در بخش تفکر انتقادی شبگار قبلا به ترجمه کتاب پرسیدن سوالات درست میپرداختیم که به دلیل چاپ نسخه کامل کتاب، دیگر مفید به نظر نمیرسد. کتاب در مطلبی جداگانه معرفی خواهد شد و در این بخش شبگار، به مطالب مرتبط با تفکر انتقادی خواهیم پرداخت.
شهرداری تهران در اقدامی خداپسندانه و در مجموع مثبت، یک سری بیلبورد در جهت فرهنگسازی به در و دیوار این شهر نصب کرده است. ساختار کلی این بیلبوردها به این ترتیب است که با تمثیلی سعی میشود یک واقعیت پذیرفته شده، تبیین شود. گاهی این واقعیت آیات قرآنی یا احادیث هستند، و گاهی اصول اخلاقی رایج. به نوعی میشود گفت، شهرداری دست به تولیدی اثری نامنسجم به سبک گلستان سعدی زده است. موضوع این یادداشت، نگاه انتقادی به یکی از همین بیلبوردهاست که در تشریح یک آیه از قرآن نوشته شده است. آیه 38 از سوره المدثر:« كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ رَهِينَةٌ» که ترجمهاش میشود:«هرکسی در گرو کاری است که کرده است.» برای دیدن ترجمههای دیگر از همین آیه اینجا را کلیک کنید. برای شروع کار، بیایید اعتقادات و دین و ایمان را فقط چند لحظه کنار بگذاریم و خیلی بی طرف به این بیلبورد تبلیغاتی نگاه کنیم.
این بیلبورد در واقع یک استدلال قیاسی است، که بر پایه دو فرض شکل میگیرد و بر اساس آن حکمی کلی نتیجهگیری میشود. اول استدلال را باز و سپس آن را بررسی کنیم.
فرض 1: شما اگر سیبی را افقی و به سمت مقابل پرتاب کنید، هرگز به سمت شما باز نمیگردد. اما اگر همین سیب را مستقیم و به سوی آسمان پرتاب کنید دیر یا زود به خود شما باز میگردد.
فرض 2: یادمان باشد خداوند دنیا را افقی نیافریده، بلکه کاملا عمودی است.
نتیجه: پس، آدمها هرچه میکنند به خودشان باز میگردد.
فرض اول این استدلال اگرچه در کل یک حکم درست است و از واقعیتی پذیرفته خبر میدهد، اما چند نکته در موردش وجود دارد. اولا که بخش اول جمله کلا اضافه است، فرض این است که اگر سیب را پرت کنیم بالا، زمین میافتد. ثانیا نویسنده سعی کرده با کلمه بازی، جمله را به منظور خودش نزدیک کند. سیب در واقع به ما برنمیگردد، تحت تاثیر جاذبه به سمت کره زمین برمیگردد. در اصل، چه سیب را افقی پرت کنیم، چه عمودی، سیب به زمین میافتد. ثالثا، این واقعیت همیشگی نیست و منوط به جاذبه است. یعنی بر خلاف نتیجه نهایی استدلال، که کلی است و در کره ماه و مریخ یکسان است؛ تصور شرایطی که سیب را پرتاب کنیم و زمین نیافتد، اصلا سخت نیست. از یک فرض مشروط، رسیدن به یک حکم کلی، مسیر صحیحی به نظر نمیرسد.
فرض دوم این استدلال به کل نامفهوم است. اگرچه میتوان تصور کرد که منظور نویسنده از عمودی سیر فیض در عالم است که از خداوند به دیگر موجودات تسری مییابد؛ اما نسبت هندسی دادن به رابطه خداوند با موجودات، چندان درست به نظر نمیرسد. به علاوه حتی اگر این تصور من هم درست باشد، باز هم جمله به شدت نامفهوم است. یعنی جهان تک بعدی است؟ آیا جهان از بالا به پایین آفریده شده است؟
اما نتیجهی استدلال در واقع ترجمه نه چندان دقیقی از آیه است. به سختی میتوان درک کرد که چطور سیب، تشبیه مناسبی برای عمل انسان است. رابطه میان فرض اول و دوم مشخص نیست و روشن نیست چه قیاسی اتفاق میافتد که نتیجه گرفته میشود. در واقع افقی و عمودی بودن اصلا ارتباطی به اعمال انسانی ندارند. اما صرف نظر از استدلال عجیب، و تمثیل بیربط پرتاب سیب، نکته مهمتر این است که اصل آیه هم بسیار واضح است و هم مورد قبول عام.
اصولا چه نیازی به بیان تمثیلی، برای توضیح این نکته وجود دارد که هرکسی مسئول اعمال خودش است؟ نظر شخصی شما چیست؟ چند استدلال بهتر برای تبیین این نکته میتوانید پیدا کنید؟ به نظر شما استدلال سیب و جهان عمودی، ارتباطی به مسئولیتپذیری دارد؟ و مهمتر از همه، آیا این آیه بدون توضیحات شهرداری، تاثیرگذارتر نیست؟
پ.ن: دوست عزیزم علی آذرپناه تذکر صحیحی دادند، مغلطهای که در این استدلال وجود دارد، قیاس معالفارغ است، که اصطلاح انگلیسی آن False Analogy است.
اتفاقا همین پریروز تو مترو یا یکی از مسافرا سر همین داشتیم بحث می کردیم. مدت هاست این پوستر های شهرداری رو اعصاب منن. با این سبک قیاس میشه هر چیزی رو به هر چیزی ربط داد…
به نظر منم همون آیه رو ترجمه کنن بذارن خیلی بهتر می تونه نتیجه بده تا چنین قیاس های بی ربطی که باعث میشه آدم جای اینکه نگاه کنه آیه چیه و حرف چیه فقط فکر کنه: که چی واقعا؟
خیلی برام جالبه حرفهای اون مسافر رو بدونم
اون مسافر که بعد خوندن یکی از اینا گفت وقتی یه آیه از سوره ی آل عمران میاره و در کنارش می نویسه مثه کیسه زباله که آشغال هارو در خودش میریزه٬ تو هم خشمتو در خودت بریز٬ مگه اصلا اون زمان کیسه زباله بوده؟
ایرادی که اولش گرفت به نظرم وارد نبود. اما خب بحث از اینجا شروع شد. البته بحث خاصیم نبود٬ در حد دو سه تا ایستگاه مترو بود…
پس حدودا با ما هم نظر بوده ، بسیار هم عالی
اون مسافر که بعد خوندن یکی از اینا گفت وقتی یه آیه از سوره ی آل عمران میاره و در کنارش می نویسه مثه کیسه زباله که آشغال هارو در خودش میریزه٬ تو هم خشمتو در خودت بریز٬ مگه اصلا اون زمان کیسه زباله بوده؟
ایرادی که اولش گرفت به نظرم وارد نبود. اما خب بحث از اینجا شروع شد. البته بحث خاصیم نبود٬ در حد دو سه تا ایستگاه مترو بود…
باسلام
در مثال مناقشه نیست .
تمثیل برای تقریب به ذهن هست لطفا عوض این ان قلت و قلت برید کار های مفید تری انجام بدید
اگه میبینید اشکال داره شما یه مطلب خوب و قابل فهم برای عموم مردم بنویسید.
موفق باشيد.