15 سال آکنده از ترس و امید در افغانستان

۸ آبان ۱۳۹۵ | ۱۸:۲۶
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 6 دقیقه

پائولا برونستاین Paula Bronstein حدود 15 سال پیش در طول اولین ماه‌های حمله آمریکا در اکتبر 2001 برای اولین‌بار به افغانستان سفر کرد. از آن زمان تا به حال او چیزهای بسیاری از افغانستان دیده است. برونستاین پس از آن اولین سفر، دفعات زیادی به آن‌جا برگشت و روی تحقیقاتش که مواردی مانند سیاست، سلامت، تحصیلات و حقوق زنان را در‌بر‌می‌گرفت، کار کرد. صد و چهارده عکس از او که درباره تاریخ و فرهنگ پیچیده افغانستان هستند الان به صورت یک کتاب جدید با عنوان “افغانستان‌: میان امید و ترس” توسط دانشگاه تگزاس چاپ شده است.

برونستاین می‌گوید او و ناشرش قصد داشتند برای مخاطب منظره‌ و نگاهی به فرهنگ افغان را ترسیم کنند که در مطبوعات نقشی نداشته است. او می‌گوید “ما می‌خواهیم این کتاب چیز متفاوتی درباره‌ی افغانستان باشد.”

گرچه خلق پارامترهای گسترده پروسه‌ی ویرایش را سخت می‌کند به‌خصوص که کتاب بر اساس ترتیب تاریخی تنظیم نشده است. او در مورد انتخاب قوی‌ترین و بهترین عکس‌ها برای گذاشتن در کتاب با عکاسان خبری که می‌شناخت مشورت کرد و بعد با یک طراح که واقعا برای ویرایش ایده داشت کار کرد.

کابل، افغانستان. 22 مارس 2015. بستگان، دوستان و فعالان حقوق زنان در خانه “فرخنده ملک‌زاده” که توسط جمعیتی در مرکز کابل کشته شد فریاد می‌زنند. وقتی فرخنده به سوزاندن قرآن متهم شد او را در حد مرگ زدند و بعد سوزاندند.

2واخان، افغانستان. 2 سپتامبر 2007. دانش‌آموزان افغان در یک کلاس موقتی در طبیعت دعا می‌خوانند. واخان یک منطقه کوهستانی در شمال شرق افغانستان است که تا چین امتداد می‌یابد. این منطقه تاجیکستان را از هند و پاکستان جدا می‌کند. در سال 2010 واخان 12000 نفر جمعیت داشت.

3مزار شریف، افغانستان. 25 نوامبر 2009. در مسجد آبی کبوترها هنگامی‌که مردم برای غذا دادن به آن‌ها نزدیک می‌شوند پرواز می‌کنند.

4کابل، افغانستان. 1 مارس 2002. محبوبه کنار یک دیوار گلوله‌خورده ایستاده و منتظر است تا وارد یک کلینیک پزشکی شود. دختر هفت ساله از بیماری لیشمانیاز که یک عفونت انگلی است رنج می‌برد.

5سروبی، ولایت ننگرهار، افغانستان. 7 فوریه 2009. یک مرد مسن دخترش را در چادرشان در یک کمپ پناهندگی نگه می‌دارد. آن‌ها را مجبور کردند از روستایشان فرار کنند. روستایی که نیروهای آمریکا و ناتو بمباران کردند چون فکر می‌کردند یکی از مخفی‌گاه‌های طالبان است.

6کابل، افغانستان. 5 آوریل 2014. یک مرکز اخذ آرا ورقه‌ی رای‌گیری را تمام کرده. زنان برقع‌پوش منتظرند که رای بدهند.

برونشتاین فهمید چون زن است می‌تواند راحت‌تر از همکاران مردش از عهده برخی موقعیت‌ها بربیاید. گرچه هرگز موفقیتش تضمین‌شده نبود. او می‌گوید “زنان با این‌که ازشان عکس بگیرم و به آن‌ها اهمیت دهم راحت بودند… البته اگر پدر، برادر، شوهر یا مردی که رئیس خانوار بود نمی‌خواست آن‌جا باشم خیلی راحت پرت می‌شدم بیرون.”

