پرسیدن سوالات درست ـ دو
راهنمایِ تفکر انتقادی
این مطلب دنبالهدار ترجمهای است از کتاب Asking the right questions, a guide to critical thinking که قسمت به قسمت در همین سایت در اختیار شما خواهد بود. اگر شما هم مثل من در تفکر انتقادی احساس ضعف میکنید، این مطلب برایتان مفید است.
سبکهای مختلف تفکر: اسفنج و جستجوی طلا
یک رویکرد به تفکر؛ شبیه روشی است که اسفنج نسبت به آب دارد: جذب. این رویکردِ بسیار پرکاربرد، فواید مشخصی دارد. اول اینکه، هرچقدر اطلاعات بیشتری از جهان اطراف جذب کنید؛ توان شما برای درک پیچیدگیهای جهان بیشتر میشود. دانشی که کسب کردهاید، مبنایی میشود برای تفکر پیچیدهتر در آینده.
فایدهی دومِ رویکرد اسفنجی، منفعل بودن نسبی آن است. به جای اینکه تلاش ذهنی شدیدی لازم داشته باشد، معمولا ساده و سریع است. مخصوصا اگر اطلاعات به روشی واضح و جذاب ارائه شوند. تلاش ذهنی در این رویکرد تمرکز و به خاطر سپردن است.
اگرچه جذب اطلاعات شروع حرکتی سازنده برای صاحب فکر شدن است؛ رویکرد اسفنجی یک ضرر بسیار جدی دارد: هیچ روشی برای اینکه تصمیم بگیریم کدام اطلاعات و عقاید را بپذیریم و کدام را رد کنیم؛ فراهم نمیکند. اگر خوانندهای همیشه به رویکرد اسفنجی تکیه کند، همیشه به آخرین چیزی که خوانده باور خواهد داشت. این ایده، که عروسک ذهنی هر کسی باشیم که با او برخورد میکنیم، تصویری وحشتناک برای فرد و جامعه است.
در این شرایط، به جای اینکه در واکنش به قضاوتهای خودمان تصمیم بگیریم، در نتیجهی روابط تصادفی تصمیم میگیریم. ما فکر میکنیم شما ترجیح بدهید خودتان انتخاب کنید چه چیزی را جذب میکنید و چه چیزی را کنار میگذارید. برای این انتخاب، یک رفتار خاص در هنگام خواندن لازم دارید ـ برخوردی همراه با پرسش. چنین روش تفکری نیازمند مشارکت فعال است. تلاش نویسنده حرف زدن با شماست، و شما هم خوب است تلاش کنید تا جوابش را بدهید، اگرچه خودش حضور ندارد.
ما اسم این رویکرد را سبک تفکر جستجوی طلا گذاشتهایم. فرآیند جستجوی طلا، الگویی برای خوانندگان و شنوندگان فعال فراهم میکند تا ارزش آنچه میخوانند یا میشنوند را بسنجند. این کار، چالش برانگیز و گاهی دشوار است، ولی نتایج فوقالعادهای با خود دارد. برای تشخیص طلا از خاک در یک گفتگو، باید مرتبا سوال بپرسید و به جوابها واکنش نشان دهید.
رویکرد اسفنجی روی گردآوری دانش تاکید دارد؛ رویکرد جستجوی طلا روی تعامل فعال با دانش؛ در حین گردآوری. پس، این دو رویکرد مکمل یکدیگرند. برای یافتن طلای شعور، باید چیزی برای جستجو هم باشد. در ضمن، برای ارزیابی ادعاها، باید دانش داشته باشیم و عقاید قابل اتکا.
