در مورد آتشنشانی، پلنگ ایرانی و گوزن زرد نر. به نظر شما سرنوشت این دو نفر آتشنشان که بازداشت شدهاند چیست؟ به نظر شما حقشان چیست؟ و به نظر شما در این حادثه مقصر واقعی چه کسی بوده است؟
نردبان آتشنشانی باز نشده است. دو نفر سقوط کردهاند و مردهاند. دو انسان، دو کارگر، که هر دو زنان سرپرست خانوار هم بودهاند. مسئولین آتشنشانی میگویند بیدقتی از خود زنها بوده است و اگر به حرف گوش میدادند زنده میماندند و بحران آغاز میشود. شاید اگر در همان وهله اول، مسئولین آتشنشانی به جای اینکه کشتگان حادثه را مقصر بدانند، بهتر حرف میزدند ماجرا به اینجا نمیکشید. از جایی که ما نگاه میکنیم، آتشنشان مسئول نجات دادن زن بوده، و نتوانسته نجاتش دهد. برخی میگویند لبه پنجره شکسته است، برخی میگویند دستش سر خورده است و … . روایت دقیقی وجود ندارد، و هیچ روایتی تراژدی را دگرگون نخواهد کرد. اما در این که مسئولین آتشنشانی میتوانستند بیانیهای همدردانه صادر کنند شکی نیست. این چطور است:
«آتشنشانان همواره با تمام توان تلاش میکنند تا کسی آسیبی نبیند، و سازمان آتشنشانی در غم از دست رفتن این هموطنان سوگوار است، ای کاش میشد مامورین آتشنشانی کاری دیگر انجام دهند اما متاسفانه، قدرت انسان محدود است، و …»
اظهار نظر اولیه سخنگوی سازمان این است:«اين دو نفر به دليل ناتواني در استقرار مستحکم خود به پايين پرتاب شدند و جان خود را از دست دادند.»
با این اظهار نظر چه توقعی داری؟ همه تشویقت کنند؟ شاید اصلا حرفت درست هم باشد ولی مخاطبین همیشه از یافتن مقصر خوشحال میشوند و انگشتها را بالا میآورند و یا علی از تو مدد! سیل شماتت است که وااسفا از این مملکت و لابد نردبانش چینی بوده(البته نردبان چینی نبوده است) و هزار و یک شوخی و جدی دیگر که اگر شما هم پیگیر اخبار باشید حتما از حفظید. شاید هم خودتان یکی از تولیدکنندگان اینطور نظرات باشید، اشکال بنیادینی هم ندارد، راهی است برای تخلیهی خشم. اما مقصر اولیهی مرگ این دو زن، نردبان خراب آتشنشانی نبوده است؛ صاحب کارگاهی بوده که اصول ایمنی را رعایت نکرده است. قبول ندارید؟ به گزارش کامل سازمان آتشنشانی در این خصوص مراجعه کنید، اینجا را بخوانید. اگر این ساختمان پله فرار داشت؛ و تجهیزات متناسب دیگر برای یک کارگاه پوشاک ـ که اصولا بمب آتشزاست ـ به احتمال قوی این دو انسان زنده میماندند. اما چرا ساختمان ایمن نیست؟
یک راننده تاکسی دیروز به من گفت:«شما که زود پیاده میشی کمربندتو چرا میبندی؟ ولش کن نمیخواد.» و گوزن زرد نری در محوطهی محصور پارک پردیسان به ضرب سه گلوله کشته شده است. گوزن زرد را میشناسید؟ گونهای رو به انقراض و منحصر به فرد است.
یک قدم برگردیم عقب و به مغز شکارچی نفوذ کنیم. ای دوست شکارچی که چه عرض کنم، هرچی؛ کشتن این گوزنِ زردِ رو به انقراضِ بدبخت چه نفعی برایت ممکن است داشته باشد؟ با تیر زدنش که هیچ خاصیتی نداشته چون احتمال قوی من هم میتوانستم بزنم. گوزن که آزاد نبوده، اسیر بوده است. لاشه را هم که نبردی اقلا شاخش را بکوبی به دیوار! نهایتا ممکن است با رفقایت حالی کرده باشی. قضیه هم تصادفی نبوده است، رفتی و طبق نقشهای دقیق تفنگ را آوردهای و گوزن را کشتهای. چرا؟! چرا؟ زنده بودن گوزن بهتر نیست؟ واقعا دلم میخواهد این آدم دستگیر شود تا کمی با او حرف بزنم و جواب سوالم را بگیرم.
