فیلم «چ مثل چمران» یا «چ» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا، محصول سه سال اخیر و هم اکنون روی پرده سینماهای کشور است. این مقاله قطعا داستان فیلم را برای شما لو خواهد داد. اگر برایتان مهم است، لطفا مقاله را پس از دیدن فیلم بخوانید. در یک جمله این را هم بگوییم که فیلم از نظر اجرا، چه در فیلمبرداری چه در صدا چه در جلوههای ویژه کیفیت مطلوبی دارد. در قسمت اول به ساختار کلی فیلم پرداختیم و معرفی قهرمان، در این قسمت به فاجعه، درگیری و نکات دیگر فیلم پرداخته میشود.
معرفی فاجعه در فیلم چمران:
فیلم «چ » ظاهرا با این پیشفرض ساخته شده که تماشاچی عمومی سینمای ایران اطلاعات خوبی از وضعیت کردستان در سال های 1357 تا 1360 دارد، چون هیچ توضیحی در این مورد نمیدهد. حتی در مورد خودِ پاوه هم سوالاتی وجود دارد. اصغر وصالی و همرزمانش چند وقت است در محاصرهاند؟ اهمیت پاوه واقعا در چیست؟ حتی من که در مورد آن دوران اندک اطلاعاتی دارم، نه تنها چیزی به اطلاعاتم اضافه نشد، بلکه کمی هم سردرگم شدم. فیلم هرگز مشخص نمیکند وقایعی که نمایش میدهد منطبق با تاریخند یا ساخته و پرداختهی ذهن خود حاتمی کیا؟ شخصیت دکتر عنایتی واقعی است یا خیالی است؟ تیمسار فلاحی واقعا در پاوه بوده است یا نبوده است؟ اگر شما اطلاعات تاریخی مکفی داشته باشید جواب این سوالات را میدانید ولی اگر نمیدانید اصلا روی فیلم حساب نکنید. فیلم «چ مثل چمران» کوچکترین علاقهای ندارد تا ذهن شما را نسبت به مسئلهی کردستان در کل، و مسئلهی پاوه در جزء روشن کند. چرا؟ مشخص نیست. منِ تماشاچیِ فیلم حق ندارم بدانم در فیلم چه خبر است؟ چ مثل چمران چه بخواهیم چه نخواهیم یک فیلم تاریخی هم هست، نه یک فیلم جنگی محض در مورد کردستان. شاید تصمیم حاتمی کیا برای مبهم نگه داشتن شرایط کردستان نتیجهی پارهای از ملاحظات سیاسی و اجتماعی بوده باشد، شاید چارهای هم نداشته است، اما در هر حال این تصمیم به ساختار فیلم لطمه زده است. لازم است که آگاهی تاریخی تماشاچی نسبت به موقعیت تاریخی قهرمان کافی باشد، تا بتواند در مورد کنشهای قهرمان آگاهانه تصمیم بگیرد.
در فیلم «چ مثل چمران» ما با قهرمانی روبرو هستیم که کار مهمی نمیکند و در موقعیتی قرار دارد که چیز زیادی از آن دستگیرمان نمیشود.
درگیری نیروهای خیر و شر
در درگیری میان نیروهای خیر و شر، در تمام طول داستان، نیروهای شر دست بالا را دارند. نیمهی دوم فیلم، داستانِ محاصره است. نیروی کمی در محاصرهی نیروی زیادی است، این داستانِ محاصره به عنوان بخشی از همان الگویی که در بخش اول مطرح شد شکل بگیرد و میانه و پایان داستان را بسازد. در چنین شرایطی است که قهرمانِ اصلیِ فیلم با تدبیری ویژه و مهارتی شگفتانگیز ما را متحیر، و دشمن را غافلگیر و بازی را وارونه میکند. حاتمی کیا این ابزار را در فیلمش قرار داده است اما در استفاده از آن اشتباه میکند. ابزار چیست؟ تونل مخفی.
در ته زیرزمین خانهای که مقر پاسداران است، تونلی مخفی وجود دارد که به پشت خط دشمن راه دارد. 1. قهرمان خودش این تونل را پیدا نمیکند، پیرمرِ خستهای تونل را به چمران نشان میدهد. 2.چمران بدترین استفادهی ممکن را از این تونل میکند.
پیرمردِ خسته برای محصوران آب میآورد، ولی چمران با لباس مبدل به پشت خط دشمن میرود تا مهمترین صحنهی فیلم را شکل دهد. صحنهای که چمران و دکتر عنایتی با هم در ماشین دکتر رودررو میشوند. این صحنه میتواند اوج فیلم باشد. ولی تبدیل میشود به صحنهای پوچ و بیمعنی. در این صحنه بردِ قطعی با دکتر عنایتی است. او هم منطقی حرف میزند، هم در حالت هجوم است، هم پیروز میدان است. چمران هیچ کاری نمیکند در حالی که میتواند مثلا عنایتی را با خودش به درون خانه ببرد و یک مرتبه مسیر جنگ را معکوس کند. یا دکتر عنایتی را بکشد و دشمن را بدون فرمانده رها کند. او فقط با عنایتی حرف میزند، نتیجهی خاصی هم نمیگیرد و برمیگردد.
