پرسیدن سوالات درست
جستجوی طلا: پرسیدن سوالات انتقادی
این مطلب دنبالهدار ترجمهای است از کتاب Asking the right questions, a guide to critical thinking که قسمت به قسمت در همین سایت در اختیار شما خواهد بود. اگر شما هم مثل من در تفکر انتقادی احساس ضعف میکنید، این مطلب برایتان مفید است.
خیلی آرامش بخشتر این بود که حرف مردم همیشه واضح باشد. اگر افکار کلیدی دیگران دستهبندی شده و برچسب خورده بود. اگر نویسنده یا گوینده هیچوقت در استدلالش اشتباهی نمیکرد؛ یا افراد صاحب دانش در مورد جوابهای سوالات اساسی با هم توافق داشتند. اگر چنین بود، میتوانستیم منفعلانه بخوانیم و بشنویم و اجازه دهیم دیگران برایمان فکر کنند.
اما، واقعیت امور تقریبا متضاد این رویاست. استدلال افراد اغلب چندان واضح نیست. عناصر اصلیاش اغلب غایبند و از عناصر حاضرش، بسیاری گنگ هستند. در نتیجه، شما مهارتهای خواندن و شنیدنِ انتقادی را لازم دارید تا بتوانید چیزهای قابل درک را معین کنید. و بخش واضح تفکر را، از بخش پرغلط آن که بخش اعظم آنچه با آن روبرویید را میسازد؛ جدا کنید.
نقصهای آنچه کسی میگوید همیشه خودشان را آشکار نمیکند. باید خواننده و شنوندهی فعالی باشید و این مهم با پرسیدن سوال شدنی است. بهترین راهبرد جستجو، راهبرد پرسشهای انتقادی است. یک فایدهی مهم این سوالات این است که امکان میدهند حتی وقتی در مورد موضوع بحث، اطلاعات کمی هم دارید؛ سوالات خود را بپرسید. مثلا، نیازی نیست متخصص بچهداری باشد تا بتوانید در مورد کفایت مهدکودکها پرسشهای انتقادی مطرح کنید.
افسانه جواب درست
توانایی ما در یافتن جواب قطعی برای سوالات، اغلب به نوع سوالی که گیجمان کرده مربوط است. سوالات علمی دربارهی دنیای مادی بیشترین احتمالِ داشتن جوابهایی مورد قبول عقلا را دارند، زیرا دنیای مواد از برخی جهات بسیار قابل پیشبینیتر و ثابتتر از دنیای جامعه است. گرچه ممکن است در مورد فاصلهی دقیق ماه با زمین، یا سنِ دقیق یک استخوان کشف شده از تمدنهای باستانی اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ توافق در مورد ابعاد جهان تقریبا همهگیر است. پس در علوم طبیعی، ما بسیار میتوانیم به «جواب درست» برسیم.
سوالات در مورد رفتار انسانی متفاوتند. علت رفتار انسانی بسیار پیچیده است و ما بیشتر وقتها تنها کاری که ازمان بر میآید؛ زدن حدسهای هوشمندانهای است در مورد اینکه چرا یک رفتار خاص بروز میکند. به علاوه، چون توضیحات و توصیفات در مورد رفتار انسانی برای بسیاری از ما اهمیت زیادی دارد؛ ترجیح میدهیم که توصیفات در مورد میزان سقط جنین، درصد بیکاری، یا دلایل کودکآزاری، با آنچه خودمان باور داریم همخوان باشد. در نتیجه، علائق خودمان را وارد هر بحثی در این موضوعات میکنیم و در برابر ادعاهای ناهمخوان با علائق خودمان میایستیم.
از آنجا که رفتار انسانی متناقض و پیچیده است؛ بهترین جوابهایی که ما برای بسیاری از سوالات میتوانیم پیدا کنیم طبیعتا احتمالگرایانهاند. مثلا، حتی اگر از تمام مدارک و جوانب تاثیرات ورزش روی سلامت روانمان آگاه بودیم؛ باز هم نمیتوانستیم توقع قطعیت درباره آن تاثیرات داشته باشیم.
در هر حال برای اینکه اشتباه نکنیم باید مسیر جستجوی خاصی را در پیش بگیریم. اما همینکه بپذیریم تعهدات ما بر پایه احتمال شکل گرفتهاند و نه قطعیت، نسبت به دلایل کسانی که میخواهند ما را به تغییر فکرمان متقاعد کنند بازتر خواهیم بود. در هر حال، ما هم ممکن است در برخی عقایدمان اشتباه کنیم.
