این مقاله در دو بخش به معرفی دکادنتیسم، ریشههایش، حواشیاش، چهرههای اصلیاش و روابطش با دیگر هنرها میپردازد. با بهاره نیک فرجام و شبگار همراه باشید.
مکتبی که با نام «دکادنتیسم» در ادبیات میشناسیم و از آن یاد میکنیم شاید در طی مرور زمان کمی مورد تحریف قرار گرفته باشد اما امروزه «دکادنتیسم» به دورانی اطلاق میشود که دربرگیرندهی تمامی سلیقهها و محتویات گاه بسیار متفاوت، در ظرف زمانی مربوط به قرن نوزده و بیست میلادی است.
این مکتب در بیست سالِ ابتدایی قرن نوزدهم میلادی و در فرانسه به وجود آمد و رونق گرفت. دلیل نامگذاری این مکتب به شعرای مشهور وابسته به آن برمیگردد :
“پل ورلن” در غزل « فتور »، چاپ شده به سال١٨٨٣ مینویسد :
امپراطوری که در نهایت سقوط است به عبور بربرهای غول پیکر سفید مینگرد …
Decadenza : سقوط، پوسیدگی، ازبین رفتن .
در این تفکر:
از بین رفتن یک تمدن و نام منحط آن، برای بسیاری از شاعران آن روزگار که بعدها گروهی را با نام : “Le décadent” به وجود آوردند، بسیار خوشایند بود .
«ورلن» در کتابش همواره چند شاعر را با نامِ «شاعران نفرین شده» برمیشمرد ، آنها که البته در زمرهی دوستان بسیار نزدیکاش قلمداد میشدهاند : تریستان کربیه، استفان مالارمه و آرتور رمبو .
هم چنین این فهرست شامل شاعران دیگری نظیر: چارلز بودلر، پی اچ. ایسله آدامز و کارل هویسمنز میشود .
پارناسسیانیسم و سمبولیسم
برای درک بهتر پدیدهی شاعران نفرین شده، بهتر است کمی به عقب برگردیم و به یاد بیاوریم دوران قبلتر را: پارناسسیانیسم.
این جنبش در سالهای پایانی قرن شانزده میلادی به وجود آمد و نام آن برگرفته از مجموعه اشعاری تحت عنوان «پارناسوس معاصر» بود .
در این جنبش شاعران جوانی حضور داشتند :
) René François Sully-Prudhomme (, )José-Maria de Heredia( , ) François Coppée) ، ( Catulle Mendès) .
پیروان این مکتب مخالفت خود را با ادبیات عاشقانه، احساساتی، ذهنی، شرححال نویسی، دفاع از هنر غیر مشروط و شخصی اعلام کردند.
آنها رویای شعر تصفیه شده را در سر میپروراندند، شعری که ضرورتهای احساسی در آن غایب است، اشعاری بر پایهی ارزشها و در جستجوی فرهنگی متعالی، اشعاری متوجه دنیایی فرادستتر، آنجا که حکومت امنیت، آرامش و تفکر را با خود میآورد و سرانجام هر آنچه که خوبی و کمال را به ارمغان خواهد آورد. جنبش پارناسسیانیسم، با شعارهایی نظیر هنر برای هنر و شعر به مثابه ارزش مطلق، پایان یافت و با اتمام آن، شاعران نفرینشده به درکی جدید از شعر رسیدند: خلق و استفاده از سمبل یا نماد در شعر.
معلم و رهبر سمبولیسم «چارلز بودلر» بود .
نمونهی بسیار بارز اینگونه شعر در رسالههای مربوط به شعر و زیباییشناسی نمادگرایان، به طور مشخص در مکاتبات «بودلر» دیده میشود. آنجا که میخوانیم:
معبدی در طبیعت است جایی که زندگی جریان دارد
ستونها هر بار آشفته از کلمات
گلها به جانب انسان رواناند؛
در میان گلستانی از چشمه ،
خانوادهها .
عطرها و رنگها
آواهایی که جواب امان را انعکاس میدهند
دور و سردرگم
در اعماقی یکتا و تاریک … .
با بررسی آثار شاعران این مکتب میتوان دریافت که شعر آنها از تفکری نشأت گرفته بود که در تضاد با واقعیت بود، آنچه که میتوانست در حیطهی تجربه و علم، درک شدنی به نظر بیاید اما چیزی ژرفتر، رازآمیزتر، آن چنان که در حوزهی عقلانیت هم نمیگنجید.
بنابراین در نظر آنها، شاعر فردی روشنبین بود با توانایی کاوشگری در رازها و دست نایافتهها، رسیدن به ناشناختهها و فاش کردنشان. آنان به راهی میاندیشیدند که حداقل نسبت به حقیقت نگاهی هرچند مختصر داشته باشد، رسیدن و دریافت واقعیت در ذات، و این راه برای آنان شعر بود .
نامهی روشنبین از آرتور رمبو، یکی از اساسیترین منابع مربوط به پیروان این مکتب است :
شاعر از طریق استدلالهای طولانی و ایجاد اختلال در حواس، بزرگترین روشنگری را انجام میدهد .
شاعر روشنگر، با به حاشیه راندن حواس، رهنمون ساختن به وادی دور از حالتهای طبیعی و متعادل ، رساندن به حقیقت ژرف و ناشناختهای که دارای پایانی تلخ، ناخودآگاه و خوابمانند باشد، از همان مبدا اشعاراش را میسراید. در این نوع از احساس – همانگونه که رمبو میگوید – شاعر در واقع یک دزد آتش است و نیمی از آنچه به وی وحی میشود شعر است و آنهم بر پایهی نمادها شکل گرفته است .
اما همانگونه که «M. Sansone» بر میشمارد، نشانههای نمادگرایان (سمبولیست ها) نه استعاره است و نه یک روی دیگر احساس، بلکه، همان اصل است … واقعی، واقعیت. در اینگونه اشعار کلمات برای ارائهی در خواستی مشخص به کار برده نمیشوند و دارای بار معنایی گستردهتر و عمومیت یافتهتری هستند.
از ژرفترین و عمیقترین متنهای شعری مربوط به نمادگرایان سرودهای از «پل ورلن» است با نام هنر شعر و زیبایی شناسی:
موزیک، آن طرف دیگر هر چیزی است :
بنابراین وزن نابرابر را ترجیح میدهم ،
پس ضروری است که تو انتخاب نکنی ، …
کلماتات بدون هر نظارتی :
دیگر هیچ ترانهای خاکستری، مهم و عزیز نیست
جایی که تردید به اطمینان میپیوندد …
فصاحت و پیچش را در مییابی!
و بهتر کار خواهی کرد، با نیروی بیشتر ،
با قافیهی کمتر و شکلی متوازنتر ،
موسیقی، هنوز و همیشه .
________________________________
این متنی است که بیشک درک آن از توضیح و تفسیر بیشتر بینیاز است و بیانیهای است روشن و حقیقی دربردارندهی فن و روشی جدید در حیطهی شعر .
البته در این مبحث یعنی هدف قرار دادن موسیقی در مکتب «دکادنتیسم» آنطور که بایسته و شایسته است به «واگنر» پرداخته نشده است و میتوان گفت این مکتب به نوعی بدهکار واگنر است. آهنگسازی که اکثر هنرمندان این مکتب، به ویژه «بودلر»، به آثارش (که نشان دهندهی ترکیب هنرهای مختلف از جمله موسیقی و شعر میباشد ) توجه و علاقهی بسیاری نشان دادند.