موپاسان؛ نیویورکر و کودک افغان

۲۰ مهر ۱۳۹۲ | ۱۳:۱۳
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 4 دقیقه

شاید شما هم مثل من تجربه­ خواندن داستان به زبان افغانی (فارسی دری) را نداشته­ باشید. پس خواندن داستانی که این هفته معرفی می­کنم یک تجربه جدید خواهد بود. کار جالبی که سایت بوطیقا کرده؛ معرفی داستان­هایی به زبان افغانی و تاجیکی، در کنار داستان ­های ایرانی ­است. این هفته داستان «گوسپند می­شوم.» از حمیرا رافت را معرفی ­می­کنم. 10 تا بچه­ افغانی، برای سرگرم کردن خودشان تصمیم می­گیرند یکی از مرسوم­ترین بازی­ها را انجام دهند؛ بازی عروس وداماد! آنها رسم و رسوماتی را که تا به حال در این مراسم دیده­اند اجرا می­کنند، اما یکی از این رسم ها عاقبت خوبی برایشان رقم نمی­زند. لینک داستان به همراه لینک توضیح درباره­ زبان افغانی در پایین آورده شده است. این هم بخشی از داستان است:

«کوچک‌ترین‌ها، عروس و داماد شدند. بزرگ‌ترین‌ها پدر و مادر عروس و داماد؛ و ما وسطی‌ها، همسایه. خانه‌ها را تعیین کردیم.

– این دوشک، خانه‌ی ما و آن دوشک، خانه‌ی شما.

– حویلی‌ها (حیاط‌ها) کو؟

– پیش روی دوشک حویلی‌های ما باشد.

دوشک را آن طرف می‌بردیم که حویلی‌های ما کلان (بزرگ) شود. در عروسی، حویلی‌ها باید کلان باشد.”

داستان  این هفته مجله نیویورکر، “bad dreams” از تسا هدلی است. داستان در سه سطح مجزا گفته می­شود. دختر بچه­ نه ساله که با دیدن خواب­های پریشان بیدار می­شود . مادر او که بیدار است و در واقع  بی­خواب شده و در خانه سر­گردان است. در آخر تمام خانواده که برای صبحانه بیدار شده­اند و هر کدام شبی پر از رمز و راز داشته­اند. شاید از عنوان داستان به نظر بیاید که باید منتظر داستان تیره و تار و رویاهای ترسناک باشیم، اما در واقع این طور نیست.  دختربچه در خوابش می­بیند که قهرمانِ کتابِ مورد علاقه­اش می­میرد، در واقع نویسنده اولین برخورد کودک با مرگ را فوق العاده توضیح می­دهد و درآن ارتباط بین کودکی و بزرگسالی را با تصویر کردن مرگ نشان می­دهد. می­توان گفت که داستان دوگانه ذهن مادر و دختر و مواردی  درباره­ رشد دختربچه و داشتن یک مادر انعطاف پذیر، موضوع اصلی داستان «خواب­های بد» است.

گی ­دو موپاسان نویسنده­ فرانسوی قرن نوزده، در داستان «عمو جولز» خاطره­ای را از زبان یک دوست تعریف می­کند. خانواده­ای بسیار فقیر در فرانسه، در انتظار بازگشت عمو جولز هستند، کسی که می­پندارند با برگشتش همه چیز را تغییر خواهد داد. این امید سال­ها با آنها می­ماند، اما زمانی که انتظار به سر ­می­­آید و عمو جولز برمی­گردد، اتفاق دیگری رقم می­خورد. داستان در سایت ادبیات ما منتشر شده و مترجم آن یاسمن بهمن­آبادی است. این هم قسمتی از داستان:

«خواهرهایم که همیشه اولین کسانی بودند که آماده می­شدند، منتظر کوچکترین اشاره­ای بودند تا راه بیفتند اما درست در لحظه آخر، یک نفر متوجه لکه­ای روی کت فراک پدر می­شد که باید آن را با کهنه­ای آغشته به بنزین پاک می­کردند. پدر با یک تا پیراهن و کلاه بر سر منتظر می­ماند تا این عملیات به پایان برسد. موقع پاک کردن، مادر عینکش را به چشم می­زد و دستکش­هایش را در می­آورد تا خراب نشوند و با عجله کارش را تمام می­کرد.»

در هر سه داستان این هفته، قهرمان بچه­ها هستند. بچه­هایی با فرهنگ­های مختلف؛ دغدغه­های بچه افغانی، زمین تا آسمان با دختربچه داستان «خواب­های بد» فرق می­کند. اما هر کدام از آنها می­تواند به دنیای شما یا اگر فرزندی دارید، به دنیای او نزدیک باشد. شاید شما را هم یاد اولین آشنایی­تان با پدیده مرگ بیاندازد.

لینک داستان گوسپند می شوم

لینک ویکیپدیا درباره ی زبان افغانی

لینک ویکیپدیا درباره ی زبان افغانی

لینک داستان  bad dreams  در نیویورکر

لینک داستان عمو جولز

 onthelineoffiction-8-20-7-922

نیلوفر شاندیز
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها