بیراه نیست اگر ۲۰۱۲ را سال رونق ادبیات در سینما بنامیم. از ۹ فیلمی که گزینهی دریافت بهترین فیلم سال در مراسم اسکار بودند؛ ۶ فیلم لینکلن، کتاب راهنمای بارقهی امید، زندگی پی، بینوایان و آرگو، همگی اقتباس از رمان بودهاند. سینمای تجاری هالیود هم از این معدن طلا بینصیب نبوده است و چند فیلم بالای جدول پرفروشهای سال: انتقام جویان، بازی گرسنگی، شوالیهی تاریکی برمیخیزد، و گرگ و میش هم اقتباسی از کتابها یا رمانهای گرافیکی بودند. و این یادداشت به سه فیلم راهنمای بارقهی امید، زندگی پی، و فواید گل پیچک بودن میپردازد.
به این سیاهه اضافه کنید موج فیلمهای اقتباسی اکران ۲۰۱۳ مثل آناکارنینا و گتسبی بزرگ و یا پربینندهترین سریال تلویزیونی ۲۰۱۲ به گواه آمار، سریال بازی تاج و تخت (اقتباس از مجموعه کتابهای سرود یخ و آتش) را، به نظر میرسد سینما ادبیات را میبلعد؛ اشتهای فوقالعادهی سینما و تلویزیون آمریکا تمام داستانها را در تمام قالبها میبلعد و هضم میکند.
علیه پایان بد
فیلم «کتاب راهنمای بارقهی امید» (Silver linings playbook) اقتباسی است از کتابی به همین نام که اولین رمان چاپ شدهی نویسندهاش متیو کوییک نیز به شمار میرود. داستان دربارهی معلم تاریخ اخراج شدهای است که پس از درمان در بیمارستان روانی (به خاطر درگیری خشونتبار) با ایدهی دوباره سازی زندگی از دست رفتهاش و به دست آوردن دوبارهی همسرش شروع به دویدن صبحگاهی و مطالعه میکند.
او که از خواندن کتابهای همینگوی و سیلویا پلات سرخورده شده، به پایان خوش اعتقاد دارد. به نظر او زندگی فیلمی است به کارگردانی خدا با پایانی خوش و او در این فیلم با تعقیب بارقههای امید موفق خواهد شد. اوضاع اما خوب پیش نمیرود و در این بین سر و کلهی دوندهی دیگری در مسیر دوی صبحگاهی پیدا میشود، زنی که به تازگی شوهرش را در یک تصادف از دست داده است.
کتاب در سال ۲۰۰۸ منتشر شد اما فروش حق اقتباس و ساخت فیلم تا ۲۰۱۲ به طول انجامید. دیوید راسل کارگردان فیلم در مصاحبهای با محوریت اقتباس از کتاب با اسکات مهیرز، در جواب اینکه چرا بعد از فیلم تحسین شدهی مبارز(۲۰۱۰) و ظرفیت انتخاب هر نوع فیلمنامهای از طرف تهیهکنندگان، به سراغ این کتاب رفته میگوید: «از سالی که کتاب منتشر شد درگیر بازنویسی فیلمنامهای مبتنی بر این کتاب بوده، ویژگی این کتاب اما برای راسل این است که او سالها منتظر داستانی بوده تا از مشکلات و چالشهایی که پسر خود راسل با آن درگیر بوده حرف بزند.»
راسل همچنین میگوید اقتباس از این رمان طیّ ۴ سال بازنویسی فیلمنامه، شامل روند تغییر جهان داستان به جهانی بوده که بیشتر و بهتر میشناخته، خانهی خودش، پسرش و دوستانی که پسرش در آسایشگاه پیدا کرده بود.
کارگردان اثر در حالی با اقبال عمومی، فروش، و استقبال منتقدان از فیلم جدیدش مواجه شده که بعد از فیلم تحسین شدهی قبلی (مبارز) که یک درام ورزشی با محوریت موضوع اعتیاد و فقر بود؛ این بار به سراغ یک کمدی رمانتیک رفته و حتی با تکیه بر دیالوگها و خلق موقعیتهای کمیک و نوع بازیها به بار کمدی فیلم بیشتر از خود کتاب اضافه کرده و جاهایی از تلخی آن کاسته است. مانند ابتدای فیلم که مدت بستری بودن پت در بیمارستان روانی را از چند سالی که در کتاب ذکر شده به ۸ ماه کاهش داده و از شدت بیماری روانی او کاسته است.
