زیر دندان شب ـ مزاحم تلفنی

رفتارش عجیب شده بود. به همه گفته بود:«اگه کسی زنگ زد با من کار داشت، بگین از این‌جا رفته. وصل نکنین به اتاق من.» وقتی هم ازش می‌­پرسیدم مزاحم تلفنی داری، چیزی نمی‌گفت یا طفره می‌رفت. این‌که می‌گویم رفتارش عجیب شده بود به خاطر این بود که قبلا مدام پای تلفن بود، وقت و بی‌وقت. […]

می‌شه امشب و این‌جا بشینم منتظر بمونم؟

شما اگر جای او بودید چه تصمیمی می‌گرفتید؟ آیا قبلا جای او بوده‌اید؟ چه تصمیمی گرفته‌اید؟ با نیلوفر شاندیز به کلینیک بروید و موقعیتی جدید را تجربه کنید. صورتش کبود شده بود، کبودی­‌ای که به قرمزی می‌­زد. گوشه­‌ی سمت راست لبش رد خون بود، لباس‌هایش خاکی بود و معلوم بود درگیری داشته است. نه کیف […]

برای یک کار، یک کارگر کافی است

برای یک کار، یک کارگر کافی است زیر دندان شب به داستان­هایی از زندگی انسانی در یک کلینیک دندان پزشکی می­پردازد. تا به حال شده کاری را که واقعا خوب انجام می­دهید از شما دریغ شوید؟ به دلایلی که اصلا انتظارش را نداشته اید؟ این روایت را در شبگار بخوانید. جوری که من محاسبه کرده […]

قصه‌ی تلخ عادت

قدیمی‌­ترین چیزها، چیزهایی که بهشان عادت کرده‌­ایم. شاید ازشان خاطره داشته باشیم، و بهشان علاقه ولی درست جلوی چشم ما ناپدید شوند و متوجه غیب شدن‌شان نشویم. نیلوفر شاندیز در زیر دندان شب به قصه تلخ عادت می‌پردازد. شبگار بخوانید. ما  عادت کرده ­بودیم روی میز پذیرش باشد. دیگر نمی‌­دیدیمش. همیشه بود. از من که […]

شام خانوادگی با فک شکسته

پدرش می‌گفت:«نه! حالا تا شنبه چیزیش نمیشه‌، تو پارک داشت بازی می­‌کرد این‌طوری شد‌، کل فامیل تو پارک الان نشسته‌ان ما بریم‌، شنبه می‌ریم بیمارستان‌. شما بخیه بزن این‌جارو.» مغزم سوت کشید. اولویت‌ها! سرِ شب بود، البته  ساعت 10‌، سرِ شب ما به حساب می­‌آمد. در که باز شد، سه تا مرد با هم وارد […]

آلزایمر؛ وقتی تمام حافظه‌­ات کیسه می­‌شود

یادم نمی­‌رود؛ زمانی که صحنه­‌های پیر­مردِ فیلم «جدایی نادر از سیمین » را در سالن سینما را پخش می‌شد و همه می‌­خندیدند. همه که نه، ولی صدای خنده­‌های زیادی می‌­شنیدم. پیرمردِ داستان آلزایمر داشت و چیزی را به خاطر ­نمی‌­آورد. بیشتر اوقات نگاه خیره و مستاصلی داشت. کلماتش نامفهوم بود و کنترلی برخود نداشت. من […]

یک معتاد، یک دندان، یک براوو

خیلی وقت بود در را قفل کرده­ بودیم؛ خبری نبود. آخرین بیمار ساعت 4:30  آمده­ بود و نیم ساعت منتظر ماندیم ولی خبری از مریضی که دندان درد داشته باشد، نشد. وقتی بیمار نیاید، بهترین کار این است که در را ببندیم و چرت بزنیم. این برخلاف قوانین مراکز شبانه‌­روزی است، اما کسی که قانون […]

شکار تیغ ماهی توسط دکتر

از آن شب­‌هایی بود که پشه می‌­پراندیم. بد هم نمی­‌گذشت؛ دندانپزشک شیفت آن شب، تازه به کلینیک آمده بود. نه این‌که تازه کار باشد، نخیر! به قول خودش در مطب شخصی­‌اش غاز می­‌چراند حالا آمده به این کلینیک تا این‌جا هم پشه بپراند. جوان بذله‌­گو و بامز­ه‌­ای بود. بیچاره شانس نداشت؛ هر وقت شیفت او […]