من میخوام تو عاشقم باشی، فقط تو. و نه هیچکس دیگهای، جز تو. در بعضیها داغشو دوست دارن، مرلین مونرو این ترانه را میخواند در حالی که تونی کرتیس، و جک لمون، با لباسهای زنانه برایش ساز میزنند. گانگسترهای خونخوار کمر به قتل این دو بستهاند و خواستگار جک لمون برایش دست تکان میدهد. بهزاد طالبی، در شبگار این فیلم را معرفی میکند.
فیلمهای کمدی زیادی در تاریخ سینما ساخته شدهاند، شاهکارهای چاپلین، فیلمهای بزن و بکوب برادران مارکس، کمدی سیاه دکتر استرنجلاو (Dr. Strangelove)، دلقکبازی شیرین جری لوئیس، کمدی رمانتیکهای نورا افرون (Nora Ephron) و و جیم کری هزارچهره، اما هیچکدام همه چیز را در خودشان نداشتند، نبوغ بیلی وایلدر، هنر جک لمون و درخشش مرلین مونرو. در یک فیلم بعضیها داستان خوب را میپسندند، بعضیها به دنبال کارگردانی درخشان هستند، بعضیها فقط میخواهند بخندند، اما بعضیها (مثل ما) داغشو دوست دارن (Some Like It Hot, 1959).
جو و جری دو نوازنده جوان هستند که در دوران منع استفاده از مشروبات الکلی در شیکاگو زندگی میکنند. در روز سن والنتیاین، آنها به طور اتفاقی شاهد کشتهشدن هفت نفر به دست گانگسترها هستند. برای فرار از دست گانگسترها خودشان را به لباس زنان در میآورند و با گروهی نوازنده زن راهی فلوریدا می شوند. در فلوریدا جو عاشق شوگر (همون شیکر خودمون) خواننده گروه میشود و یک میلیونر پیر هم عاشق شمایل زنانه جری. ورود گانگسترهای قاتل به هتل محل اقامت آنها برای شرکت در جلسهی سندیکای تبهکاران، تمام نقشههای آنان را به هم میزند.
کمتر کارگردانی در هالیوود دهه 50 و 60 میتوانست خودش تهیهکنندگی کارش را بر عهده بگیرد، اما چه کسی میتواند به بیلی وایلدر کبیر (Billy Wilder) نه بگوید. این فیلم محصول کامل یک کارگردان مولف است، نویسندهی فیلمنامه، تهیهکننده و کارگردان. روزی بیلی وایلدر دلیل کارگردان شدنش را اینگونه بیان کرد: نمیخواهم فیلمنامههایم را کارگردانان دیگر خراب کنند. الحق که او استاد بلامنازع فیلمنامه در تاریخ سینماست. وایلدر به سراغ هر ژانری رفت، شاهکار خلق کرد، ژانر نوار؛ غرامت مضاعف (Double Indemnity, 1944) و سانست بلوار (Sunset Blvd. 1950)، درام اجتماعی؛ تعطیلات از دست رفته (The Lost Weekend, 1945)، درام جنگی؛ بازداشتگاه شماره 17( Stalage17, 1953) و ژانر مورد علاقهاش کمدی عاشقانه؛ آپارتمان (The Apartment, 1960)، خارش هفت ساله (The Seven Year Itch, 1955)، عشق در بعدازظهر (Love In The Afternoon, 1957) و شاید خندهدارترین اثرش بعضیها داغشو دوست دارن. اگر جرات این را نداریم که وایلدر را بهترین کارگردان تاریخ سینما بدانیم، قطعا او را یکی از ده نفر برتر به شمار خواهیم آورد. وایلدر با نامهربانی آکادمی برنده 6 جایزه اسکار، 3 فیلمنامه، 2 کارگردانی و یکبار بهترین فیلم، شد.
بعضیها داغشو . . . مجموعه زیبایی از ژانرهای کمدی اسکروبال، اسلپ استیک، گانگستری و رومانتیک است. فیلمنامه پر است از جملههایی که میتوان آنها را در کلاسهای فیلمنامهنویسی تدریس کرد. فیلمبرداری بسیار ساده و روان است، چون وایلدر نمیخواست تصاویر مانعی باشد برای فهم درست داستان. تنها اسکاری که به فیلم تعلق گرفت طراحی صحنه بود، چیزی میان زرق و برق و سادگی و افسوس که در آن سالها اسکار گریم وجود نداشت. بازیها در عالیترین سطح از جرج رافت (George Raft) بازیگر فیلمهای گانگستری دهه 30 در نقش رئیس گانگسترها تا تونی کورتیس (Tony Curtis) خوشچهره و بیاستعداد و جک لمون (Jack Lemmon) هنرمند. همه چیز کامل بود الا یک چیز، ستاره بزرگ فیلم، شمایلی که همه فیلم را با وجود او میشناسند، مرلین مونرو (Merilyn Monroe).
