شک نکنید، این چرچیل همان چرچیلی است که در ارتشِ انگلستان خدمت کرده بود، دو دوره نخست وزیرِ انگلستان بود و به خاطر سخنرانیهایش معروف بود. ایشان در 1953 جایزهی نوبل ادبیات را بردند. از نقل قولهای مشهور او مثلا «پردهی آهنین» است که در تشبیهِ نفوذِ انگلستان به کار برد، یا نقل قول مشهورش که «موفقیت عبارت است از حرکت از یک شکست به شکست دیگر، بدونِ از دست دادنِ انگیزه.» آکادمی نوبل به خاطر:«استادیاش در توصیفات تاریخی و زندگینامهای و بلاغتِ درخشانش در دفاع از ارزشهای مهجور انسانی» جایزه را به او داد. اگر فکر میکنید حتی با این اوصاف هم چرچیل شایسته بردن این جایزه نبوده است، مطمئن باشید که تنها نیستید. به هر حال، این سخنرانیِ کوتاه خواندنش خالی از لطف نیست. با شبگار همراه باشید.
شخصِ چرچیل به دلیل مشغله نتوانسته بود در مراسم نوبل در استوکهلم حاضر شود، پس در 10 دسامبر 1953، بانو چرچیل این سخنرانی را قرائت کرد.
«جایزه نوبل ادبیات، افتخاری است برای من همزمان یگانه و غافلگیرکننده و افسوس میخورم که مسئولیتهایم اجازه ندادند شخصا در استوکهولم حاضر شوم و جایزه را از دستان شما دریافت کنم. سپاسگزارم که اجازه دارم این وظیفه را به همسرم محول کنم.
طوماری که اکنون اسم من هم بر آن نوشته شده، نمایندهی بخش بزرگی است از آنچه در ادبیاتِ جهان در قرن بیستم شاخص بوده. قضاوت آکادمی سوئد را در جهان متمدن، به بیطرفی، قاطعیت، و صداقت شناختهاند. من مفتخرم و همچنین، باید اعتراف کنم، متحیرم از تصمیم شما بر انتخاب من. امیدوارم درست انتخاب کرده باشید. احساس میکنم هر دو خطر بزرگی را میپذیریم و من لایقش نیستم. ولی اعتراضی هم نمیکنم اگر شما اعتراضی نداشته باشید.
از زمان مرگ آلفرد نوبل در 1896 وارد دوران طوفان و تراژدی شدیم. قدرتِ بشر بر همه چیز چیره شده جز خودش. هرگز در میدانِ عمل، رویدادها اینچنان با خشونت به تخفیف شخصیتها مشغول نبودهاند. ندرتا در تاریخ واقعیات قسی اینچنین بر افکار سلطه داشتهاند یا گسترش یافته بودند، و ندرتا کرامتِ فردی اینچنین از توجه جمع دور بوده است. پرسشی مهیب درپیش روست، آیا مهار مشکلات از دست ما خارج شده؟ بیتردید در دورانی هستیم که شاید این گزاره درست باشد. پس شاید وقتش رسیده کمی فروتن باشیم، و راهنمایی و شفقت بجوییم.
ما در اروپا و جهان غرب، که برای سلامت و امنیت اجتماعی برنامهریزی کردیم، که بر قلههای علم و پزشکی تکیه زدهایم، که هدفمان آزادی و عدالت برای همه بوده است، همین ما شاهد قحطی، فلاکت، ظلم، و نابودیای بودهایم که برابرش جنایات آتیلا و چنگیزخان رنگ پریدهاند. و ما که، در اولین اتحاد ملتها و اینک در سازمان ملل، تلاش کردیم برای صلحی که بشریت سالهاست رویایش را میبیند بنیادی مستحکم بسازیم، در طول عمرمان جهان را پریشان اختلافات دیدهایم و در تهدید مدام جدلهایی بزرگتر و خشنتر، حتی از آنها که اروپا را پس از سقوط امپراطوری روم در خود بلعیدند.
بر این پسزمینهی تاریک است که ما شکوه و امیدی را که از تلاش آلفرد نوبل ساتع شده تحسین میکنیم. او از خودش ستونی نورانی و مستحکم از فرهنگ، هدفمندی و انگیزش برای نسلی به جا گذاشته است که بیش از پیش به آنها نیاز دارند. این سازمانِ نامی راهی راست را به ما نشان میدهد. پس بیایید با ازدحام و تعصبی که امروز اطرافمان را گرفته با تحمل، آرامش و توسع برخورد کنیم.
جهان به اسکاندیناوی به دیدهی تحسین و البته آسودگی مینگرد. جایی که سه کشور، بدون اینکه استقلالشان را فدا کنند، در کار اقتصادی، در اندیشه، و در زندگیِ سالم متحد هستند. از چنین سرچشمهای شاید فرصتهای درخشانی برای تمام بشریت بجوشد. اینها، به باور من، اعتقاداتی هستند که منتخبان بنیاد نوبل را به حرکت وا میدارد، و به ایشان اطمینان میدهد که به ایدهآلها و آرزوهای بنیانگذار این بنیاد وفادار هستند.