هرمان هسه، اورهان پاموک و نجیب محفوظ، سه نویسنده از سه قاره

۱۰ آذر ۱۳۹۲ | ۱:۰۱
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 4 دقیقه

در هفته‌ی پانزدهم بر خط داستان، سه داستان از سه نویسنده‌ی برنده جایزه نوبل را معرفی می‌­کنم. نجیب محفوظ نویسنده مصری در سال 1988، اورهان پاموکِ ترک در سال 2006 نوبل را به خانه برده‌­اند و البته هرمان هِسه آلمانی- سوییسی در سال  1946. این هفته خبری از داستان ایرانی و زبان اصلی نیست، به جای آن یک داستان صوتی و دو داستان ترجمه را معرفی می‌­کنم.

نجیب محفوظ  نویسنده‌ی مصری در مجموعه داستان «خانه بدنام » که نشر روزگار منتشرش کرده است، داستانی دارد به نام «قهوه خانه‌ی خالی»، داستان پیرمردی که همسرش مرده و او به خانه پسرش نقل مکان می­‌کند.  این داستان صوتی در شبکه رادیویی فرهنگ منتشر شده ­است و مترجم آن حسین شمس آبادی است. فایل صوتی داستان تقریبا 22 دقیقه است و در بین آن  صدای سازِ دلنواز عود با ریتم عربی هم شنیده می­‌شود؛ هم فال است و هم تماشا. این بخشی از داستان است:

«مرد که با صدایی رسا آه بلندی می‌کشید خود را روی صندلی رها کرد و پاهایش را دراز کرد و زیر لب گفت من الان تنهام بدون رفیق و همراه چرا منو رها کردی؟ چرا زودتر از من رفتی؟ منظره پیرمردی که در 90 سالگی می‌گریست واقعا اندوه‌ناک بود.»

لینک داستان 

داستان «تیله ها» نوشته اورهان پاموک، قصه‌ی دو برادر است و کودکی پُر از دعواها و بازی‌ها و تفاوت­‌هایشان با هم. پسر بچه کوچک‌تر که گویی خود پاموک است، پُر است از عقده‌­هایی که از کودکی در او مانده و رهایش نکرده و حتی تا بزرگسالی هم با او همراه است. اگر بخواهم یک موضوع برای داستان انتخاب کنم، احتمالا رقابت کلمه درستی خواهد بود. همه‌ی بچه­‌ها از کودکی در حال رقابت با خواهر و برادرشان، بعدتر با هم‌کلاسی‌­هایشان هستند و در نهایت وقتی بزرگ‌تر می‌­شوند با همه کسانی که با آن‌ها در ارتباط‌­اند. پاموک در جایی از داستان می‌نویسد:

«جسم زخمی و آزرده‌ی من، سندی بود بر این‌که جنگجوی خوبی نیستم و شکست خوردن و تحقیر شدن حقم است. شاید هم‌زمان با همین فکرها بود که رویاها و خیالات روشن، مثل نسیم تابستان در سرم شروع به وزیدن می­‌کرد و من در این خلسه با خودم فکر می­‌کردم که یک روز کار بزرگی خواهم کرد. آبشخور دنیای دومی که حالا پیش چشمم سوسو می‌­زد و نوید یک زندگی جدید و سعادت‌مندانه را می­‌داد، بیش از هر چیز، خشونتی بود که تازه تجربه کرده بودم و همین رویاهایم را واقعی‌تر و زنده‌تر جلوه می‌­داد. هم‌چنان که غم و اندوه شهر در وجودم رخنه می­‌کرد، به تصادف دریافتم که وقتی در این لحظه‌ها قلم روی کاغذ می­‌گذارم، حاصل کار را بیشتر دوست دارم.»

لینک داستان 

شما هم در کودکی، کلکسیون داشتید؟ مثلا تمبر، کتاب­‌های جیبی یا همه شماره­‌های یک مجله‌ی خاص  یا حتی تیله. قهرمان داستان «پروانه­»، کلکسیون پروانه دارد. او با هزار زحمت و بیچارگی پروانه­‌ها را پیدا می­‌کند و نگه‌داری می­‌کند تا این‌که سرو کله‌ی رقیبی پیدا می‌­شود؛ کسی که زیبایی مجموعه پروانه‌­اش حرف ندارد. از ویژگی‌­های اصلی داستان­‌های هرمان هِسه نویسنده آلمانی برنده نوبل 1946، زبان ساده و قصه‌­گوی اوست. این تکه از داستان را بخوانید:«نخستین روزها هنوز، با کمال میل گنجینه‌ی خود را به همکلاسی‌هایم نشان می‌دادم. اما آنان صاحب جعبه‌­های چوبی با سرپوش‌­های شیشه‌ای، جعبه‌‌های کرم ابریشم با دیواره‌های توری سبز رنگ و دیگر چیزهای تجملی بودند که من با آن وسایل ابتدایی و پیش پا افتاده‌ام، نمی‌توانستم مانند ایشان بر خود ببالم.»

لینک داستان 

هِسه، محفوظ  و پاموک، به  فاصله‌ی  چهل سال از یکدیگر، در سه قاره‌ی مختلف، داستان‌­هایی نوشته­‌اند که هر کدام از آن‌ها تاثیر به سزایی در دنیای داستان کوتاه گذاشته ­است. هِسه با زبان ساده، نجیب محفوظ با موضوعات ملموس و عمیق و پاموک با دنیای کودکی و خاطراتش .

نیلوفر شاندیز
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها