یک نمایشگاه جدید در واشنگتن دی سی ادعا میکند که ذهن انسان به قوسها و منحنیها علاقه و کشش دارد، در ادامهی مطلب، اطلاعاتی علمی برای اثبات این مدعا ارائه شده است. با بیتا بهزاد در شبگار همراه شوید.
یک قرن قبل، یک منتقد هنری انگلیسی به نام« l » تلاش کرد تا چگونگی تبدیل یک اثر به اثر هنری را توضیح دهد. بر اساس فرضِ او یک فرم مشخص، مجموعهای خاص و متمایز از خطوط و رنگها، جنسیتها و شکلها، وجود دارد که به اثر کیفیت هنری میبخشد. این کیفیتهای زیبایی شناختی، واکنشی دلپذیر در بیننده ایجاد میکند، واکنشی جهانشمول و فارغ از زمان و محل زندگی بیننده.
در سال ٢٠١٠، عصب شناسان درموسسهیZanvylKriegerBrain/Mind در دانشگاه جان هاپکینز برای انجام یک آزمایش به نیروهای موزه هنر والترز در بلتیمور ملحق شدند. آنها مشتاق بودند که بدانند چه شکلهایی برای مغز انسان خوشایندتر هستند، و دقیقاً چه اتفاقی در ذهن ما هنگام نگاه کردن به این اشکال میافتد. آنها سه فرضیه داشتند، تصور میکردند اشکال دارای جذابیت بیشتر، باعث افزایش شدید فعالیت مغز میشوند، در همان زمان ممکن است باعث کاهش فعالیت مغز شوند، و یا اینکه ممکن است ذهن ما به شکلهایی که فعالیت متناوب شدید و ضعیف ایجاد میکنند کشش دارد.
برای تحقیق و جستجو در اینباره، دانشمندان ده گروه بیست و پنج تایی از تصاویر را به دیوار موزهی هنر والترز در سال ٢٠١٠ آویختند. همهی این گونهها از اسکن لیزری یک مجسمه اثر Jean Arp به دست آمده بودند. دلیل انتخاب کارهای Arp در این مورد، فرمهای انتزاعی مجسمههای اوست که بیانگر هیچ شی خاصی نیستند.
بازدیدکنندگان پس از ورود به نمایشگاه، که “زیبایی و ذهن“ نامیده شد، با یک عینک سه بعدی به تماشای تصاویر رفتند و در نهایت خوشایندترین و ناخوشایندترین تصویر مورد نظرشان را مشخص میکردند. به طور کلی این شکلها قطرههایی با تعدادی زائده بودند.
سپس عصب شناسان نتیجه را با اسکن fMRI گرفتهشده در تحقیقات آزمایشگاهی از تعدادی شرکتکننده را که به همان تصاویر نگاه کرده بودند مطابقت دادند.
مدیر موسسهیZanvyl Krieger Brain/Mind، Charles E. Connor، میگوید:«ما میخواستیم بهشدت در اینباره دقیق باشیم، تلاش کردیم که بفهمیم نورونها چه اطلاعاتی را حمل میکنند… چرا بعضی چیزها میتوانند در مشاهدات انسان بیشتر خوشایند باشند. و این پدیده تقریباً در تمام جهان یکسان است و اکثریت مخاطبان اشکالی خاص را ترجیح میدهند.”
“Beauty and the Brain Revealed”، نمایشگاهی که اکنون در گالری AAAS در واشنگتن دی سی در حال برگزاری است، علاوه بر ارائهی نتایج تحقیق اصلی، به دیگران این امکان را میدهد تا دراین آزمایش شرکت کنند.
درنهایت دانشمندان کشف کردند که بازدیدکنندگان منحنیهای ملایم، در مقابل نقاط تیز، را بیشتر دوست دارند. نتیجهی اسکن مغز شرکتکنندگان در قسمت آزمایشگاه فرضیهی اول گروه را ثابت میکند، این اشکال دلپذیر واکنشهای قوی در مغز ایجاد میکنند و فعالیت آن را افزایش میدهند.
احتمالاً شما هم مانند عصبشناسان انتظار داشتید که اشکال تیز واکنش بیشتری برانگیزد، از آنجاییکه میتوانند علامت خطر باشند. اما نمایشگاه دلایل منطقی جالبی را برای اثبات خلاف این حدس ارائه میکند. که این ویدئو بخشی از آن است.
ممکن است تصور شود که شیوهی نگرش و برداشت از یک مجسمه با میزان تطابق مغز با پردازش بهینهی اطلاعات در طبیعت مرتبط است. انحنا و خمیدگیِ سطوحِ با تحدب ملایم، نمادی از موجودات زنده هستند زیرا به طور طبیعی بر اثر جریان فشار یک بافت سالم (مانند عضله) بر یک عضو خارجی (مانند پوست) ایجاد میشوند. مغز ممکن است برای پردازش اطلاعات پیرامون چنین شکلهای گرد و صیقلی به منظور توسعهی رفتارهای مورد نیازِ بقاء، مانند: خوردن، جفتگیری یا گریز از حیوانات درنده تکاملیافته باشد. در مقابل، مغز ممکن است پردازش کمتری به خمیدگیهای شدید و ناهموار که بیشتر متمایل به غیر جاندارها (مانند سنگها) هستند اختصاص دهد و در نتیجه از درجه اهمیت کمتری برخوردار شوند.
گروه دیگری از عصبشناسان، اینبار در دانشگاه تورنتو در Scarborough، به نتایج مشابهی از مطالعهی فرمهایی که در معماری بیشتر مورد نظر مردماند، دست یافتند. در تحقیقی که امسال در Proceedings of the National Academy of Science منتشر شد، اعلام کردند که به شرکت کنندگان دویست تصویر از اتاقهایی با ستونهای مدور و میزهای تخممرغی و کاناپهها و میزهای جعبه مانند، که بیشتر در گذشته «زیبا» تلقی میشدند اما از رده خارج شده اند، نشان داده شد. اسکن مغز آنها در زمان ارزیابی این دکوراسیون داخلی نشان میدهد که دکوراسیون منحنی به طور زیادی فعالیت مغز را برمیانگیزد، و این نتیجه بسیار شبیه نتیجهی بهدست آمده از تحقیقات گروه جان هاپکینز است.
مدیر سابق موزه هنر والترز و میزبان شو AAAS, Gary Vikan, نتیجهی این نمایشگاه را تاییدی بر فرضیهی Clive Bell دربارهی یک فرم مشخص بهعنوان یک شاخص جهانی هنر دانست. او ادعا میکند، ممکن است، بهترین هنرمندان آنهایی باشند که از شکلهایی که ذهن مخاطب را تهییج میکند استفاده میکنند.