دور از ذهن است ایرانی باشید و صدایِ این دو مرد را نشنیده باشید، اگر هم واقعا نشنیدهاید فورا اقدام کنید، در پایانِ همین متن چند لینک مناسب برای شنیدن هست. میلاد اخگر این دو خواننده را ساده و خودمانی با هم مقایسه میکند، با شبگار همراه باشید.
تابه حال چند نوار یا سیدی دیدهاید که رویِ آن فرهاد و فریدون فروغی با هم ضبط شده باشد؟ به صورت انتخابی یا کامل. چرا هر وقت حرف فرهاد مهراد میشود حرف فریدون فروغی هم پیش میآید یا بر عکس؟ تا به حال این دو هنرمند بزرگ با هم یک ضبط مشترک داشتهاند؟ یا در یک آلبوم ارجینال آثارشان کنار هم قرار گرفته است؟… جواب این سوال و قبلی منفی است. این ماییم که وقتی حرف یکی از آن دو میشود یادِ دیگری میافتیم و دوست داریم این دو را پشت سرهم گوش کنیم و یا در رویکردی دیگر اگر یکی را گوش میکنیم و آن یکی کمتر به سلیقهمان میخورد در حین طرف داری از یکی یاد دیگری میکنیم و او را تحقیر و تقبیح میکنیم و آرتیست مورد علاقهی خود را با شمردن نکات منفی آن یکی تشویق میکنیم. ربط این دو خواننده در چیست؟ سبیل؟ (اینکه شوخی بود) تفاوتشان؟ در این نوشته سعی میکنم خصایص این دو را بر شمارم و دلایل این مقایسه را بررسی کنم.
شباهتها:
اولین شباهت آنها سبیل است (باز آن شوخی را کردم.) هر دو حدود سالهای 48_47 معروف و به اصطلاح فارسیخوان شدند. هر دو به مدت چند سال در کلابهای شبانه و رستورانها و هتلهای سراسر کشور به بازخوانی خوانندهها و گروههای راکاند رول، جز، بلوز، پاپ و… آمریکایی و انگلیسی مشغول بودند و گاهی هم ایتالیایی و فرانسوی. هر دو وقتی به خواندن ترانههای فارسی روی آوردند، گزیده کار بودند و خوش سلیقه و از شاعران و ترانهسراهای نوین فارسی کار میگرفتند ( ترانه سراها: شهیار قنبری. اردلان سرفراز. ایرج جنتی عطایی. عباس صفاری. منصور تهرانی. مسعود امینی و… شاعران:شاملو. کسرایی و….).شمار زیادی از ترانههای نوین فارسی را این دو خواننده خواندهاند و سالهای اوجشان با سالهای طلایی ترانه مقارن بوده است. هردو با اسفندیار منفردزاده و شهیار قنبری کار کردهاند (فرهاد بیشتر). هردو سلیقه و منش(استایل) معترضی داشتهاند و از آنها برمیآمد خوانندههایی آگاه به وضعیت اجتماعی باشند. از نظر موسیقیایی هم از وقتی که دیگر آهنگهای خودشان را خواندند یک اسلوب ترانه و یک اسلوب آهنگسازی را انتخاب میکردند. هردو کمی آهنگسازی کردهاند. هر دو نوازندههای خوبی بودند و هر دو زیبا سوت مینواختند. در آهنگهای این دو خوانندهی پاپ میل به نوعی راک و یا بلوز و جز دیده میشود و هر دوی آنها میل دارند که ملودی آوازی(سانگ) را به نحوی بلوز و جز ادا کنند؛ و این کار را فوقالعاده استادانه انجام میدهند (قابل توجه صداهای فالش و نخراشیدهی گروههای به اصطلاح راک و زیرزمینی این چندسال). و این علاقه به جز و بلوز در پیشینهی آنها در کلابهای شبانه و ارادت آنها به ری چارلز و دیگران ریشه دارد. استفاده از هر دوی آنها به عنوان خوانندهی فیلمهای به اصطلاح موج نو آن روزها وجه اشتراک دیگر آنهاست. دیده شده هر دویِ آنها دستی به قلم داشتند، شعری، مقالهای، تصحیحی، ترانهای نوشتهاند. همچنین دستی در خوشنویسی نقاشی کار با چوب و…. داشتهاند. هر دو به زبان انگلیسی (فرهاد دو سه زبان دیگر هم میدانست) مسلط بودند. این دو آرتیست نیمهی دوم فعالیت هنریشان هم شبیه هم است، هر دو در سالهای پس از انقلاب، منزوی و گوشهگیر و کمکار شدند. دربارهی هر دو خواننده صحبتهایی مبنی بر این که مدتی روی به اعتیاد آوردهاند شنیده میشود. مرگ هر دوی آنها هم در انزوا شبیه به هم و در سالهای نزدیک به هم رخداد.
