نگاهی به فیلم دهلیز

۵ مهر ۱۳۹۲ | ۲۱:۰۵
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 5 دقیقه

دهلیز محصول 1392، کارگردان بهروز شعیبی؛ نویسنده علی اصغری بر اساس طرحی از بهروز شعیبی

کسی نمی‌­تواند ادعا کند دهلیز ایده جدیدی دارد؛ یا داستانش جدید است. شما که فیلم را دیده­‌اید لابد موافقید و شما که فیلم را ندیده‌­اید بدانید که قضیه مربوط به قصاص است. حکم اعدامی قرار است اجرا شود و خانواده­ محکوم دنبال لغو مجازات هستند. خانواده مقتول هم دو گروهند؛ بخشی موافق اعدام و بخشی موافق بخشش و دیه. سریال معظم زیر تیغ با همین ایده ساخته شده بود. اصغر فرهادی شهر زیبا را بر همین مبنا ساخته بود  و … . این داستان قصاص به چیزی شبیه ژانر در تلویزیون ایران تبدیل شده است: کسی ناخواسته کسی را می­‌کشد؛ خانواده مقتول قصاص می‌­خواهند و همه نهایتا رضایت می­‌دهند. چون در هر حال در سینمای ایران که کسی قرار نیست اعدام شود. قضیه مربوط به احمدی نژاد هم نیست. در فیلم سام و نرگس مرحوم ایرج قادری هم آخرالامر پای دار کار به عفو کشید. در این ژانر قصاص؛ خانواده مقتول همیشه ته دلشان پاک است. خانواده قاتل همیشه خیلی آدم‌های خوبی هستند؛ و همیشه قتل غیرعمد بوده است. دهلیز در این زمینه کار را تمام کرده است؛ رضا عطاران یک معلم زبان ملوس ـ ملوس در حد تراشیدن اسب چوبی؛ این یک قلم را از زمان آنت و لوسین ندیده بودم ـ  است که سر دعوا تصادفا یک نفر دیگر را کشته. البته فیلم وارد جزییات نمی‌­شود. گویی ما لیاقت نداریم جزییات پرونده را بدانیم، یا جزییات قتل اهمیتی ندارد ولی جزییات دیگری مثل طعم چای زندان خیلی مهمند. خلاصه این شبه ژانر قصاص، یک روایت اخلاقی است که قانونی تلخ را شیرین می­‌کند. گمان می‌کنم قرار است تبلیغ عفو و بخشندگی باشد. البته این تکراری بودن به نظرم ضعف دهلیز نیست. نویسنده فیلمنامه خیلی خوب این شبه ژانر را پیاده کرده است. حتی یک مامور زندان خیلی گوگولی را که دنبال پرونده است را هم در فیلم جا داده است. حسرت به دل‌مان ماند که یک مامور بدجنس زندان هم ببینیم. گویی زندان­‌ها مسئولین‌شان را از میان فرشتگان جسته­‌اند. به هر حال علی اصغری سبک فیلمنامه‌­نویسی خودش را هم اعمال کرده است. صحنه­‌هایی که قطع می­‌شوند. کنش محدود است و اکثرا در سطح کلام. داستان آرام و با ریتمی ثابت پیش می­‌رود. شاید شما از علی اصغری فیلم دیگری ندیده باشید، من دیده‌­ام. از این نویسنده و گروهش بعدا بیشتر خواهیم شنید؛ گرچه من شخصا از اساس با سبک داستانگویی‌­اش مشکل دارم.

دهلیز - 1

شخصیت­‌های فیلم پرداخت رئالیستی اساسی ندارند. روابط مغشوش و نامعین است و انگیزه­‌ها نامعلوم و بیشتر چیزها نصفه و نیمه ول می­‌شوند. مثلا در صحنه‌­ای، به نظر می­‌رسد مادر شیوا، رضا عطاران را وادار به ثبت درخواست طلاق کرده و شیوا (هانیه توسلی) این را می‌فهمد، اما این صحنه همین‌جا رها می‌­شود. تکلیف رابطه این مادر و دختر چیست؟ شاید هم من چند دقیقه­‌ای از فیلم را خواب بودم و صحنه‌­ای را از دست دادم.

