در اوایل دهه 60 به سَبرینا میچاد Sabrina Michaud و شوهرش رولند Roland گفتند که آنها هرگز نمیتوانند از طریق عکاسی سفری خرجشان را درآورند. آن دو همهی زندگیشان را گذاشتند تا عکس این قضیه را ثابت کنند. با پولی که از چاپ عکسها و گزارشهایشان از مکانها و فرهنگهای دور در روزنامهها، مجلات و بیش از 20 کتاب درآوردند، خرج سفرها و ماجراجوییهایشان در سراسر دنیا را تامین کردند. آخرین کتابشان “سرزمینهای افسونشده” که Prestel چاپ کرد، شامل حدودا 500 عکس میشود که حاصل یک عمر سیر و سفر حیرتانگیز است.
رولند که در فرانسه متولد شده بود، عشق خود به سفر را در طول یک مسافرت 85 روزه در اروپا در سال 1950 کشف کرد. او اولین عکسهای خود را در این سفر و با دوربین Kodak 1894 پدربزرگش گرفت. وقتی مشغول خدمت سربازی در رَباط مراکش بود سابرینا را که آن موقع 19 ساله بود در کتابخانه شهر دید. از او پرسید دوست دارد به کجا سفر کند و او گفت دوست دارد هند را ببیند. رولند جواب داد یک روز او را به آنجا خواهد برد. از آن زمان آنها 25 بار به هند سفر کردهاند.
آنها در سال 1958 ازدواج و به پاریس نقل مکان کردند. شبها “هزار و یک شب” میخواندند و دربارهی سفر به دور دنیا خیالپردازی میکردند. در سال 1960 یک آژانس عکاسی راه انداختند و سفری خبری را به آفریقای شرقی آغاز کردند که قرار بود نصف سال طول بکشد اما 17 ماه طول کشید. در طول این سفر رولند به سبرینا آموخت که چطور عکس بگیرد.
سبرینا در “سرزمینهای افسونشده” مینویسد “باید راه میافتادیم. سفر برای ما به این معنی بود که در جایی که میخواستیم و تا هر زمانی که مفید و لازم بود توقف کنیم. ما انگیزه داشتیم. میخواستیم زندگی داشته باشیم که در آن شور و شوقمان، کارمان باشد. و نیازی به تعطیلات هم نداشتیم چون هر روزمان تعطیلات بود.”
شترها در حال گذشتن از رودخانه یامونا، آگرا، اوتار پرادش، هند، دسامبر 1981.
دختربچهای با حلقهاش در ساحل کالیکات، کرالا، هند، جولای 2011.
مرتاض هندی در پای کوه گیرنار، گجرات، هند، فوریه 1988.
خانواده ترکمن در حال غذا خوردن در چادر، ترکستان افغانستان، سال 1973.
این زوج در سال 1963 یک مینیجیپ خریدند و سال بعدش عازم سفری شدند که چهار سال و نیم طول میکشید و حاصلش 34000 عکس بود. آنها کارهایی را برای روزنامهها و مجلات، از جمله “نشنال جغرافی” تهیه کردند.
حالا میچادها در 80 و چند سالگی در پاریس زندگی میکنند. نزدیک 60 سال از ازدواجشان میگذرد و پسری دارند به نام رومین Romain که در سفرهایشان به آنها پیوست. آنها تصدیق میکنند که زندگی توی جاده همیشه آسان نبوده است، اما وقتی به عقب نگاه میکنی تنها خاطرات خوش هستند که میمانند.
رولند مینویسد: “آنچه درباره سفر و ماجراجویی فوقالعاده است این است که تنها چیزهای فوقالعادهاش میمانند.”
گله بزها، گوسفندان و شترها در کوههای بدخشان، ترکستان افغانستان، تابستان 1967.
چشمهای “ساربان شاکر” رنگهای کوهستان را منعکس میکنند.
زمینهای برنج در زمستان، استان یوننان، چین، فوریه 2001.
دو برادر، ویراج و سیدرات موهان، تولدشان را جشن میگیرند، لکهنو، اوتار پرادش، هند، سپتامبر 1987.
یک ریاضتگرای آیین “جین” در پای مجسمه باهوبالی، ایالت کارناتاکا، هند، دسامبر 1993.