بگذارید از نزدیک بررسی کنیم ببینیم چطور این دو رویکرد دو رفتار متفاوت میسازند. فردی که رویکرد اسفنجی دارد موقع خواندن چه کار میکند؟ با دقت جملات را میخواند؛ سعی میکند هرچه میتواند به خاطر بسپرد. شاید زیر کلمات و جملات کلیدی خط بکشد یا پررنگشان کند. شاید یادداشتهای خلاصهای از موضوعات و نکات اصلی تهیه کند. یادداشتها و خطکشیهایش را بررسی میکند مبادا چیز مهمی از قلم افتاده باشد. ماموریت او یافتن و فهمیدن حرف نویسنده است؛ دلایل را حفظ میکند، ارزیابی نمیکند.
خوانندهای که رویکرد جستجوی طلا را دارد چه میکند؟ مانند کسی که با رویکرد اسفنجی میخواند، به امید دریافت دانش جدید است. شباهت همینجا تمام میشود. رویکرد جستجوی طلا خواننده را ملزم میکند به پرسیدن سوالاتی از خودش؛ سوالاتی که برای استخراج تصمیمات و باورها طراحی شدهاند.
مثال 1: چک ذهنی: من در جستجوی طلا هستم یا نه؟
ـ آیا پرسیدم که چرا یک نفر میخواهد فلان چیز را باور کنم؟
ـ آیا در مورد اشکالات بالقوهی آنچه گفته میشد، یادداشت برداشتم؟
ـ آیا آنچه گفته میشد را ارزیابی کردم؟
ـ آیا خودم در مورد موضوع به نتیجهای رسیدم؟
خوانندهای که از رویکرد جستجوی طلا استفاده میکند؛ مرتب میپرسد چرا نویسنده ادعاهای مختلف را مطرح میکند؟ در حاشیه یادداشت مینویسد و به مشکلات استدلالها اشاره میکند. مداوما با آنچه میخواند تعامل میکند. هدف او ارزیابی انتقادی از آنچه میخواند است. شکل دادن به نتیجههای شخصی خودش بر مبنای آن ارزیابی.
مثالی برای رویکرد جستجوی طلا
یک مسئلهی مهم و همیشگی در جامعهی آمریکا، این پرسش است که چطور قانونهای کنترل اسلحهای نیاز داریم. بیایید نگاهی به یک موضع در این مورد بیاندازیم. سعی کنید تصمیم بگیرید این ادعا قانع کننده هست یا نه.
ادعاهایی که برای ممنوعیت اسلحه مطرح میشوند بیشتر افسانهاند؛ و آنچه ما نیاز داریم قوانین بیشتر نیست، نیروی بیشتر برای اعمال قانون است. یکی از این افسانهها این است که جانیان آدمهای عادی و قانونمداری هستند که در یک لحظهی عصبانیت، آشنایی یا فامیلی را میکشند فقط چون تفنگ در دسترسشان هست. در واقع، تمام تحقیقات در مورد جنایت نشان میدهد که اکثریت جانیان مجرمین حرفهای هستند، افرادی با سابقهی خشونت. یک جانی مثالی، میانگین سابقه جرم شش ساله دارد و چهار بار بازداشت شده است.
افسانهای دیگر این است که صاحبان تفنگ اوباش جاهلی هستند که از خشونت بیهدف لذت میبرند. در حالیکه مطالعات عموما نشان میدهند به طور متوسط، صاحبان تفنگ تحصیلات بهتر و مشاغل بهتری نسبت به بدون تفنگها دارند. از روی مجوزهای حمل سلاح، افراد زیر جزء دستهی صاحبان تفنگ بودهاند: النور روزولت، جوان ریورز، دونالد ترامپ، و دیوید راکفلر.
یک افسانه دیگر این است که تفنگ برای دفاع از خود مناسب نیست. درست برعکس! تمام مطالعات نشان میدهند که اسلحههای کمری؛ بیش از اینکه برای جرم استفاده شوند برای دفاع استفاده میشوند. اسلحههای کمری سالانه برای ارتکاب 581000 جرم به کار میروند؛ در حالیکه برای دفع 645000 جرم استفاده میشوند.