تفاوتها:
وقتی که این دو خواننده به کاور و یا باز خوانی در کلابهای شبانه میپردازند تفاوتهایی ریز از نظر سلیقه و منش بین آنها مشهود است. فرهاد انتخابهایی راک و جزتر میکند و فریدون انتخابهایی پاپ و بلوز. فرهاد در گروههای(بلک کتز و..) متمرکزتری فعالیت میکرد ولی فریدون گروه خودش را داشت و به اسم «فریدون فروغی» فعالیت میکرد. فرهاد در آن دوران بیشتر آهنگهای روز به زبان انگلیسی یا نهایتا فرانسه میخواند؛ فریدون ایتالیایی، یونانی، روسی و …هم میخواند. از نظر شیوهی رفتار در برنامهی زنده فرهاد حالتی آرتیستی و محجوب دارد، یعنی میل دارد بیشتر آهنگ اجرا کند. فریدون بین آهنگها با تماشاگران صحبت میکند و حالتی پرانرژی و نمایشیتر دارد. فریدون مد پوشتر است و فرهاد در پوشش متفاوتتر است. وقتی روی به فارسی خواندن میآورند(حدود سال47) با اینکه هر دو با فیلم آغاز میکنند، ترانههای فریدون(در نهایت اجتماعی بودن) رنگ عاشقانهی بیشتری دارد. فرهاد پیانیستتر و فریدون گیتاریستتر است. سوت فرهاد معروفتر و سوت فریدون پر دامنهتر و وسیعتر است. از نظر نوع خواندن با اینکه صدای هر دو بم است، فریدون مقداری بمتر میخواند و کمتر از فرهاد مقطع میخواند و گاهی هم توانایی تحریر ایرانی را در او میبینیم. فرهاد غربیتر و منحصر به فردتر تحریری عجیب و مخصوص خود پیدا میکند و بعد از دومین سومین ترانهی فارسی که میخواند نوع جدیدی از خواندن را بنا میگذارد. هرچند نباید نادیده گرفت که فریدون هم بدون دیستروشنهای ساختگی امروزی که در نوع خواندن خوانندههای به اصطلاح راک فارسی امروزی رایج است بلوز میخواند. راحت و منحصر به خودش(یکبار دیگر ترانهی آدمک را گوش کنید تا اولین آهنگ بلوز فارسی را دریابید). دایرهی ترانه سراها و آهنگسازانی که فریدون با آنها کار میکند قدری وسیعتر از فرهاد است و از طرفی انتخابهای فرهاد سنگینتر و آوانگاردتر است. اشاره میکنم به استفادهی او از ارکسترهای بزرگ و اشعاری از شاملو و کسرایی و … . به طور کلی در منش فرهاد نوعی سلیقهی روشنفکریتر نسبت به فریدون میبینیم. هردوی آنها در شو رنگارنگ و برنامههای تلویزیونی شرکت کردهاند. فریدون میل به خوشپوشی و شیک بودن دارد و رفتارش در شو مثل دیگر خوانندههای پاپ است(تاحدودی) اما فرهاد خاص میپوشد و رفتاری پیشرو دارد. فریدون مردمیتر است و در مجلات مانند دیگر چهرههای معروف عکسهای رنگین و شیک میگیرد و به مد نزدیک است. اما فرهاد اینجا هم منحصر به فرد است. کمتر به دوربین نگاه میکند و کمتر لبخند میزند و بیشتر سیاه و سفید است. فرهاد(در آن سالها) میل بیشتری به تک آهنگ(سینگل) داشت و فریدون به شیوهی مرسوم میل