7چپ : هرات، افغانستان. 21 اکتبر 2004. مریم که بیست ساله است و نه ماهه حامله، زخم‌هایش را که نتیجه اقدام به خودکشی در سه ماه قبل است نشان می‌دهد. او که در یک ازدواج پرخشونت و ظالمانه تباه شده بود، سعی کرد خودش را آتش بزند و در نهایت پس از گذراندن 28 روز در بیمارستان حالا با مادرش زندگی می‌کند. شوهرش قرار است پیش او و دختر دوساله‌شان برگردد. راست : قندهار، افغانستان. 13 اکتبر 2009. عطاالله، هفت ساله، در بیمارستان جلوی اشعه ایکس ایستاده و گلوله‌ای را که وارد پشتش شده و نزدیک بوده او را بکشد نشان می‌دهد. عطاالله وقتی مشغول چوپانی بوده مورد شلیک نیروهای آمریکایی قرار گرفته است.

8قندهار، افغانستان. 12 دسامبر 2010. یک گروهبان ارتش آمریکا به نام جِی کنی به سربازان زخمی ارتش ملی افغانستان که از یک ماموریت هوایی نجات یافته‌اند کمک می‌کند از هلیکوپتر خارج شوند.

9کابل، افغانستان. 10 آوریل 2015. نیازبی‌بی که یک چشمش نابیناست می‌گوید 68 سال دارد اما دقیقا یادش نمی‌آید. بعد از این‌که یک حمله هوایی ناتو هفت عضو خانواده‌اش را کشت که شامل شوهر، دختر و دو پسرش می‌شد، او و هشت عضو باقی‌مانده خانواده به شمال فرار کردند و به همراه هزاران پناهنده دیگر جنگ در کمپ کثیف نساجی بگرامی پناه گرفتند.

گرچه کتاب تمام شده اما برونشتاین می‌گوید کار او در افغانستان قطعا تمام نشده است و ادامه می‌دهد تا ماجراهای ناگفته دیگری را که در کشوری که اغلب به‌عنوان یکی از کشورهای مصیبت‌زده‌ی دنیا فراموش شده است پیدا کند. او می‌گوید “می‌خواهم برگردم و به مسائلی که برایم اهمیت دارند بپردازم، به ماجراهایی که میراث جنگند.”

در مورد عنوان کتاب می‌گوید “اگر صادق باشیم الان شاید بیشتر ترس در میان است تا امید.”

10بند امیر، افغانستان. 6 سپتامبر 2009. قایق‌های قویی پدالی در کناره یکی از شش دریاچه پارک ملی بند امیر که گردشگران زیادی از اطراف کشور جذب می‌کند. این منطقه در افغانستان مرکزی و نزدیک بوداهای بامیان واقع شده و در 22 آوریل 2009 بعنوان اولین پارک ملی افغانستان نام‌گذاری شد.

11کابل، افغانستان. 6 آگوست 2007. بدنسازان افغان در یک مسابقه پرورش اندام منطقه‌ای. پرورش اندام یک ورزش خیلی محبوب در افغانستان است. کشوری که مردانش تصویر قدرت فیزیکی را دوست دارند. بسیاری از افغان‌ها از نظر مالی از عهده این ورزش بر‌می‌آیند و محبوبیت آن در خیلی استان‌ها رو به افزایش است. عکس‌های آرنولد شوایتزنگر به‌عنوان الگوی مرد خوش‌اندام عضلانی هنوز در بسیاری از باشگاه‌های محلی از دیوار آویزان است.

12کابل، افغانستان. 21 نوامبر 2014. عید محمد، هفتاد ساله، در خانه‌ای که به منظره تپه‌های کابل مشرف است زندگی می‌کند. او و میلیون‌ها افغان دیگر در زمین و خانه‌ای ساکن‌اند بدون این‌که سند مالکیت داشته باشند.

لینک اصلی

رکسانا صنم یار
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها