچه روس، خیلی بانمک و بازیگری توانا، که رفیق رنجرو میشود. 5. که از همه مهمتر و جالبتر است، نگاهی جدید و بانمک به جدیترین مسئله ده سال اخیر زندگی ما: نیروگاه هستهای بوشهر.
رقابت میان استرداد 11 میلیارد تومانی، و تنهای تنهای تنها، که محصولی است ساخته شده با حمایت صدا و سیمای مرکز بوشهر، و اداره کل سیمای استانهای صدا و سیما(احتمالا این فیلم بهترین محصولی است که در این چند سال اخیر زیر نظر صدا و سیما تولید شده است.) آدم را به یاد رقابت پرسپولیس چندین میلیارد تومانی با شاهین بوشهر میاندازد. آن بازی را شاهین بوشهر باخت، اما امیدواریم تنهای تنهای تنها این بازی را نبازد. خب، این یک واقعیت است که تماشای داستانی غیر تهرانی، در شرایطی که اکثریت فیلمها به تجربه زندگی تهرانی میپردازند(واقعا از من تهرانی توقعی جز این هم شاید اشتباه باشد) تماشای فیلمی در روستایی در نزدیکی بوشهر تجربهای متفاوت است. یعنی شما را به سرعت و سهولت از فضاهای آشنای آپارتمانی میکشد بیرون و وارد فضایی جدید میکند، و احتمالا همین تازگی فضای فیلم خودش باعث جذابیت است. بگذریم.
بازیگری در فیلم روان و ساده و تاثیرگذار است و همین را در مورد سبک کارگردانی عبدیپور هم میتوان گفت. کارگردانی عبدیپور هم متظاهرانه نیست، همه چیز در خدمت داستان است، موسیقی و نور و … . سبک نورپردازی فیلم در صحنههای خیالی با صحنههای رئال شاد و صحنههای غمانگیز متفاوت است. و نهایتا مهمترین نکته این است که فیلم واقعا یک داستان پیش رونده دارد که طرحش دچار حفرههای متعدد منطقی نیست. در کنار همه اینها «تنهای تنهای تنها» تعادل عاطفی را به خوبی حفظ میکند، یعنی میان قطبهای گریه و خنده به خوبی حرکت میکند و شما را هم با خودش همراه میکند.
بعید است از دیدن فیلم پشیمان شوید و احتمال بسیار زیادی میرود که تماشایش تجربه لذتبخشی برایتان باشد. در این یادداشت اشارهای به نقصهای فیلم نکردم، فیلم را که دیدید، و کمی از اکرانش گذشت باز هم در موردش حرف میزنیم. در این مرحله مهمترین کار تماشای تنهای تنهای تنهاست.
یکمی از خوبیهای فیلم کم گفتین ، ظرافتهای متنی زیاد تو فیلم هست.اگه اشتباه نکنم عبدی پور گفت دویست میلیون تومان هزینه فیلم شده حالا اگه بشه با این هزینه یه کار جالب و شاد ورویایی ساخت که ساعتی لذت ببری پس چه میلیارد پولهایی که هدر میرن .
در مورد هزینه فیلم بی اطلاعم واقعا، ولی احتمالا بیش از دویست میلیون بوده، اما قطعا به فیلم های چند میلیاردی نمی رسه. در مجموع متن در واقع یک معرفی و پیشنهاد برای دیدن است. نه از خوبی های فیلم زیاد گفته شده نه از بدی های فیلم.