مرلین مونرو نماد زنانگی در قرن بیستم، یک بازیگر بیاستعداد بود، حتی اگر بزرگترین استاد بازیگری آمریکا یعنی لی استراسبرگ (Lee Strasberg) او را تعلیم داده باشد. میگویند در برداشتهای مربوط به خانم مونرو اطراف صحنه پر بوده از تختههایی که دیالوگهای او روی آنها نوشته شده بود. در سکانسی که او با تلفن صحبت میکند، از حرکات چشم او کاملا مشخص است که از روی نوشته میخواند. قطعا بیلی وایلدر بهتر از ما میدانست که صدها بازیگر بهتر از مرلین در هالیوود وجود دارند، اما چه چیزی باعث شد که این سختی بپذیرد؟ پاسخ این سوال سه کلمه است: مرلین مونرو “نماد جذابیت زنانه” بود، هیچ زنی هنوز نتوانسته جایگاه رفیع او را فتح کند. جالب اینجاست که مریلن مونرو مهمترین جایزه عمرش را برای بازی در این فیلم گرفت و برنده جایزهی گلدن گلاب بهترین بازیگر زن شد، در حالیکه اعضای آکادمی حتی او را نامزد هم نکردند.
شاید بدشانسی بزرگ بعضیها داغشو . . . این بود که با بن هور (Ben Hur, 1959) شاهکار ویلیام وایلر (William Wyler) در یک سال ساخته شد. بن هور جوایز اسکار را درو کرد، هرچند که در آن سال آثاری مانند داستان راهبه (The Nun’s Story, 1959) ساخته فرد زینه مان (Fred Zinnemann)، ناگهان تابستان گذشته (Suddenly,Last Summer, 1959) جوزف ال. منکیه ویچ (Joseph L. Mankiewicz) و کالبدشکافی یک جنایت (Anatomy Of A Murder, 1959) اتو پره مینجر (Otto Preminger) هم حضور داشتند. بعضیها داغش رو دوست دارن در 6 رشته کاندید اسکار شد، اما فقط یکی را به دست آورد .
انیستیتو فیلم آمریکا AFI در رتبه بندی خود در سال 2000 این فیلم را برترین فیلم کمدی تاریخ آمریکا قرار داده است و همچنین این انیستیتو در لیستی در سال 2007 اعلام کرد، این فیلم را در رتبه 22 بهترین فیلمهای تاریخ آمریکا جای داد. در سایت IMDB هم رتبه 96 را در بین بهترین فیلمهای تاریخ سینما از نگاه کاربران آن سایت کسب کرد.
در این فیلم وایلدر به خوبی تقسیم وظایف کرده است، بار کمدی کار بر روی دوش جک لمون است، جک لمون نابغه که با 8 نامزدی اسکار یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینماست، به خوبی از عهده این وظیفه بر میآید. نقش جوان عاشقپیشه با تونی کرتیس خوش قیافه است، نقشی که تا سالها در سینما او را رها نکرد و مرلین مونرو بیاستعداد با موهای بلوند و چشمان خمار و صدایی لوند باید همه را مسحور میکرد که کرد. بازی خوب جک لمون و چهرهی دوست داشتنی کرتیس وقتی او بر پرده ظاهر میشود، محو میشود و او تصویر را تسخیر میکند. این وظیفه مرلین مونروست، کامل کردن فیلمی که بدون او چیزی کم دارد.
پانوشت : بعد از این فیلم، معروفترین زنپوشهای تاریخ سینما داستین هافمن در توتسی (Tootsie, 1982)، رابین ویلیامز در خانم داتفایر (Mrs. Doubtfire, 1993) و جان تراولتا در اسپری مو (Hairspray, 2007) بودند.
مرلین مونرو بی استعداد نبود بلکه پدیده ای بود که در ظاهر و پوشش خود خرق عادتی ایجاد کرد که همگی به عناصر زنانگی و نوع پوشش دقت کردند،حال اگر در دهه دیگری ظهور میکرد در ایفای نقش و هنرپیشگی یقینا پیشتاز بود.
.والا اون بازیگری که ما دیدیم ، چیزی برای گفتن نداشت (البته تو بازیگری)و متاسفانه راهی برای اثبات حرف شما وجود نداره، یعنی نمی تونیم تو دوران دیگری مرلین مونرو رو ببینیم
اما ممنون از نظرتون .