سوای نوع سوالاتی که پرسیده میشود، موضوعاتی که نیاز به توجه دقیق شما دارند معمولا آنهایی هستند که «آدمهای معقول» در موردشان اتفاق نظر ندارند. در واقع، بسیاری موضوعات جالبند چون در مورد حل و فصلشان اختلافات جدی وجود دارد. هر اختلافی، یعنی وجود بیشتر از یک موضع. ممکن است چندین موضع مختلف با دلایل خوب وجود داشته باشد. به ندرت در مورد یک معضل اجتماعی موضعی وجود دارد که به راحتی بتوانید بگویید «خب این قطعا موضع درست است.» اگر میشد به چنین قطعیتی رسید، آدمهای معقول، در مورد موضوع جدل نمیکردند. تمرکز این کتاب روی چنین معضلات اجتماعی است.
در مورد معضلات اجتماعی لزوما به «جواب درست» نخواهید رسید. اما این کتاب طراحی شده است تا مهارتهایی را در اختیارتان بگذارد تا بتوانید معقولترین و بهترین جواب را، با توجه به طبیعت مسئله و اطلاعات موجود، برای خودتان بپرورید. تصمیمات معمولا در شرایط عدم قطعیت گرفته میشوند. اغلب وقت و توانایی کافی نداریم تا تمام واقعیتهای مهم در مورد تصمیمی که باید بگیریم را کشف کنیم. مثالی ساده اینکه خردمندانه نیست؛ وقتی کسی که دوستش دارید در سینه دردی حس میکند و میخواهد او را به بیمارستان برسانید؛ شما سعی کنید نسبت به درد او رویکرد انتقادی داشته باشید.
تفکر و احساس
وقتی اولینبار با یک نتیجهگیری برخورد میکنید، برخوردتان بدون پیشینه نیست. یاد گرفتهاید برخی چیزها مهم هستند، از برخی علائق خاص باید دفاع کرد، و ادعاهای خاصی را رد کرد. پس مسیر تفکر انتقادی را همیشه از میان عقاید موجودتان شروع میکنید. شما به این عقاید موجود تعهد عاطفی دارید، چون عقاید «شما» هستند، و احساس حمایتی که نسبت به آنها دارید کاملا قابل درک است. روی این نکته باید خیلی تاکید کنیم. ما بار شخصی زیادی را وارد هر تصمیمگیری میکنیم ـ تجربیات، رویاها، ارزشها، آموزشها، و عادات فرهنگی.
با این حال، اگر قرار است رشد کنید باید این احساسات را بشناسید؛ و آنها را تا جایی که میتوانید؛ اقلا تا مدتی سر تاقچه بگذارید. فقط همین کوشش است که قادرتان میکند وقتی دیگران ادعاهایی ناقضِ باورهای موجودتان بیان میکنند، با دقت گوش کنید. برخورد باز مهم است؛ زیرا بسیاری از مواضع ما در مورد مسائل مهم، مواضع معقولی نیستند. عقایدی هستند که دیگران به ما دادهاند و ما در طول سالیان به آنها علاقهی عاطفی پیدا کردهایم. بسیار میشود که وقتی کسی نتیجهای مخالف نتیجهگیری ما ارائه میکند حس میکنیم به شخص خودمان حمله شده است. خطر درگیری عاطفی در موضوع این است که شاید باعث شود دلایل خوب برای مواضع دیگر را نبینید ـ دلایلی که شاید برای تغییر نظر شما در مورد موضوعی کافی باشند؛ صرفا اگر آنها را بشنوید.
به یاد داشته باشید: درگیری عاطفی نباید مبنای پذیرفتن یا رد کردن موضعی باشد. شکل ایدهآل این است که درگیری عاطفی بعد از تمام شدن استدلال شروع شود. پس، وقت خواندن متنی، سعی کنید از درگیری عاطفی، شما را از توجه به استدلال کسانی که با شما مخالفند، دور نکند. یادگیرندهی فعالِ موفق کسی است که آمادگی دارد نظرش را تغییر دهد. اگر قرار است روزی نظرتان تغییر کند، باید بازترین برخورد را با با ایدههایی داشته باشید که در اولین برخورد برایتان عجیب و خطرناک هستند.
البته متفکران انتقادی ماشین نیستند. در مورد بسیاری موضوعات احساسات دارند. عمق این احساسات را میتوان در اراده و تلاششان برای انجام کار سخت فکری مرتبط با تفکر انتقادی دید. اما هر عاطفه و هیجانی که متفکران انتقادی دارند تحت مدیریت این شناخت است که عقاید فعلیشان آماده تغییر هستند.