ماراتن من؛ امنه‌؟

مرد جوانی را در وسط اتاق بزرگی به صندلی بسته­‌اند. دو مرد کت و شلوارپوش در گوشه­‌ای ایستاده‌­اند . پیرمرد مو سفید نیمه طاسی وارد اتاق می­‌شود. پیرمرد در حالی‌که مشغول شستن دست‌هایش است می‌پرسد: –         امنه ؟ کسی پاسخ نمی­‌دهد، مرد جوان به دو مرد کت و شلوارپوش نگاه می‌­کند . پیرمرد دوباره می­‌پرسد […]