مانولا درگیس منتقد نیویورک تایمز در ستایش فیلم میگوید «کتاب راهنمای بارقهی امید» مثل پت سولتانو، قهرمان فیلم ۲ قطبی است؛ در لحظاتی خندهدار و مفرح و در لحظاتی به طرز غیر قابل تحملی دردناک. نکتهای که پیتر تراورس منتقد رولینگ استونز هم به ان اشاره کرده:«راسل (کارگردان فیلم) شما را اینقدر میخنداند تا دردتان بگیرد.» تراورس حتی پایانبندی ساده و به شدت خوشبینانهی فیلم را هم تحسین میکند:«فقط در هالیوود ممکن است ۲ بیمار روانی در پایان فیلم بهبود پیدا کنند و این به شکل دیوانهواری خوب است.»
خشنودی خداوند
از مهمترین اقتباسهای 2012 و احتمالا مهمترین فیلم اقتباسی فصل جوایز برگرفته از کتابی است که سال ۲۰۰۲ موفق به دریافت جایزه من بوکر شده و طیف گستردهای از منتقدان ادبی به تحسینش پرداختند. زندگی پی (Life of pi) رمانی است که با یک مصاحبه آغاز میشود. مردی هندی به خبرنگاری ماجرای جان به در بردن از یک کشتی غرق شده را بازگو میکند و ما نیز با روایت او همگام میشویم. پیسیس پاتل نوجوانی هندی است که خانوادهاش مالک یک باغ وحش در پوندیچری هندوستان هستند. در فصول ابتدائی کتاب ما با زندگی پیسیس، تغییر نامش به پی به خاطر مسخرهشدن توسط همکلاسیها و سردرگمی دینی او آشنا میشویم. پی در یک خانواده هندو متولد شده و در این حال با مسیحیت و اسلام آشنا میشود، او که در طی فصول ابتدایی درگیر فهم هریک از این دینها و خشنود کردن خداوند است در ادامهی داستان با چالشی با مرکزیت همین خشنودسازی خداوند مواجه میشود. خانوادهی پی باغ وحش را فروخته و قصد مهاجرت به کانادا را دارند. در میانهی راه کشتی دچار طوفان و غرق میشود. پی حالا در یک قایق نجات همراه چند حیوان، تنها نجات یافتگان این حادثه هستند. حیوانات به مرور یکدیگر را میکشند و حالا پی با یک ببر بنگال به نام ریچارد پارکر در قایق تنهاست. ببری که به ظاهر غرق کردنش در دریا یا پشت سر گذاشتنش راه حل منطقیتری به نظر میرسد ولی پی میداند که تنها راه نجات، خوشنودی خداست و خشنودی خدا نهفته در حفظ جان ببر.
یان مارتل نویسندهی رمان که هر دو رمان قبلیاش با شکست مواجه شده بود؛ بعد از موفقیت کتاب اعتراف کرد که تم مردی روی قایق با یک جانور درنده را از کتابی به نام (مکس و گربهها) نوشته مکاییر اسکالیر نویسندهی برزیلی برداشت کرده است. در رمان مکاییر یک یهودیِ آلمانیِ فراری از دست نازیها مدتی را روی قایق با یک یوزپلنگ میگذراند.
اعلام بی اطلاعی نویسندهی برزیلی از این برداشت جنجال مختصری به پا کرد که نهایتا مکاییر تصمیم به عدم پیگیری قضایی این ماجرا گرفت و مارتل هم در مقدمهی کتابش به داستان او اشاره کرد.
سال ۲۰۱۱، آنگ لی کارگردان تایوانی که سابقهی درخشانی در اقتباسهای سینمایی از روی آثار ادبی مشهوری چون حس و حساسیت جین آستین و داستان کوتاه کوهستان بروکبک نوشتهی آنی پرولکس که برندهی جایزهی اوهنری و فینالیست پولیتزر بوده داشته؛ توسط مدیران فاکس قرن بیستم به کارگردانی زندگی پی گمارده شد. فیلم هم مانند کتاب در اکران عمومی موفق بود و دل اکثر منتقدان را به دست آورد.
