جواد نکونام کاپیتان تیمملی ایران در استکهلم سوئد آخرین بازی ملیاش را مقابل تیمملی سوئد انجام داد، تنها گل تیم ایران را از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند و از بازیهای ملی خداحافظی کرد. او خداحافظی کرد، نه تجلیلی، نه دور افتخاری و نه مراسمی. تقریبا 15 سال بازی برای تیمملی کشورش، انجام 151 بازی و ثبت رکورد بیشترین بازی ملی و با زدن 39 گل ملی، غریبانه خداحافظی کرد. در این هیاهوی عدم تمدید قرارداد کیروش و ماجراهای توافق هستهای، جمله کیروش در مورد نکونام ما را به فکر میاندازد که آیا تیمملی ایران بازیکن ارزشمندی را از دست داده است؟ کیروش در مورد نکونام گفت:” نکونام بهترین کاپیتان دوران مربیگری من بود، حتی بالاتر از بازیکنانی مانند دونادونی، رائول، کین و رونالدو” شنیدن این جمله میتوانست یک تعارف حرفهای تلقی شود، اما از مربی که با بهترینهای جهان کار کرده و هنوز دوران مربیگریاش تمام نشده است، باید انتظار مقداری از حقیقت را داشته باشیم. حتی از گوشه و کنار شایعاتی به گوش میرسد که در مقصد بعدی کیروش، نکونام به عنوان دستیار به تیم او اضافه خواهد شد.
جواد نکونام به همراه یار همیشگیاش آندو تیموریان آخرین کسانی هستند که افتخار بازی در کنار نسل پیروز حماسه ملبورن را دارند. بعد از جامجهانی 2006 و آن نمایش بد از بازیکنانی که روزی ستارههای بزرگی بودند، نسلی از ستارگان فوتبال ایران از تیمملی خداحافظی کردند، نکونام بازوبند را از مهدی مهدویکیا و شماره 6 را از کریم باقری به به ارث برد. او هیچوقت محبوب قلوب مردم ایران نشد، در دورهای بازی را شروع کرد که آسمان فوتبال ایران پر از ستارگان درخشان بود، اما او به خوبی برای خودش در میان این ستارگان جایگاه ثابتی پیدا کرد. ورزشینویسان ایران هم مانند مردم که بیشتر به دنبال بزرگتر کردن ستارهها هستند، همیشه در پیروزیها او را نادیده میگرفتند و از نکونام به عنوان یکی از متهمین اول هر باخت تیمملی نام میبردند. وقتی لیونل مسی بعد از تکل ناموفق نکونام در دقیقه 88 توپ را به تور دروازهی ایران رساند، همه از نکونام انتقاد کردند، اما کسی نپرسید چگونه 88 دقیقه مسی که بارها بهترین مدافعان دنیا را به زانو درآورده بود، به دروازهی ما نرسید.
تا سالها از نکونام به عنوان هافبک بازیساز مرکز میدان استفاده میشد تا اینکه در بازیهای جام ملتهای 2011 قطر به صلاحدید افشین قطبی به پست هافبک دفاعی رفت. در آن مسابقات تعداد زیادی از منتقدان باخت ایران مقابل کرهجنوبی را به گردن بازی رو به عقب نکونام انداختند، هرچند که بعدها کارلوس کیروش هم وظیفهی هافبک دفاعی را به او واگذار کرد. نکونام که در زمان کیروش کاپیتان و نماینده کیروش در زمین بود، به قیمت قربانی شدن و دیده نشدن، به خوبی نقشههای دفاعی سرمربی را در زمین پیاده میکرد. پستی که نکونام در تیمملی به عهده گرفته بود از سختترین پستهای فوتبال است، نه به خاطر دوندگی زیاد بین فاز حمله و دفاع یا درگیری زیاد با بازیکنان حریف، به این دلیل که یک هافبک دفاعی در زمین دیده نمیشود. نمونه بارز آن تیم رئال مادرید بود که با رفتن کلود ماکلله هافبک دفاعی جنگنده این تیم به دلیل اعتراض پرز رئیس وقت باشگاه، به شدت افت کرد و از سطح یک فوتبال اروپا جدا شد. گذشته از پست، روش بازی نکونام، برخلاف بسیاری از ستارگان همدورهاش بدون اضافه کاری و خودنمایی بود، کم دریبل میزد، کم شوت میزد، اما معمولا در زمان مناسب در جای مناسب حضور داشت. نحوه بازی نکونام همیشه من را به یاد فیلیپ کوکو بازیکن سالهای نزدیک تیمملی هلند میاندازد. کوکو 10 سال در آیندهوون و بارسلونا بازی کرد، هیچ وقت در سطح یک ستاره مطرح نشد، اما همیشه کیفیت بازیاش در سطح مطلوب نگه میداشت و کمترین نوسان ممکن را داشت. دقیقا مثل نکونام از سال 1378 تا آخرین بازی ملیاش.
هفت سال در پاس تهران، شش فصل در اوساسونا، دو نیمفصل در الوحده و الشارجه امارات و یک فصل در استقلال، نشان از بازیکنی دارد که رنگ پیراهنش و وفاداری، بیشتر از پول برای او مهم است. اولین بازیکن ایرانی در لالیگای اسپانیا که در مقطعی بازوبند کاپیتانی اوساسونا را به دست آورد. برخلاف وطنش، محبوب طرفداران اسپانیایی تیمش بود. میگویند نکونام حاضر شد در فصل آخر بازی باشگاهیاش به طور مجانی برای اوساسونا بازی کند تا آخرین صدایی که میشنود صدای تماشاگرانی باشد که در ورزشگاه پامپالونا فریاد می زدند “نکو . . . نکو”.
جواد نکونام بازیکنی که 15 سال برای تیمملی ایران بازی کرد، 5 سال کاپیتان تیمملی کشورش بود، با 151 بازی ملی، بیشترین بازی ملی را انجام داده و با 39 گل زده، سومین گلزن تاریخ ملی است، غریبانه در استکهلم سوئد از تیمملی خداحافظی کرد. او که روزگاری برای اعلام همبستگی با مردم سرزمینش با دستبند سبز به زمین وارد شده بود، به دلیل احتراز از مشکلات آینده در مراسم تجلیلش در استکهلم شرکت نکرد و فقط به دادن بیانیهای اکتفا کرد و گفت “من هیچوقت سرم را جلوی کسی خم نکردم و نمیکنم به غیر از شما هواداران، چون هر چه دارم از شما بوده و خواهد بود”. البته این نوع خداحافظی برای ما عجیب نیست، از این فدراسیون و از این متولیان ورزش، دیدن کارهایی غیر از این عجیب است. نکونام غریبانه خداحافظی کرد، اما حتی مانند ستارگانی مثل مهدویکیا و کریمی بیشتر از یک روز، تیتر روزنامهها و خبرگزاریها را به خود اختصاص نداد. به احترامت میایستیم و کلاه از سر برمیداریم، خداحافظ کاپیتان.
متن خوبی بود. سپاس.
امیدوارم همیشه قدر شناس کسانی که در ورزش زحمت می کشند باشیم.
خیلی ممنون علیرضا جان، ما هم امیدواریم
در سالهای آخرش بیشتر به تیم ملی ضربه زد.
در واقع تا قبل ازون مفید بود ولی چند سال آخرش مضر !
باید زودتر ازینها میرفت تا شایسته ی تقدیر میشد.