صمیمیتی بین عطاران و مدیر زندان ـ یا همچین چیزی ـ وجود دارد. این صمیمیت ناشی از چیست؟ این مدیر زندان با تمام اعدامی­‌ها آن‌قدر ردیف است یا فقط عطاران؟ اگر فقط عطاران؛ چرا؟ اگر نه فقط عطاران باز هم چرا؟ منظور من از شخصیت‌پردازی این‌هاست. حالا کاری نداریم، این چیزها بیشتر مربوط به سلیقه است. هدفم از نوشتن این یادداشت ایراد گرفتن از دهلیز نیست. دهلیز تکلیفش معلوم است، اگر از صحنه­‌های به شدت عاطفی لذت می­‌برید و از دیدن صحنه­‌های معقول و حرف­‌های جدی بیزارید، دهلیز یک گزینه­ مناسب است. یک ملودرام نسبتا اشکبار؛ با پایانی نسبتا خوش. بحثم در مورد نقش امیرعلی است. بچه ای که در فیلم دهلیز معروف شد.دهلیز - 2

در چند سال اخیر، سینمای ایران از بچه به عنوان ابزار برانگیختن عواطف تماشاچی به کرات استفاده کرده است. مجید مجیدی ته این قضیه را در آورد. بچه فقیر؛ بچه­ کور، بچه کر را استفاده کرد. در هفت دقیقه به پاییز بچه در تصادف مرد تا عواطف تماشاچی تحریک شود. در درباره الی، بچه نزدیک بود غرق شود ولی غرق نشد. و در دهلیز بچه برای نجات جان پدرش سخنرانی کرد. کل فیلم دهلیز بر مبنای وابستگی عاطفی تماشاچی به یک پسربچه پیش می­‌رود. پسربچه‌­ای که درگیر مسئله اعدام پدرش می‌شود. مهم‌ترین سوال شیوا؛ که سوال من هم هست در فیلم بی پاسخ می‌ماند. در ابتدای فیلم؛ به شیوا می‌گویند وقتش شده امیرعلی پدرش را ببیند. شیوا می‌پرسد چرا؟ جوابی نیست. من هم می‌پرسم چرا؟ چرا این پسربچه که از ماجرای اعدام پدرش بی خبر بود باید در معرض این فاجعه قرار می‌­گرفت؟  در فیلم هیولاهای جنوب وحشی؛ دختربچ‏ه­‌ای هست که با بیماری و مرگ پدرش برخورد می­‌کند. اما آن‌جا هم اعدامی در کار نیست، و مرگ در لایه‌­ای از فانتزی پیچیده شده است. خلاصه این‌که، اگرچه تکراری بودن ایراد فیلم نیست؛ بی‌پاسخ گذاشتن مهم‌ترین پرسش فیلم ایراد هست. و از نظر من استفاده از رنج یک پسربچه در برخورد با اعدام برای برانگیختن عواطف تماشاچی در بهترین حالت یک انتخاب دم دستی است. اگر نگویم اشتباه، یا ناعادلانه. البته دهلیز با فروش یک میلیاردی نشان داده در جذب مخاطب ناموفق نبوده است. شما هم ببینید و بسنجید.

نقد و بررسی فیلم دهلیز به قلم حداد عادل

گزارش نشست نقد وبررسی فیلم دهلیز

کارشناس فیلمنامه نویسی و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و دانشجوی دکترای پژوهش هنر در دانشگاه تربیت مدرس. فیلمنامه نویس، و نویسنده رمان های سیاسیا در شهرمارمولک ها، ماجرای خونزاد و ماجرای کفترکش و منتقد و نویسنده در مجله شبگار
امین حسینیون
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها