ما بد، شما خوب
جناب آقای شهردار، انتخاب مجدد شما به این سمت را از طرف کلیهی موشهای تهران و حومه تبریک عرض میکنم. گرچه شما کمر به قتل ما بستهاید ولی ما هم خوبی تهران را میخواهیم و از شما عاجزانه تقاضامندیم این دوره که شهردار شدید کمی بیشتر هوای ما موشهای اصیل ایرانی را داشته باشید. حتما معترضیید که چرا باید هوای ما را داشته باشید؛ حق هم دارید. شما این همه تدارکات فراهم کردهاید برای کندن ریشهی ما از تهران، ولی بیایید و قبول کنید که عمرا نمیتوانید ما را ریشهکن کنید. تا جایی که من در جریانم خانوادهی من بهترین شرایط تغذیه را در تهران دارند؛ یعنی خدا را شکر آنقدر غذا هست که هرشب کلی طول میکشد غذا انتخاب کنیم. روزی هشت هزار تن زباله در تهران تولید میشود؛ خدا را شکر.
همین دیشب در حال گشتن بودم که مقادیری ظرف غذای یکبار مصرف پیدا کردم ـ واقعا متاسفم که شهروندان تهرانی زبالههایشان را تفکیک نمیکنند؛ کار ما را سخت میکنند و به طبیعت هم لطمه میزنند ـ باز که کردم دیدم یک سری کباب نیمخوردهی نایب است. خلاصه جای شما خوانندهی عزیز خالی، به همراه خانواده دل سیری کباب نایب خوردیم. یعنی مطمئنم نصف شهروندان تهرانی آنقدر که ما غذا داریم، ندارند. در هر حال از همهی دوستان ممنون و متشکرم که ما را از خودشان حساب میکنند. اینجور شبها یک حس خوبی تهرانی بودن بهم دست میدهد.
حالا حتما میپرسید ما که آنقدر وضعمان خوب است چرا نامه نوشتیم؟ چرا ناله میکنیم؟ مثل ثروتمندان هستیم که هرچقدر هم پول داشته باشند باز ناله از خرابی روزگار میکنند؟ نه، آقا وضع ما خوب است؛ با گربهها هم کنار آمدهایم؛ حواسمان به سمهایی که شهرداری کار میگذارد و تلهها و همه چیز هم هست. جدیدا یک گروهان موش پیشمرگ آموزش دیده داریم که هر غذایی را اول آنها میجوند. جانشان را سر این کار میگذارند؛ خلاصه اوضاع بدک نیست. ولی از پس یک چیز بر نمیآییم و نیاز به حمایت شما داریم. آقای شهردار، ای شهروند تهرانی، هرکس که این نامه را میخوانی، ما را از دست این موشهای نروژی پنج کیلویی نجات بدهید؛ التماستان میکنم. اینها هر جنبندهای را میخورند.
شما به حرفهای این کارشناس که در تابناک گفته است دقت کنید:
«باقری در خصوص برخی شایعات مبنی بر زندهخوار شدن موشهای وارداتی میگوید: موشهای نروژی که جثهی بسیار بزرگتری نسبت به موشهای خانگی دارند مهاجم هستند. آنها حتی موشهای کوچک را هم میخورند و از جوجهی پرندگان هم تغذیه میکنند. این موشها در کشور ما وجود نداشت و با کشتی از کشورهای دیگر به ایران راه یافتند. هماکنون اولویت مبارزه با اینگونه از موشها است. گزارش شده که در شرایطی که منابع غذایی آنها از میان رفته، جسد انسان را خوردهاند.»
عکس ما را هم با عکس این موشها مقایسه بکنید. اصلا دلتان میآید موش ایرانی خوراک موش اجنبی شود؟ موش همسایه هم باید غاز باشد؟ اصلا ما بد، شما خوب، ولی بالاخره ما بهتریم یا این موشهای پنج کیلویی؟ من خودم به چشم خودم دیدم یکی از این موشها بچه گربهای را گاز میزد. هنوز به من شک داری اینجا را نگاهی بیانداز خوانندهی گرامی. هنوز باور نکردی بیا این یکی خبر را هم نگاهی بیانداز که باور کنی وقتی من میگویم اینها کوچکترینشان یک کیلو وزن دارد، دروغ نمیگویم. باز هم باورت نمیشود این یکی عکس را نگاه کن، خودت مقایسه کن.
نمیخواهم کسی را بترسانم آقای شهردار، ولی فکر کردهای اگر خدای نکرده زلزله بیاید و این 32 میلیون موشی که در تهران هستند ـ شما میگویی آمار دروغ است؟ خب یک چهارمش را بگیریم، هشت میلیون ـ این هشت میلیون موشی که در تهران هستند؛ اگر به سطح بیایند چه میشود؟ باز ما موشهای اصالتا ایرانی گوشت هموطن را بخوریم استخوانش را تف نمیکنیم، ولی از این موشهای نروژی باید ترسید. من به عنوان یک موش وظیفه داشتم قضیه را اطلاع دهم که شما در این چهار سال سوم، قضیه را در اولویت قرار دهید. بقیهی ماجرا با خود شماست جناب شهردار.