راجر ابرت منتقد شیکاگو سان تایمز که فیلم را یکی از بهترین دستاوردهای سینمایی سال میداند نوشته:«زندگی پی یک دستاورد معنوی تکان دهنده است، فیلمی که میشد نامش را از زندگی پی به زندگی خلاصه کرد.» ریچارد کورلیس منتقد تایم هم در مدح فیلم نوشته «رئالیسم جادویی به ندرت اینقدر جادویی بوده و به طور حتم هیچوقت اینقدر واقعی/رئال نبوده.» آنگ لی با این فیلم موفق به اقتباسی شد که اکثر منتقدان ادبی در سال انتشار و حتی صاحب اثر؛ این کتاب را اثری غیر قابل اقتباس و باز تولید در حیطهای غیر از ادبیات میدانستند. جاستین جردن منتقد ادبی گاردین در نقدی که سال ۲۰۰۲ بر این کتاب نوشت میگوید:«این رمان دوست داشتنی، شگفتیهایش را به تدریج آشکار میکند، ارادهی معصومیت برای بازتولید نگاهی دوباره به خودبینیها، بازنگری تفرقههای مذهبی، و تقابل باغ وحش با طبیعت وحش، همانطور که مارتل نویسندهی اثر در مقدمهی نویسنده وعده میدهد:«این کتاب افسانهای است برای کنکاش در قلمرو وهم و خیال؛ با رعایت معیارهای علمی که تابیده و وارونه میشوند تا به ذات اصلی داستان دست بیابیم.»
جزیرهی عروسکهای ناقص
فواید گل پیچک بودن(perks of being a wallflower) از هر نظر پدیدهی عجیبی در ادبیات و سینماست. از انتشار کتابی دربارهی نوجوان عاصی دههی ۹۰ توسط انتشارت MTV، تا ساخته شدن فیلمی بر اساس این داستان با کارگردانی نویسندهی کتاب.
داستان که راوی آن چارلی؛ شخصیت اصلی داستان و شیوه روایت آن نامههایی است که به دوستی ناشناس مینویسد. داستان از شروع اولین سال تحصیلی او در کالج آغاز میشود. چارلی که نوجوانی کمرو و منزوی است؛ اخیرا تنها دوستش خودکشی کرده و بیشتر از همیشه منزوی و تنهاست. اما طی اتفاقاتی به تدریج شروع به ارتباط برقرار کردن با گروهی از دانش آموزن سال آخری کالج میکند که متشکل از طرد شدگان کالج هستند.
فواید گل پیچک بودن؛ قواعد ژانر را به هم نمیریزد و درام نوجوانانهای از جنس شورش بیدلیل را با نوجوانان دههی ۹۰ به تصویر میکشد؛ با ترکیبی از بحرانهای معمولِ نوجوانانه و بحرانهای خاص دههی ۹۰ مانند، گوشه گیری،عشق، آزار جنسی در کودکی، مواد مخدر، سن بلوغ، الکل و…
رمان که سال ۱۹۹۹ منتشر شده به تدریج نه تنها به رمانی محبوب بلکه به (کالت) رمان نوجوانان تبدیل شد و بعد از ۱۳ سال تهیه کنندگان فیلم جونو(دیگر فیلم نوجوانانهی موفق چند سال اخیر) را به فکر اقتباسی سینمایی به کارگردانی خود نویسنده انداخت.
راجر ابرت این نکته را نقطهی قوت فیلم میداند و در نقدی مینویسد:«لذت نادر و کمیابی است که به تماشای فیلمی بنشینید که نویسندهی کتاب خودش آن را کارگردانی کرده و از قضا اینکار را خوب انجام داده است. تقریبا تمامی طرفداران کتاب فیلم را دوست داشتند و به خصوص از انتخاب مناسب بازیگران برای شخصیتهای داستان راضی بودند.»
ابرت که فیلم را دوست داشته میگوید:«تمام ادوار زندگی من هنوز در من زندگی میکنند و قسمتی از آنها که مربوط به دورهی نوجوانیام هستند عاشق فیلم فواید گل پیچک بودن شدهاند.»
فواید گل پیچک بودن در مجموع؛ در فروش و اقبال جشنوارههای فیلم مستقل موفق بود و موفق شد خاطرهای از یک نسل را به شکلی سینمایی ثبت کند؛ و یکی از بهترین قهرمانهای نوجوان سالهای اخیر را بر پردهی سینما به تصویر بکشد. چارلی نوجوانی گوشهگیر در سفری برای بلوغ، شخصیتی که استیو پارسل منتقد تمپا بین تایمز به او لقب هولدن کالفیلد نسل MTV را داده است.