نقدی بر تئاتر شهر زامبی : تهران شهرِ زامبی‌ها نیست؟

۲۳ بهمن ۱۳۹۴ | ۲۱:۰۷
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 4 دقیقه

شهر زامبی به طراحی و کارگردانی علیرضا ناظر فصیحی یک کمدیِ سیاه است. در بازیگری نسیم للری و علی تابع امام در کنار فصیحی حضور دارند و در تالار محراب اجرا می‌روند، از اجرایشان یک هفته باقی مانده و بلیت را می‌توانید از اینجا تهیه کنید.

تئاتر شهر زامبی
تئاتر شهر زامبی

در طول اجرا خواهید خندید، مطمئن باشید، اما پنج دقیقه پس از پایان اجرا تازه بغض گلویتان را خواهد فشرد.

باب شده به تئاترهایی که صحنه‌های عظیم ندارند و بازیگرانشان لباس‌های گران نمی‌پوشند می‌گویند بی‌ادعا. شهرِ زامبی اجرای بی ادعایی نیست. ادعا می‌کند پنجاه دقیقه شما را بدون صحنه‌های عظیم و بازیگران پرشمار و لباس‌های مهیب و ستاره و فلان سرگرم کند و به فکر فرو ببرد، و همین‌کار را هم می‌کند.
اجرا در شهرِ زامبی با این سوال شکل می‌گیرد: اگر کسی نخواهد در این شهر از روش‌های رایج رسیدن به پول استفاده کند، چه بر سرش خواهد آمد؟ قهرمان اجرا ، درگیر چنین موقعیتی است و شبیه بسیاری از خود ما پول ندارد. صرفه جویی و ایجاز اجرا تا حدی است که اسم شخصیت‌ِ اصلی هم فصیحی است و خودِ فصیحی هم بازی‌اش می‌کند، اسم شخصیت زن هم نسیم است که نسیم للری بازی‌اش می‌کند. این تدبیر از این جهت که معنی اجرا را به محدود به گروه سازنده می‌کند کارآمد نیست.
فصیحی در شهرِ زامبی قهرمانی کنایی است، یعنی، از محیط و آدم‌های اطرافش ضعیف‌تر است و مثل شخصیت‌های دیگر اجرا معنای دومی را به ذهن می‌رساند. ما این را درک می‌کنیم که این فصیحی که اجاره‌اش را به حالی اغراق شده ندارد بدهد، کنایه‌ای است از زندگیِ تمام ما. صاحبخانه و رئیس هم کنایه از تمام زامبی‌های شهر هستند، اما این ابزار وقتی پیوندِ اجرا با واقعیت مستحکم باشد به بهترین وجه کار می‌کند. در عموم لحظات اجرای شهر زامبی هم پیوند با واقعیت(همان رئالیستی بودن) وجود دارد اما در لحظاتی که واقعیت کمرنگ می‌شود و اجرا حال و هوایی تمثیلی پیدا می‌کند که به نظرم لحظاتی هستند که کمتر تاثیرگذارند.
مهم‌ترین ابزارِ ساختنِ شوخی در شهر زامبی هم کنایه است. کنایه‌های کلامی که تبدیل به واقعیت می‌شوند. در زندگی روزمره به کنایه ممکن است به صاحبخانه بگویید زامبی، اینجا صاحبخانه واقعا زامبی است. در لفظ روزمره می‌گویید وسطِ خونه ولو نشو، اینجا وسطِ خونه معنای عینی دارد، یعنی دقیقا نقطه‌ی وسطِ خانه. رییس منظورش از پاچه‌خاری کنایی نیست، دقیقا خاراندن پاچه است و … .
به این ترتیب ما با اجرایی روبروییم که خودش معنایی کنایی تولید می‌کند و با شوخی‌هایی روبروییم که از ترجمه ی عین به عینِ کنایه‌های روزمره ساخته می‌شوند. این وارونگی شهر زامبی را یکم جذاب می‌کند، دوم مخاطب متخصص را درگیر متن می‌کند و سوم آن‌ را از کمدی‌های سیاه دیگر جدا می‌کند. ایده‌ی تاریک شدن صحنه و نگه داشتن تماشاچی در تاریکی ایده‌ی بسیار جذابی است و لذت‌بخش.
شهر زامبی بدون تزیینات اضافی کارش را پیش می‌برد و آنچه رویِ صحنه می‌بینیم همان چیزی است که لازم است نه بیشتر. به هوش مخاطبش احترام می‌گذارد و درک می‌کند که مخاطب نیازی به استراحت بین صحنه‌ها ندارد، با سرعت تمام به جلو حرکت می‌کند، صحنه‌ها جوری در هم تنیده شده‌اند که هیچ زمانی از دست نرود. شهر زامبی شاید سریع‌ترین تئاتری باشد که در این چند ساله من دیده‌ام. در عینِ سرعت و در هم تنیدگی در تمام پنجاه دقیقه به قواعد خودش هم وفادار است.
شاید مهم‌ترین ضعف متن مسئله‌ی شخصیت اصلی یعنی اجاره خانه است که به اندازه‌ی واقعی بودن تکراری هم هست. اگر خلاقیتی که در اجرا وجود دارد و در دیالوگ نویسی، در انتخاب مسئله‌ی اصلی هم بود من شخصا بیشتر لذت می‌بردم. این را درک می‌کنم که ساختاری به این پیچیدگی که قرار است در عین حال ساده و سرراست هم به نظر برسد نیاز به یک مسئله‌ی مرکزی واضح دارد، اما اجاره خانه برای من از جذابیت اجرا کم کرد.

از نقاط قوت عمده‌ی شهر زامبی بازی بازیگران است. ترکیب سه نفره‌ی للری فصیحی تابع امام، مثل یک خطِ هافبک خوب و هماهنگ صحنه و متن و تماشاچیان را به هم پیوند می‌دهند. صحنه، نور و صدا ساده و خلاقانه هستند.

اگر به تئاترهای فاخر، با دیالوگ‌های مطنطن و موزون، صحنه‌های پرهیبت از جنس کارهای علی‌رفیعی و ستاره‌های روی صحنه و اجراهای سه ساعته خیلی علاقه‌مندید احتمالا شهرِ زامبی برایتان چندان جذاب نخواهد بود ـ این یک واقعیت است. اما اگر از کمدی‌های سیاه لذت می‌برید و اگر سالن‌های کوچک و بلک‌باکس‌ها برایتان جذاب است شهر زامبی را دوست خواهید داشت. نباید تصور کنید که چون این اجرا در تالار محراب برگزار شده و تدارکات پیچیده ندارد آماتوری است ـ چیزی که من در مورد اجراهای دیگری از این دست، کم نشنیده‌ام. گروه تئاتری جستجو از سال 1372 فعال است و اعضای آن همگی حرفه‌ای محسوب می‌شوند.
نکته‌ی آخر اینکه پس از سال‌ها حضور در تالار محراب و حیاطش برایم جذاب بود. به نظر می‌رسد تالار محراب با مدیر جدیدش ابراهیم گله‌دارزاده به زندگی برگشته است.

کارشناس فیلمنامه نویسی و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و دانشجوی دکترای پژوهش هنر در دانشگاه تربیت مدرس. فیلمنامه نویس، و نویسنده رمان های سیاسیا در شهرمارمولک ها، ماجرای خونزاد و ماجرای کفترکش و منتقد و نویسنده در مجله شبگار
امین حسینیون
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها