پیش از این در مورد موسیقی کلاسیک، پاپ، و انواع و اقسام سبکها در شبگار مطالبی را از ارشک عزیزی خواندهاید، حالا با شبگار و ارشک همراه شوید با مروری کوتاه بر تاریخ موسیقی.
جهان در قرن بیستم شاهد تحولات عظیم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیک بود. دو جنگ جهانی در نیمهی اول این قرن، تاثیرات زیادی بر هنرمندان و هنر جهان گذاشت.
آهنگسازان کلاسیک همچنان به شیوهی گذشته سعی کردند آینهای از جامعه و شرایط اطراف خود ارائه دهند، و شاید این خود یکی از دلایل ضعف موسیقی کلاسیک در این قرن شد. مردم خواستار انعکاس شدید جنگها و شرایط اجتماعی در آثار هنری نبودند و تا حدودی بین عوام مردم و جنبشهای هنری قرن بیستم، در تمام هنرها، فاصله افتاد.
آرنولد شونبرگ با ایجاد نظریهی سریالیسم، بنیان چند صد و یا حتی چند هزار سالهی موسیقی را به هم زد و موسیقی کاملا جدیدی ارائه داد. او پیروان زیادی نیز کسب کرد، بزرگانی همچون آلبان برگ، آنتون وبرن و پیر بولز که تا به امروز هم مشغول به کار است، از این دستهاند. نظریات سریالیسم و از طرفی موسیقی اکسپرسیونیستی واگنر و ریچارد اشتراوس موسیقی کلاسیک را دچار تحولات عظیمی ساخت.
از طرفی با پیشرفت روز افزون تکنولوژی، سینما و پس از آن تلویزیون مردم را به خود جلب کردند. همچنین، تکنولوژی ضبط صدا پیشرفت کرد و حتی سمفونیهای کامل با کیفیت خوب قابلیت ضبط و پخش مجدد یافتند و حضور مردم در کنسرتها هر روز کمرنگتر شد.
تکنولوژی وارد مباحث تئوریک موسیقی نیز شد و سازهای الکترونیک به وجود آمدند. افرادی نظیر کارل اشتوک هاوزن در موسیقی کلاسیک از صدای الکترونیک استفاده کردند و جان کیج شروع به انجام کارهای تجربی کرد و موسیقی شانسی را به وجود آورد. مثلا در یکی از آثارش ده نفر، موج ده رادیو را به صورت تصادفی و همزمان تغییر دادند، و حاصل صداهای رادیوها به عنوان یک اثر موسیقایی در نظر گرفته شد.
با تمام این تغییرات موسیقی کلاسیک روز به روز از عموم مردم فاصله گرفت.
موسیقی پاپ در این میان خود را از خیابانها به داخل سالنهای کنسرت کشاند. سازهای الکترونیک و آمپلی فایرها موجب محبوبیت روز افزون موسیقی پاپ شدند. در ابتدا سبکهای بلوز و جز وارد صحنه شدند، و البته ارکسترهای این سبک موسیقی خیلی کوچکتر از ارکسترهای کلاسیک نبودند، تا اینکه فرانک سیناترا پا به عرصهی موسیقی گذاشت. اهمیت فرانک سیناترا به عنوان خواننده بسیار بیشتر از سایر اعضای گروه شد و محبوبیت او بسیار اوج گرفت. کمکم گروههای موسیقی کوچک شده و موسیقیها سادهتر شدند تا جایی که موسیقیها تبدیل به هارمونیهایی ساده صرفا برای همراهی صدای خواننده شدند. پس از جز موسیقی راک محبوبیت فراوان یافت و الویس پریسلی و بیتلها ستارههای محبوب مردم شدند.
در این دوره با اینکه از نظر تکنیکی موسیقی کلاسیک بسیار قویتر از موسیقی پاپ بود، ولی به دلیل فاصلهای که بین مردم و موسیقی کلاسیک افتاده بود، این بار نوبت موسیقی پاپ بود که منعکس کنندهی واقعی حوادث اجتماعی و سیاسی جوامع باشد. موسیقی کلاسیک که در قرنهای قبل آینهی تمام نمای جوامع بود، امروز بیشتر به دنبال تجربه و پیشرفت هارمونیک بود و این موسیقی پاپ، به خصوص اشعار موسیقی راک، بود که نشاندهندهی اوضاع جوامع بود.
حتی سبک نوکلاسیک استراوینسکی در ابتدا هیچ مخاطبی را جذب خود نکرد و محبوبیت استراوینسکی در مقابل فرانک سیناترا و سایر موسیقی دانان پاپ هیچ به شمار میآمد.
پیشرفت تکنولوژی نیز همچنان تاثیرات زیادی بر موسیقی میگذاشت. موسیقی پاپ با سینتی سایزر حدودا بدون ساز واقعی به کار خود ادامه داد. تعداد اعضای گروههای راک به چهار نفر رسید و همهی صداها به صورت الکترونیک درآمدند، و خواننده تنها عنصر زندهی این موسیقی شد.
در اواخر دههی شصت و اوایل دههی هفتاد میلادی موجی در میان آهنگسازان اعم از کلاسیک و پاپ به راه افتاده بود مبنی بر اینکه در آینده تمامی سازهای ارکستر حذف شده و موسیقی الکترونیک جای تمام انواع موسیقی را خواهد گرفت. سازهای ارکستری حذف خواهند شد و سازهای الکترونیک با صداهای جدید جای آنها را خواهند گرفت.
در دانشگاهها و در درسهای ارکستراسیون، بخشی به نام سازهای الکترونیک اضافه شد.
تمام دنیا منتظر مرگ ارکستر سمفونیک و موسیقی کلاسیک بود.