آلودگی هوا، کسی نیست که در شهر بزرگی در ایران باشد و درکش نکرده باشد. با امین حسینیون و شبگار همراه شوید.
من از تهران بیزار نیستم، پشیمان نیستم، ناامید نیستم.
اما آذر و دی در تهران برایم شبیه فصل اول رمانی آخرالزمانی است. هوا آلوده است و آلودهتر میشود. هوای تهران از سنگینی به قصاید خاقانی رفته و از کثیفی به آنها که لطفعلی خان زند را فروختند. ملک الشعرای بهار اگر امروز زنده بود دماوند را نمیدید که دماوندیه بگوید. هوا که ابری شود تهران شبیه فصل اول خانه قانونزدهی دیکنز است. بیابانی با ستونهای سیمانی، سراسر مه گرفته، پر از آدمهایی که راهشان را در مه و آلودگی گم کردهاند. سرها درد میگیرند، چشمها میسوزند، ریهها آسیب میبینند، و گروهی از سلولها در بدنی به این نتیجه میرسند که این زندگی برایشان فایدهای ندارد، سلولها بلدند با ژنها بازی کنند، زندگیشان را تغییر دهند، سرطان شوند.
تهران عادت دارد به این کثیفی. ولی اوضاع سال به سال خطرناکتر میشود. رطوبت هوا بالاست، در حد مه. هوا هم به شدت آلوده است. این ترکیب چیزی است به اسم مهدود و … . آلودگی هم دانشی است برای خودش. علمی پیچیده و دقیق که هنوز نتوانسته ما را نجات دهد. اگر باران بیاید این بحران حل میشود، یا بادی شدید و تند و من شبانه روز این سوال را از خودم میپرسم: اگر باران نیاید؟
فاصلهی من ـ و بقیهی همشهریانم ـ با فصل دوم رمان آخرالزمانی در پاسخ سوالاتی از این دست است: اگر سه ماه باران نیاید؟ اگر باد نوزد؟ اگر تهران بلرزد؟ اگر یک هفته باران مداوم ببارد؟ شبیه بارانهایی که در رشت میبارد. اگر یک هفته برف ببارد؟ شبیه برفی که چند سال پیش در رشت بارید. حتی بدون این فجایع هم ما روند مثبتی را طی نمیکنیم. ماشینها کم نمیشوند، بیشتر میشوند. بارندگی بیشتر نمیشود، کمتر میشود… . اگر تهران زلزله بیاید بالغ بر یک میلیون نفر کشته میشوند. من نمیگویم، معاون شهرسازی شهرداری تهران میگوید. ایست قلبی، سرطان، بیماریهای ریوی و دیگر مرگ و میرها به کنار، در تهران که جان آدمی ارزشی ندارد، پولی هم که حساب کنیم به گزارش بانک جهانی آلودگی سالانه حدود هشت میلیارد دلار به ایران خسارت میزند. ولی خب…
هر روز هم که نمیشود با این فکرها بیدار شد و خوابید. باید انکار کرد و خندید و با خودروی تک سرنشین به دل شهر زد: نه، اینطور ها هم نیست که میگویند. باید فرافکنی کرد و خندید و با شلنگ آب آسفالت پیادهروی جلوی مغازه را شست: اینکه چیزی نیست، آب را استخر پولدارها مصرف میکند. توجیه کرد و خندید و به دودی که از اگزوز ماشین بیرون میآید توجه نکرد: اصلا ماشینها که سهمی از آلودگی ندارند! سهم اصلی متعلق به صنعت است. به هر حال، خود را تماشاچی مضحکه دانستن، همیشه از بازیگری تراژدی سادهتر است.
اما آیا ما میتوانیم کاری هم بکنیم؟
- میتوانیم برای هرکاری ماشینمان را سوار نشویم. واقعا پیادهروی، یا تاکسیهای کوتاه سوار شدن آنقدری که به نظر میرسد سخت نیست.
- میتوانیم در مصرف برق بیشتر دقت کنیم (تا نیروگاهها کمتر هوا را آلوده کنند.) نورانی بودن خانه بهتر است، یا سرطان؟
- میتوانیم خانه را به دمای ظهر مرداد نزدیک نکنیم (که گاز و گازوئیل کمتری مصرف شود.)، لباس پوشیدن سختتر است یا سرطان؟
اینها سادهترین کارهاست. بله، خودروهای غیراستاندارد و بیتوجهی مسئولین و … هم بدون هیچ تردیدی از موثرترین عوامل هستند. ولی استدلال خودروسازی که محصول غیراستاندارد تولید میکند هم با استدلال منِ نوعی تفاوتی ندارد: مهم راحتی و سود من است، بقیه به من چه، این بلاها که سر من نمیآید. در این مورد خاصِ آلودگی هوا، که میشود به آلودگی زمین و آب و صوت و … تعمیمش داد، نمیتوانم بگویم مسئول نیستم. کسِ دیگری هم نمیتواند بگوید. سوال این است: تعداد کسانی که به مسئولیتشان عمل میکنند بیشتر است یا کمتر؟ بهتر است بپرسم کسانی که باور دارند آلودگی هوا سهم گریزناپذیر تمام شهروندان تهرانی است و سرطان و بیماریهای ریوی صغیر و کبیر نمیشناسد چند درصد از جامعه است؟
عکس این متن مربوط به دیروز و امروز نیست. عکس خبرگزاری مهر است از دی ماه 1391، آلودگی خود به خود و به تدریج بهتر نمیشود، بدتر میشود. همه چیز برمیگردد به یک سوال قدیمی، مسواک زدن سختتر است یا تحمل درد دندانپزشکی؟
منم از تهران بيزار نيستم،اغلب پشيمون هم نيستم كه تركش كردم اما ازش نااميدم.
هر جاى دنياى كه باشى وقتى آسمون تهران آلوده است انگار شهر تو هم دود گرفته است.
بعضى وقتها دلت ميگه برگرد به جاى همه ى آدمهاى ماشين سوارش توش پياده راه برو اما با اين شرايط انگار همون يه نفر كمتر، بهتر.