فهرست ویژگیهای رهبران و مدیران درجه یک بیپایان است. و اگرچه میشود فهرستی خواندنی ازشان تهیه کرد، هیچکدامشان واقعا عصارهی یک رهبر واقعی و بزرگ بودن را منعکس نمیکنند. با شبگار همراه شوید و این سه پیشنهاد را از Xenios Thrasyvoulou موسس وبسایت نفرساعت بخوانید.
رهبران بزرگ ویژگیهای زیادی دارند، هوش، کاریزما و جذابیت ذاتی برخی از آنها هستند. همهی اینها هم اهمیت دارند، ولی خب شما میتوانید رهبر بزرگی شوید و ذاتا خیلی جذاب نباشید یا خیلی باهوش باشید. من خودم در سالهای کارم در مورد رهبری چیزهای زیادی یاد گرفتم. من به این نتیجه رسیدم که یک رهبر بزرگ احتیاج به سه خصلت اساسی دارد:
-
نگاه به آینده
قابلیت تشکیل یک تیم درجه یک، انگیزش و الهام دادن به آنها، اگر ندانید واقعا کجا میخواهید بروید بیحاصل است. اولین ویژگی رهبر موفق دیدن آینده است و بعد قابلیت مسیری برای رسیدن به آن آینده. رهبر بودن یعنی دیدن کوه یخ قبل از اینکه تایتانیک به آن بخورد و گرفتن تصمیمات سریع و درست. انجام همان کار درست است که لازم است، نه انجام چندین کار درست نالازم. متفاوت بودن است، دنبال گله نرفتن است. تشخیص این است که چه خواهد شد و واکنش نشاندادن سریع به آن. بدون دیدن آینده، هرچقدر هم به آدمها امید و قدرت بدهید به جایی نخواهید رسید. شاید بتوانید یک مشاور انگیزش باشید، اما رهبر بزرگی نخواهید بود. هر موقعیت دشواری نیاز به یک رهبر مصمم دارد تا تصمیم سخت را بگیرد و راه را نشان دهد.
-
تاثیر
وقتی دید واضحی از آینده دارید(مطمئن شوید که دارید)، نیازمند پیرو هستید. این مورد قدرت تاثیرگذاری را لازم دارد. چه در موقعیت رهبری یک موقعیت باشید، چه در مراحل ساختن یک گروه باشید، این کاری است بسیار سخت. در هر صورت، موقعیت برای شما جدید است و حساب احتمالات علیه شماست. چرا کسی باید به یک آدم جدید اعتماد کند؟ اکثریت مردم نسبت به تغییر مقاومند، و چیزی برایشان مهم نیست. شما باید بتوانید مردم را قانع کنید و رویشان تاثیربگذارید، که شغلشان را رها کنند و همراه شما شوند، که در کار شما سرمایهگذاری کنند، که ملکشان را ارزانتر به شما اجاره دهند، که همسرتان با دیر خانه آمدنتان کنار بیاید و … . تاثیرگذاری باری است بر دوش شما، اگر شکست بخورید هر روز عدهی بیشتری همراه شما شکست خواهند برد. این بارِ یک رهبر است.
-
شجاعت:
سومین عنصر سختترینشان هم هست. شما آینده را به وضوح دیدهاید و برای خودتان پیروانی فراهم کردهاید، با جذابیت خودتان، اقناع، فریب و به هر تقدیر تاثیرگذار بودهاید. بعد از تمام این کارها، تازه میبینید روز اول است. حالا کشتی آماده است، بادبانها کشیده شده و قطبنما دست شماست. ولی هنوز از اقیانوس نگذشتهاید. هوش و دانش سلاحهای بسیار خوبی هستند که بدون شجاعت هدر خواهند رفت. شجاعت به تنهایی به احتمال قوی شما را به مقصد خواهند رساند، اما سختتر و آهستهتر. پس سوال کلیدی این است: آیا وقتی همه به شما میگویند برگرد، جرات جلو رفتن دارید؟ آیا وقتی همه میگویند اشتباه میکنید، تشخیص میدهید واقعا راهتان درست است یا غلط؟ وقتی همه شما را دیوانه خطاب میکنند به خودتان اعتماد میکنید؟ این وظیفهی شماست که وقتی آدمها از هم دور میشوند و بیانگیزه به آنها شجاعت ببخشید، اما نه امید واهی.
دید به آینده و تاثیرگذاری شما را کاپیتان خوبی خواهد کرد، اما شجاعت شما را به مقصد میرساند. از طرف دیگر، شجاعت به تنهایی، شما را به مبارزی بدون هدف تبدیل خواهد کرد. شاید در ایجاد سر و صدای زیاد موفق باشید، اما بگذارید از هنر جنگِ سان تزو نقل قول کنم:«اینها همه سر و صدای قبل از شکست خواهد بود.»