«روح انسان در مقابل تحریکات زیباییشناسانه مقاومت نشان میدهد و قلب وی را از شور و هیجانی مسحورکننده سرشار نمیسازد. هنگامی که برخورد با زیبایی، دیگر احساسات پاک انسانی را تحت تاثیر قرار نمیدهد و احساسات سرکوب گشتهی آدمی، گرایش بیشتری را به سکههای طلا از خود نشان میدهند، انسان با اشتیاق بیشتری به این آهنگ مسحورکننده پاسخ میدهد و به تدریج و نادانسته اجازه میدهد که روح وی را تسخیر کند». ص 50
رمان روسی «پرتره» در دو بخش نوشته شده که از هم جدا نیستند. بخش اول در قرن 19، قصهی نقاش فقیر اما امیدوار، جوان و باذوقی به نام چارتکوف است که با آخرین پولی که در بساط دارد، تابلوی پرترهی پیرمردی را میخرد. او که استعداد زیادی در نقاشی دارد همیشه از سلیقه حاکم و عامه مردم ناراضی است و آثارش به فروش نمیرود؛ آرزو دارد بدون داشتن دغدغه مالی بتواند با فراغ بال به هنرش بپردازد، اما وقتی در قاب تابلو کیسهی پولی پیدا میکند تصمیم میگیرد سر و سامانی به وضع زندگیاش بدهد. خانهی جدید و لباسهای نو و گران و غذاهای آنچنانی، او را از مسیر اصلی هنرش دور میکند و مخاطبانش هم اشرافزادههایی میشوند که میتوانند حقیقت هنر را با پول خود تغییر دهند. کم کم استقلالش به عنوان یک هنرمند خلاق از بین میرود. قلمویش را تسلیم مد روز محبوب مردم میکند. بخش دوم، چند سال بعد از وقایع بخش اول، قصه مردی است که قصد دارد خریداران یک تابلو قدیمی را متقاعد کند که تابلو باید از بین برود. او قصهی پدرش را میگوید که نقاش این اثر بوده و پرتره مردی رباخوار را به تصویر کشیده، مردی که در طول زندگیاش زندگی صدها نفر را به باد داده است و یک عنصر ذاتی شیطانی در او و چشمانش بوده که حتی هنوز هم از تابلو متصاعد میشود. این پرتره همان پرترهای است که چارتکوف خرید و زندگی هنریاش را به باد داد.
برخلاف نیچه که میگوید :«ما برای فرار از نابود شدن توسط حقیقتِ زشت، به هنر روی میآوریم»، گوگول معتقد است حقیقت، هر چند زشت و ناگوار، از هنر دروغین، برتر و والاتر است. پرتره یک داستان کوتاه دربارهی هنر است که به بررسی نقش هنرمند و ارتباطش با خلق اثر و در نهایت مخاطبش میپردازد.
نویسنده بارها به اسم نقاشان نامی که هرگز هنر خود را در ازای پول از دست ندادند و به اصل و طبیعت خود وفادار ماندند، اشاره میکند. آلوده شدن هنر با پول، به واقع حقیقت را نابود میکند و هنرمندی(چارتکوف) که میتوانست حقیقت ناب را بازتاب دهد، همانند فاستوس که روحش را به شیطان فروخت، روح خود و تابلوهایش، کمال و ذوق هنریاش را به سکه واگذار کرد.
«چارتکوف هر آنچه را که آرزو داشت به عنوان پاداش دریافت کرد: لبخندهای حاکی از رضایت، پول، تحسینهای بیشمار، فشرده شدن صمیمانه دستان خویش توسط دو بانوی اشرافزاده و در نهایت دعوت به شام. اما افسوس، اکنون انتقال واقعیت راستین با تمام ابعاد آن به پرتره غیرممکن مینمود». ص44
گوگول راوی کل، نه تنها طعنهای به هنرمندان عصر خودش میزند بلکه سعی دارد به سلیقه حاکم بر جامعهی آن زمان هم تلنگری بزند. چارتکوف با اینکه بعدها سعی میکند هنرش را احیا کند اما نمیتواند؛ چیزی که در او از بین رفته هرگز باز نمیگردد و سبب میشود دست به اقداماتی جنون آمیز بزند.
گوگول را پیشوای رئالیسم انتقادی مینامند و با اینکه معروف است به طنز پردازی در کارهایش اما پرتره اثری جدی با تفسیر یک معضل اجتماعی است و به نقد سرمایهداری و ارائه تصویری از روسیه آن موقع که پر از تضاد اجتماعی و اختلاف طبقاتی بین مردم بوده، میپردازد؛ ویژگیهای سبک رئالیسم پرقدرت گوگول همراه با آزادی در بیان احساسات و توجه به روح و معنویات برآمده از سبک رمانتیک، توامان در این اثر، خوانده میشود.
رمان «پرتره» با ترجمه «پرویز همتیان بروجنی» 84 صفحه است و به نظر میآید آن را در یک نشست میتوان خواند. در هر حال خواندن «پرتره» در هر زمانی و در هر مقطعی از تاریخ، مثمر ثمر خواهد بود، چون هنرمندان در تمام اعصار همین درگیریها را داشته و خواهند داشت.
«نوبت به افراد پست و عادی میرسد. برشمردن تک تک آنها همانند مشخص کردن تنوع بیشمار حشراتی که در یک سرکهی مانده و قدیمی به زاد و ولد میپردازند، مشکل است. میتوان زنان سالمندی را یافت که به دعا مشغول هستند. پیر زنانی که به میگساری میپردازند و آنانی که به هر دوی این اعمال دست میزنند. به عبارت دیگر تیرهروزترین اقشار جامعه انسانی. کسانی که حتی بشردوستترین سیاستمداران قادر نبودند وضعیت زندگانی آنان را بهبود بخشند». ص
64