بیشتری به آلبوم داشت. در منش هردوی آنها نوعی آوانگاردیسم دیده میشود. جنس آوانگارد بودن فرهاد نوعی ادامهی موج نو ومتفاوت از ترانه، شعر، ادبیات و سینمای آن روزهای ماست و به قول معروف به آن جریانها میآید و میخورد. اما فریدون فردیتی آوانگارد و ویکتور خارا گونه دارد. نقل است که در اجرای برنامهای در همدان فریدون به خاطر اختلال در سیستم برق سالن کنسرت را کنسل نکرده مردم را به خود نزدیک میکند و بی میکروفن و تنهایی(سولو) با یک گیتار میزند و میخواند و به خاطر گرمی هوا پیراهنش را در میآورد و با بالاتنهی لخت به اجرای برنامه میپردازد. حتما حالا حرکتی خاص و جالب توجه از فرهاد نوک زبانتان هست که میخواهید بگویید که از قلم نیفتد. میدانم. گفتم که شبیه هستند. اما منظورم نوعی وحشیتر بودن و بدوی بودن فریدون نسبت به فرهاد است؛ به قول معروف راک استار تر است(امیدوارم شمشیرهای طرفداران فرهاد داخل نیام برگشته باشد). اما در سالهای پس از انقلاب جنس گوشهگیری این دو خواننده باهم ذره ای متفاوت است. فرهاد پس از پشت سر گذراندن دورهی اعتیاد در دههی شصت در ابتدای دههی هفتاد به سختی موفق میشود معدودی کنسرت داخلی و خارجی برگزار کند و ابتدا آلبوم «خواب در بیداری» که در برگیرندهی دو سه آهنگ جدید و چند بازخوانی آهنگهای معروف قدیمی خودش و چند اثر خارجی است را منتشر میکند و چند سال بعد آلبوم متفاوت جدید و وزین و مینی مال «برف» را منتشر میکند. این آلبوم همین حالا هم در موسیقی ما به شدت رو به جلو و نو است. در سالهای نزدیک به مرگش هم یک آلبوم زنده(لایو آلبوم) به نام کنسرت فرهاد منتشر میکند که گردآوری است از کنسرتهای داخلی و خارجی او. اجرایی است بینظیر از آهنگهای کهنه و نو فرهاد مهراد با یک تک پیانو و گاهی گیتار. فرهاد بعد از انقلاب فرهادی مینی مال است شبیه به خوانندههای سینگر/سانگرایتر و یا فولک آمریکایی است. به علت محدودیتها نوازندگی کارهایش را هم خودش عهده دار است که این محدودیت برای او خوب بوده و نوع دیگری از هنر او را به رخ کشیده است. در همهی این سالها فریدون کمتر تلاش میکند و بیشتر به در بسته میخورد و جز یک کنسرت مهجور در رستورانی در کیش در سالهای آخر عمرش معدودی هم رکورد میکند که هیچ وقت منتشر نمیشود و هیچ وقت مجوز نمیگیرد و این تبدیل میشود به یکی از تفاوتهای بزرگ این دو آرتیست. فرهاد همین حالا هم مجاز است اما فریدون هیچگاه مجوز نگرفت. میتوان گفت در این سالها فریدون از فرهاد هم گوشه گیر تر بود وحتی مرگش(درسال1380) هم غم انگیزتر و مشکوک به خودکشی بود. غمانگیزتر از مرگ غمگین فرهاد(درسال1381) بر اثر هپاتیت در غربت در فرانسه.
