بیماری که روبنده داشت

اول مرد وارد شد و پشت سرش زن. مرد چهارشانه و بلند قد بود؛ کت و شلوار تیره‌­ای به تن و ریش نامرتبی داشت. وسط پیشانی­‌اش لکه تیره‌رنگی بود؛ جای مُهر. همان‌طور که تسبیحش را می­‌چرخاند بدون آن‌که سرش را بالا بیاورد و با کسی چشم تو چشم شود؛ حرف می­‌زد. زن، چادر مشکی بر­ […]