«شین» (1953) یک وسترن کلاسیک است، ساخته شده بر اساس همان الگوهای قدیمی وسترن، با قهرمانی بیخطا، تصاویر چشمنواز و اسب و اسلحه. «شین» براساس نظر انیستیتو فیلم آمریکا (AFI) بعد از فیلمهای جویندگان (searchers) 1956 ساخته جان فورد و ماجرای نیم روز(High Noon)1952 ساخته فرد زینه مان، سومین فیلم وسترن تاریخ سینما انتخاب شده است.
داستان «شین» داستان آشنای بسیاری از وسترنهاست، کابوی تنهایی به نام «شین» با بازی آلن لد(Alan Ladd) در مسیر حرکتش به شمال وارد زمینهای یک مزرعهدار محلی به نام «جو استارت» با بازی «ون هفلین» (Van Heflin) میشود که به همراه پسر و همسرش زندگی میکند. شین در بدو ورود متوجه درگیری جو استارت با شخصی به نام «رایکر» که گلهدار و صاحب اکثر زمینهای شهر است، بر سر مالکیت مزرعه میشود. پس شین، کنار جو و خانوادهاش میماند و به آنها در اداره مزرعه و مبارزه با رایکر کمک کند.
جورج استیونس (George Stevens) کارگردان فیلم شین 2 بار قبل و بعد از «شین» اسکار بهترین کارگردانی را برای فیلمهای مکانی در آفتاب (A Place in the Sun) 1951 و غول (Giant) 1956 به خانه برده است. او در باقی فیلمهایش هم نشان داده که علاقهی خاصی به تصاویر باز (Long Shot) دارد. فیلم پر است از تصاویر زیبا و دلنوازی که فارغ از داستان فیلم، روح زیبایی دوست انسان را قلقلک میدهد. کوهها و دشتهای پهناور وایومینگ (Wyoming) و همچنین ابرهایی که سرتاسر فیلم را پوشاندهاند؛ از زیباییهای منحصربهفرد این فیلم هستند. شاید همین تصاویر زیبا باعث شده است که لویال گریگز (Loyal Griggs) اسکار بهترین فیلمبرداری را برای این فیلم به خانه ببرد. هرچند که طبق شنیدهها این افتخار را باید بیشتر برای استیونس بدانیم که گفته میشود ساعتها گروه را بیکار نگه میداشت تا ابرها اندکی حرکت کنند و تصویر دلخواه او ساخته شود.
مهمترین عنصر داستان فیلم شین، خود شین است. او یک قهرمان اسطورهای است. مردی که فقط اسم دارد. کابوی تنهایی که از ناکجاآباد میآید و به ناکجاآباد میرود. شین تمامی عناصر یک قهرمان کامل را داراست، مهربان، شجاع، قوی و عاشقپیشه. اما در دنیایی که شین در آن زندگی میکند این خصایص برای یک زندگی خوب کافی نیست. شین یک کابوی تنهاست، هفت تیرکشی که قبل از ورود به مزرعهی استارت، به گفتهی قهرمانان فیلم هفت دلاور (1960) «خونه نداره، بچه نداره، زن نداره، چیزی که انسان رو به زندگی پابند بکنه نداره، مدافع نداره، زندگی و محیط آروم نداره، دشمن نداره (چون همهشون مردن) و آینده نداره.» شین در خانه استارت درگیر عشق ممنوعه با ماریون همسر جو با بازی جین آرتور (Jean Arthur) میشود. اما از ابتدا هم میداند که این عشق پایان خوشی نخواهد داشت. بازی آلن لاد در نقش شین بسیار زیبا و تاثیرگذار است؛ او توانسته به خوبی شمایل یک قهرمان را به نمایش بگذارد. شین مانند فانتزی بسیاری از دوستان از افق میآید و در انتها در افق محو میشود. او قهرمانی است که برای زندگی عادی ساخته نشده و زمانی که همه چیز به روال عادی باز میگردد، او هم باید برود.
ما که در سینما و تلویزیون خود عادت به دیدن بازی خوب بازیگران خردسال نداریم با دیدن بازی خوب براندون دی وایلد (Brandon De Wilde) در نقش جو، پسر خردسال جان استارت؛ متعجب میشویم. جویی از لحظهی دیدن شین مانند مادرش عاشق او میشود؛ و تصویری قهرمانگونه از او در ذهن میسازد و تا به آخر به این تصویر وفادار میماند.
هیچ قهرمانی به تنهایی نمیتواند قهرمان باشد مگر ضدقهرمانی در حد خود را در مقابل داشته باشد. در فیلم شین؛ جک ویلسون با بازی جک پالانس (Jack Palance) تجسم کاملی از شر است با کلاهی سیاه، جلیقهای سیاه، دستکشهای سیاه و شلواری سیاه. ویلسون نیمهی تاریک شین است با دو هفت تیر. او کم حرف میزند و همیشه لبخندی مرموز بر چهره دارد و تنها کسی است که لیاقت این را دارد که شین برای او دست به اسلحه برد.
فیلم شین در 6 رشتهی بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین نقش دوم مرد برای براندون دی وایلد و جک پالانس، بهترین فیلمنامهی اقتباسی و بهترین فیلمبرداری کاندید اسکار شد و تنها موفق به کسب اسکار بهترین فیلمبرداری شد.
وودی آلن در مورد شین میگوید:«من فیلم را بارها و بارها دیدهام؛ یقینا بیش از بیست بار. همچنین مردم را نیز به دیدن آن بردهام، مردمی که به من میگویند که نمیتوانند فیلم وسترن را تحمل کنند. زیرا فیلم بیشتر از یک وسترن است. یک شاهکار است». اگر هنوز برای دیدن این فیلم راضی نشدهاید و حرف ما را قبول ندارید، یادداشت وودی آلن را بخوانید.