طرفداران فرهاد مهراد و فریدون فروغی:
اینها شیدایان موسیقی هستند و به طور کلی موسیقی دوست دارند و در حین خوش سلیقه بودن جویندهی موسیقی هستند. فرهاد یا فریدون، هرکدام را به جای خودش گوش میکنند و لذت میبرند. گاهی حال فریدون را دارند گاهی حال فرهاد را گاهی حال هر دو را؛ اصلا یکی از دلایل این باور همین دسته از طرفداران هستند. باوری که در ابتدای این نوشته گفتم که این دو خواننده یادآور هم هستند.اگر بخواهم یک مثال بامزه بزنم: در دوران هنرستان یکی از دوستانم یک نوار کاست به من داد که رویش نوشته بود فرهاد فروغی. من ابتدا گمان کردم که منظورش فرهاد_فروغی است درحالی که او به فریدون میگفت فرهاد فروغی و این دو را یکی میدانست. این دسته، موزیک بازانی خوش سلیقه و بی گارد هستند و از گوش کردن هردو لذت میبرند. من هم از این دسته هستم با اجازه.
طرفداران محض فرهاد مهراد:
این دسته با اینکه از دستهی قبلی کمتر هستند ولی تعدادشان کم نیست. بسیاری از آنها ناآگاهانه اعتقاد دارند که فریدون دنبال رو فرهاد است و او را تقلید میکند (بعدا راجع به این باور غلط توضیح میدهم). بعضی از آنها فرهاد را قدیسانه میپرستند بیشتر سر فرهاد بحث میکنند تا آثار او را گوش کنند و سر این بحثها دعوا راه میافتد و سینهها چاک داده میشود. آنها از گوش دادن فرهاد حسی روشنفکرانه به خود میگیرند و بیشتر انتخابهای آنها از فرهاد آلبومها، بازخوانیها، و کنسرتهای متاخر اوست(اینها جوانهایی کم سن و سال و روشنفکر طور هستند). عدهی دیگری هم هستند که خارجی گوش کن حرفه ای هستند .این عده محدودیت سنی ندارند و حالا به هر دلیلی خودآگاه یا ناخودآگاه گوششان به موسیقی غربی عادت دارد. دیده شده که اینها اگر بخواهند فارسی گوش کنند بیشتر فرهاد را میپسندند تا فریدون. دستهی بعدی علاقه مندان دگم موسیقی کلاسیک هستند. دیده شده که اینها هم وقتی روی به پاپ فارسی میآورند فرهاد گوش میکنند. میماند عدهی کمی هم که حالا واقعا از ته دل بیشتر صدای فرهاد را میپسندند تا فریدون.
طرفداران محض فریدون فروغی:
تعداد این دسته بسیار کم است اما وجود دارند. آدمهای خسته و بریده از روزگار که جز فریدون چیز دیگری گوش نمیکنند و صدای او مرهم بهتری است برای زخمشان و صدای فرهاد با دلشان آن کار را نمیکند که صدای فریدون. رانندههای خطی خوش سلیقهای که بهجای گوش کردن آهنگهای بند تنبانی فریدون را گوش میکنند؛ اما فرهاد برای آنها سنگین و سوسولی است. عدهی دیگر طرفدارانی که واقعا از قدیم فریدون را دنبال میکردند و حتی از او برنامهی زنده دیدهاند.در آخر خب کسانی که صدای فریدون به هر دلیلی با سلیقه شان سازگاری بیشتری دارد.