چمران گروهی از مردم پاوه را به مقر پاسداران میآورد. آیا این مردم با بقیه مردم شهر فرق خاصی دارند؟ مشخص نیست. چمران تصمیم میگیرد که نباید بیمارستان را سنگربندی کرد و نهایتا این تصمیماش نتیجهای جز مرگ بیماران ندارد، هیچ توضیحی هم در این مورد نمیدهد. چمران از خلبان هلکوپتر طلبکار است که چرا کمک نیاورده، جوری که انگار خلبان تصمیمگیرنده است و … . همانطوری که چندین نفر به درستی اشاره کردهاند، در تمام درگیریها شخصیت برتر و قویتر و موثرتر اصغر وصالی است، نه چمران. کل فیلم را مرور کنید، یک دستور مفید از چمران میشنوید؟ یک ترفند جنگی از او میبینید؟ نه. مهمترین ایدهی چمران جابهجا کردن زخمیها با هلیکوپتر است که آن هم همه میدانیم چه نتیجه ای دارد. در درگیری با دشمن، چمران و یارانش قاطعانه شکست میخورند و فقط یک معجزه نجاتشان میدهد. وگرنه در لحظات آخر، در زیرزمین، چمرانی که با دو محافظش پشت بستههای علوفه سنگر گرفته(علوفه مگر مانع گلوله است دکتر جان؟) کارش تمام شده است. ما در واقع در این فیلم داستانِ شکستِ چمران از دشمن را تماشا کردهایم.
پایانِ فیلم هم به سبک فیلمهای هنری فرانسوی باز است. سرنوشت هیچکس مشخص نمیشود. نه اصغر وصالی، نه دکتر عنایتی، نه شخصیت زنی که مریلا زارعی بازی میکند و ظاهرا به فیلم اضافه شده که فیلم یک زن هم داشته باشد، نه خودِ چمران. نمیدانم حاتمی کیا میخواهد چمران 2 را بسازد یا نه، ولی اقلا میتوانست در فصل پایان سرنوشت دکتر عنایتی را به عنوان نماینده شر در فیلم مشخص کند. چمرانِ حاتمی کیا آنقدر در وسوسهی گاندی شدن مانده است که تمام ساختار فیلم فرو میریزد. حالا انصافا اگر چمران میخواست گاندی باشد که چریک نبود، گاندی بود.
خطاهای ابتدایی فیلم چمران:
– قهرمان با دیالوگ معرفی میشود نه کنش: موقعیت ابتدای فیلم در مورد اسب که شرحش را دادیم برای خودِ چمران پیش نمیآید. برای محافظش پیش میآید. در واقع چمران حرفش را میزند، محافظش کار را انجام میدهد.
– داستان را نیرویی بیرون از داستان تمام میکند. ما دو ساعت تمام در سالن نشستهایم و نهایتا یک پیام از امام خمینی همه چیز را تمام میکند. قبول دارم که این واقعیتِ تاریخی است، ولی ورودِ چنین سواره نظامِ نیرومندی در لحظهی آخر، به ساختار فیلم لطمه میزند.
– دیالوگهای بیمعنی در فیلم کم نیستند. مثلا اصغر وصالی میگوید:«ننگ بر جنازهی پاسداری که بمیره و هنوز فشنگ تو خشابش باشه.» واقعا از این همه آدمی که در این فیلم شهید شدند چندتایشان وقت کردند تا آخرین گلولهشان را شلیک کنند؟ به آر پی جی که نمیشود گفت صبر کن تیراندازی کنم که اصغر آقا جسدم را نفرین نکند! میشود؟
– جلوههای ویژه فیلم خوب مدیریت نشدهاند. مهمترین صحنهی جلوههای ویژه در فیلم سقوط هلیکوپتر است که هیچ تاثیری در داستان ندارد. صحنه را در ذهنتان حذف کنید، به نظرتان جز مرگ شوهر مریلا زارعی اهمیت دیگری دارد؟ اگر قرار است از این طریق به بد بودنِ دشمن آگاه شویم که قبلا با کشتار در بیمارستان شدیم. چه لزومی به منفجر کردن هلیکوپتر بود؟ این همه هزینه و مهارت بهتر نبود در صحنهای که تاثیر مهمی در داستان داشته باشد به کار میرفت؟
در مورد نظرات دیگران در مورد این فیلم یادداشت سایت تاریخ ایرانی به نظرم کاملتر آمد، میتوانید به همین سایت مراجعه کنید: اینجا.
مرسی.مطلب مفیدی بود.