البته باید قبول کنیم که به احتمال قوی، فرد تیرانداز اصلا از رو به انقراض بودن گوزن خبر نداشته، از نظر او «گوزن است دیگر، در جنگل شبیهش ریخته»، زنده بودنش فایدهای ندارد. همانطور که از نظر راننده تاکسی بستن کمربند فایدهای ندارد، از نظر صاحب کارگاه، رعایت نکات ایمنی فایدهای ندارد. این همه هزینه کنیم که چی؟ همانطور که یک بچه میپرسد مسواک بزنم که چی؟
هر سهلانگاری کوچک ما، ممکن است ختم به فاجعهای بیبازگشت شود. سالی بیستهزار نفر کشتهی حوادث رانندگی چند نفرشان فکر کردهاند بستن کمربند فایدهای ندارد؟ کلا رعایت ایمنی چه فایدهای دارد؟ بیمه کردن آسانسور چه فایدهای دارد آقا؟ اتفاقی نمیافتد که! این برجی که ساختیم پله اضطراری میخواهد چه کار؟ چند صد میلیون هزینه کنیم برای چی؟ آتش که نمیگیرد. سیمکشی ساختمان را عوض کنیم برای چه؟ حالا که اتفاقی نیافتاده است. تا حالا در برجی گیر کردهاید که پله اضطراری ندارد، و آتش گرفته است؟ راه پلههای پر از دود را از نزدیک دیدهاید؟
در تمام طول سال که فاجعهای رخ نمیدهد، ما اصلا به یاد آتشنشانان هستیم؟ آیا در طول این بلوای نردبان باز نشده و مرگ بر بیکفایتان، کسی یادی از امید عباسی یا علی خورشیدفر کرد؟(البته انصافا در چند روز اخیر اسم امید عباسی خیلی پر بسامد شد) آتشنشانان به طور روزمره جانشان را در معرض خطر میگذارند برای نجات جان دیگران. شغلشان واقعا خطرناک است، واقعا، این درست که خودشان شغلشان را انتخاب کردهاند و …، ولی انصافا، به نظر شما، ما شهروندان از آتشنشانان قدردانی میکنیم؟ اگر یک گروه در ایران باشند که به طور یقینی، جانشان را برای نجات دیگران به خطر بیاندازند آن یک گروه آتشنشانها هستند.
حالا دو نفر از آتشنشانان بازداشت شدند تا تراژدی ادامه داشته باشد. همانطور که تراژدی پلنگ ایرانی هنوز ادامه دارد. پلنگ زخمی شهسوار جانش را از دست داد اما تراژدی پلنگ ایرانی تا آخرین پلنگ ادامه خواهد داشت و تراژدی آتشنشانان هم تا وقتی ساختمانها ایمن نیستند ادامه خواهد داشت. من خودم شاهد بودم که مامورین آتشنشانی پس از خاموش کردن آتش ساختمان، به ما ـ ساکنین ساختمان ـ التماس میکردند برویم دورههای آتشنشانی که اتفاقا رایگان هم هست را ببینیم، اخطار میدادند که اگر کمی دیر میشد و یک خودرو آتش میگرفت با این شرایط ناایمن ساختمان، عملیات نجات بسیار دشوار و پیچیده میشد. اما ما هیچ توجهی نکردیم. دیر نیست که دوباره ساختمان آتش بگیرد و تراژدی دیگری آغاز شود. به زودی پلنگ دیگری هم کشته خواهد شد، چون نیروهای محیطبان و جنگلبان ما نه تعدادشان کافی است نه ایمنی شغلی دارند. شاید کسی بگوید ساختمان نهایت ایمنی را هم داشت، باز هم کار نکردن نردبان باعث مرگ دو زن میشد. در جواب باید گفت، کافی بود دود چند دقیقه دیرتر برسد، اینجا بحث بر سر فقط چند دقیقه است. بله، احتمال کشته شدن در اثر آتشسوزی همیشه هست، ولی ایمنسازی ساختمان، از مهار آتش معقولتر است.
من برای حکم کردن در مورد اپراتور نردبان و فرمانده ایستگاه حسن آباد، منتظر نظر بازپرس میشوم. اما نتیجه هرچه باشد، اگر کلاه داشتم برای آتشنشانان از سرم برمیداشتم. اگر ساختمانی، کارگاهی، چیزی دارید؛ اگر عضو هیئتمدیره شهرکی هستید؛ ایمنی ساختمان را رعایت کنید. اگر رانندهاید کمربند را ببندید و از مسافر خواهش کنید ببندد. اقلا به کسانی که ایمنی را رعایت میکنند گیر ندهید.
جانا سخن از دل ما می گویی…
دقیقا همینطوره که گفتی و بزرگترین ایراد بر صاحب کارگاه وارده.عدم رعایت اصول ایمنی، عدم آموزش به کارکنان و …
و کارگاه های ناایمن با خوشحالی به کارشون ادامه می دهند
و این داستان همچنان ادامه دارد. نه فقط در تهران و نه فقط در ایران، بلکه در تمام دنیا.
متاسفانه،
بله در آمارها نگاه می کردم ظاهرا تلفات لندن هم در آتش سوزی دست کمی از تهران نداره