بیاییم دست بکشیم:
حداقل در مورد این دو خواننده از نگاه پرسپولیس_استقلالی دست بکشیم. گیلمور یا واترز؟ بیتلز یا استونز؟ پاچینو یا دنیرو؟ پپسی یا کوکا؟…. این یا آن فقط در ایران خریدار دارد. این مدل طرفداری را بس کنیم. فریدون و فرهاد شباهتی اتفاقی دارند و تفاوتهایی سبک مدارانه در مقابل هم قرار نمیگیرند. مقایسهی آنها از جهت بهتر یا بدتر بودن نامربوط و بیهوده است. یکبار برای همیشه میگویم: فریدون از فرهاد تقلید نمیکند چون هر دو در سالهای 48_47 با هم اولین آثار فارسیشان منتشر شد (فریدون: پروانه و آدمک. فرهاد:رضاموتوری یا همان مردتنها). فرهاد گوش کردن به دلیل اینکه از نیما، شاملو، کسرایی و… خوانده است رو شنفکرانهتر از فریدون گوش کردن نیست که او هم ترانههای نوین و مدرن و مهمی خوانده است. از یاردبستانی مهم تر؟ پس هر کدام را در جای خود گوش کنیم و برای لذت گوش کنیم نه پز. جمعه همان قدر زیباست که تنگنا. پروانه همانقدر جالب است که هفتهی خاکستری. گنجشگک همانقدر دلنشین است که نیاز. زندون دل همانقدر فوق العاده است که مرد تنها… اصلا همین حالا هم میتوان قدری فریدون و فرهاد شنید. گوش کنید و خوش سلیقه باشید رفقا.
برایِ گوش دادن:
فریدون فروغی: آدمک پروانه تنگنا قوزک پا زندونِ دل
فرهاد: مردِ تنها جمعه هفتهی خاکستری گنجشکک برف
مقاله بسیار خوبی بود. اذت بردم ممنون.
درود بر شما لذت بردم
فقط استاد فروغی ۱ سال زودتر از فرهاد شروع کرد ۴۷ آدمک رو منتشر کرد و مرد تنها رو برای فیلم رضا موتوری استاد مهرداد ۴۸ داد غربی تر بودن استاد مهرداد رو قبول دارم ولی سنگین تر بودنشو نه استاد فروغی نسبت به استاد مهرداد همیشه بهش ظلم شد چون مافیا دربار پشت استاد مهرداد بود حتی بعد از انقلاب ولی واقعا ممنونم از مقالتون
مهراد، نه مهرداد
عالی بود ، مرسی از شما که همچنین مقاله زیبایی رو در اختیار علاقمندان این دو استاد قرار دادید .
واقعا لذت بردم
خطاب به A30
ترانه آدمک اولین بار در فیلم “آدمک” ساخته زنده یاد هریتاش در 1350 خونده شد که اتفاقا اسمی از فریدون فروغی در تیتراژ فیلم نبود
اما فرهاد در سال 1349 و در فیلم رضا موتوری اولین ترانه فارسیش رو اجرا کرد که به طور مجزا اسمش در تیتراژ درج شد و از همون زمان خواننده پر طرفداری شد
خدا رحمت کنه هر دو بزرگوار رو
و افتخار میکنم از این که ترانه هاشونو قبل از درگذشتشون شنیدم و باهاشون خاطره دارم
فریدون یک سال زودترازفرهاد فارسی خوانی روشروع کردطبق گفته های تورج شعبانخانی .فریدون بنیانگذاریا پدرراک ایران می باشدعلاوه برآن سبک جز وبلوز روفریدونتنهاکسی است که واردموسیقی سنتی ایران کرد ولی متاسفانه فرهاد تاسال۱۳۴۸ زیرنظربلک کتز شب پره ها بوده است.
