داستان جمعه: تشییع باد، محمد زارعی
محمد زارعی در آبان سال 1363 به دنیا آمد. او در رشته طراحی چاپ در دانشگاه هنر تهران تحصیل کرده و کارشناسی ارشد خود را در رشته ادبیات نمایشی به پایان رسانده است. زارعی تاکنون شش جایزه داخلی برای نوشتن داستان کوتاه گرفته است و همچنین به نوشتن نمایشنامه و فیلمنامه و نمایشنامه رادیویی هم […]
داستان جمعه: سر صبح اثر امیر پارسامهر
تصمیم گرفتیم از این هفته داستان شما را منتشر کنیم. شمایی که دستی در نوشتن دارید و دوست دارید خوانده شوید. طبعا داستان کوتاه از نویسندههایی که هنوز اسمی از آنها در بازار ادبیات نیست، میتواند برای خواننده جالب و برای نویسنده مفید باشد. البته این را هم بگوییم که داستانهای انتخاب شده چیزی دور […]
داستان جمعه، تاریخ حقیقی خرگوش و لاکپشت
داستان جمعه نویسنده: لرد دانسنی مدتهای مدید بحث و جدالی میان حیوانات بود که خرگوش فرزتر میدود یا لاکپشت. برخی میگفتند خرگوش فرزتر است چون گوشهای به آن درازی دارد، و دیگران میگفتند لاک پشت فرزتر است چون هرکس لاکش به این سفتی است به همین سفتی هم میدود. و اما نیروهای غریب آشوب دیرزمانی […]
داستان جمعه، آوای وال
آوای وال/ راجر دین کایسر از در یتیمخانه که بیرون آمدم و دیدم چند بچه قلدر از مدرسه اسپیرینگ پارک، پسربچهی ناشنوا را به این طرف و آن طرف هل میدهند؛ فریاد زدم:«ولش کنید». من اصلا پسرک را نمیشناختم اما از قد و قوارهاش فهمیدم هم سن و سال هستیم. او در خانهی قدیمی سفید […]
تختخواب آزاردهنده
تختخواب آزاردهنده / گی دو موپاسان یه سال پاییز با چند تا از دوستام برای شکار به یه قصر ییلاقی در پیکاردی رفتیم. اون دوستام عاشق شوخی دستی بودن، همونجوری که همۀ دوستام هستن! اصلاً من با کسی که اینجوری نباشه دوست نمیشم! وقتی رسیدم، اونا مثل یه شاهزاده از من استقبال کردن و همین باعث […]