حتی اگر قوانین مورد نظر مخالفین، جرائم مرتبط با تفنگ را کاهش دهند، باز هم قوانین موجود کافی هستند، فقط باید قویتر اعمال شوند. قوانین محکمتر چه سودی دارند وقتی دادگاهها نشان دادهاند که اعمالشان نخواهند کرد؟
اگر رویکرد اسفنجی را در مورد چند پاراگرافی که خواندید به کار ببرید، سعی میکنید دلایل مطرح شده را که چرا ما نیازی به کنترل بیشتر روی سلاح در آمریکا نداریم، به خاطر بسپارید. به این روش مقداری دانش جذب کردهاید. اما، دلایل بالا چقدر شما را اقناع کردهاند؟ تا رویکرد جستجوی طلا را اعمال نکنید نمیتوانید دلایل را ارزیابی کنید، یعنی باید سوالات درست را بپرسید.
با پرسیدن سوالات درست، تعدادی ضعف بالقوه در ادعاهای نویسنده پیدا میکنید. مثلا، ممکن است موارد زیر توجهتان را جلب کرده باشند:
1. نویسنده منظورش از «اکثریت» یا «جانی مثالی» چیست؟ اقلیتی که مطرح میشود آیا رقم بزرگی هستند که در هنگام خشم آشنایانشان را میکشند؟
2. «صاحبان تفنگ» یعنی چه؟ اینها همان تفنگهایی را دارند که طرفداران کنترل تفنگ میخواهند ممنوع کنند؟
3. تحقیقاتی که به آنها اشاره شده چقدر دقیق هستند؟ جامعههای آماریشان با دقت انتخاب شدهاند؟ تصادفی انتخاب شدهاند؟ آیا به اندازه کافی متنوع بودهاند؟
4. آیا نویسنده آمار واقعی ارائه کرده، یا میخواسته ما را با ارقام دقیق و درشت فریب دهد، مثل 581000 یا 645000؟ منبع این ارقام چیست؟ میتوان به آنها تکیه کرد؟
5. کدام فواید احتمالی کنترل تفنگ از قلم افتادهاند؟ آیا مطالعات مهمی که نظر نویسنده را نقض میکنند حذف شدهاند؟
6. آیا مشروع است که فرض کنیم چون برخی آدمهای معروف صاحب تفنگ بودهاند، داشتن تفنگ خوب است؟ آیا این افراد تخصصی در فواید و معایب تفنگ داشتهاند؟
7. در سال چند نفر با اسلحه کمری کشته میشوند که اگر تفنگ در دسترس نبود کشته نمیشدند؟
8. چرا نویسنده این مقاله توضیح نداده است که چطور میتوانیم اعمال جدیتر قوانین کنترل تنگ فعلی را تشویق کنیم؛ تا همدردی و حساسیتش را نسبت به ضررهای گاه به گاه تفنگ نشان دهد؟
اگر از پرسیدن چنین سوالاتی لذت میبرید، این کتاب مخصوص شماست. هدف اصلی این کتاب کمک به شماست تا بدانید چهوقت و چطور سوالاتی بپرسید و به یاری آنها تصمیم بگیرید چه چیزی را بپذیرید. مهمترین ویژگی رویکرد جستجوی طلا تعامل فعال است ـ گفتگویی بین نویسنده و خواننده، یا شنونده و گوینده.
واضح است که گاهی اوقات رویکرد اسفنجی مناسب است. اغلب شما بسیار از این رویکرد استفاده کردهاید و نتیجه هم گرفتهاید. احتمال زیادی دارد که خیلی اهل استفاده از رویکرد جستجوی طلا نباشید، شاید به این دلیل ساده که آموزش و تمرین کافی را برایش نداشتهاید. این کتاب نه فقط کمک میکند سوالات درست را بپرسید، تمرینات متعددی هم برای کاربرد آنها فراهم میکند.