با تشکر از زحمات شما مطلب جالبی بود من به شخصه با آهنگهای این دو بزرگوار زندگی کردم روحشون شاد
صدای فروغی بم تر و کلفت تر از صدای فرهاده . صدای فرهاد لطیف تره به نظرم
هر دو از افتخار آفرینان موسیقی جدی ایران هستند، تفاوت دیگری که بین این دو بزرگ مرد هنر هست در مورد گام صدای این دو عزیز است، گام صدای زنده یاد فریدون فروغی بالاتر از فرهاد نازنین است و صدایش اعتراضی تر و بغض آلودتر و تکتن دهنده تر است
فریدون فروغی عمرا به فرهاد مهراد برسه-فرهاد خیلی خیلی بهتر از اون بود
این لحن فقط به درد … می خوره. شاید سه نقطه هم زیادش باشه!
فریدون درسن ۱۵ سالگی گیتاریس حرفه ای بود ولی فرهاددرگروه بلک کتز.فریدون تنها آهنگ سازراک وجزوبلوز درایران است ولی فرهاد درگروه بلک کتز عصوبود فریدون بدون استادمتهرترین پیانیست وگیتاریست حرفه ای نه تنها درایران بلکه جزوه ۱۰ گیتاریس جهان است ولی فرهادمعمولی بودفریدون درساختن آهنگ ازفرهادچیره تربودولی فرهاددیگران براش آهنگ می ساختن.فریدون ریس گروه خود بودولی فرهاد ریس گروهش شهبال شل پره است فریدون هم ترانه سرا وآهنگساز درامانز وفدک راک بود ولی فرهاد عزیز فقطراک می خواند برادرگه تنها فرهاد بلکه هیچ خواننده ای درحدواندازه فریدون نیست فریدون سلطان راک وپاپ ایران اطت.
نه تنها فرهاد بلکه هیچ خواننده ای درحدوقواره فریدون نیست .اویک فوق اسطوره بود .اوامپراطورموسیقی ایران است .
هردو عالی هستند ولی واقا فریدون فروغی چیز دیگرست.
احسنت، هیچ کدوم از دیگری برتری کامل ندارند مگر در جنبه های جزئی و کوچک، به نظرم این دو اسطوره مکمل هم هستند و انتخاب بین این دو به سلیقه ها و حالت روحی افراد بستگی داره. من به شخصه در حال حاضر بیشتر از اهنگ های فریدون گوش میکنم.
فرهاد فوق العاده بود
اما فریدون فراتر از فوق العاده
هر دو عزیز از اسطوره های هنر این سرزمینن
هردوشون خارق العاده و تکرارنشدنی هستن و چقدرر غبطه میخورم که نتونستم از نزدیک ببینمشون یا تو زمانی زندگی کنم که صداشونو تو کنسرتشون بشنوم….
با فریدون فروغی و صدای عجیب و تاثیرگذارش زندگی کردیم.
فریدون و فرهاد، روح هر دوشون شاد باشه…
زمانی که دلتنگ ملودی خوبم ، صدای فریدون بهترین هم صحبت میشه ، جوری با ترانه هاش باهات درد و دل میکنه بی اونکه حرفی بزنی تمام حرفا و دلتنگیاتو از حفظ بلده …!
اما یه وقتایی میخوای اعتراض کنی ، شاکی میشی از نظام و بیداد روزگار ،،، شاکی میشی از بی عدالتی و میخوای صدای عدالت رو بشنوی ، رو میبری به فرهاد ،،، فرهاد صدای عدالته ، اصلا خود عدالت ، عدالتی که در حقش بدترین بی عدالتی ها انجام گرفت
چه بهتر دوستان از واژه استاد براي اين دو مرحوم استفاده كنيم بي اغراق بگم هنوز استاد فروغي روبهترين واستاد مهراد روبعدازايشان برگزيده ترين ميدانم اگر توانستيد به آرامگاه ايشان در كوههاي اشتهارد به نام قرقرك برويد من با رفتن خيلي آرامش گرفتم
عالی عالی عالی
خیلی خوب بود این مقاله
سلام. من باصدای هردو بزرگوار 5 ساله آشنام. دهه هفتاد ام ولی استاد فروغی کاملتره صدای گیراش نوع خواندن اعتراضی و راک طورش خلاصه ازنظرمن بهتره