علی اکبری در شبگار معرفی میکند. نمایشنامه زبردست/زیردست با ترجمه آراز بارساقیان، به همت انتشارات افراز و در 1100نسخه به سال 1387 چاپ شده است. بخوانید و لذت ببرید.
به طور کلی از آنچه راجع به جوامع استعمارشده و تبعات استعمار، توسط جوامع استعمارگر نوشته میشود، با نام پَسااستعماری(Postcolonialism) یاد میشود. طیف وسیعی از نویسندگان سفیدپوست آمریکایی و اروپایی تا هندی و نیجریهای در این دسته جای میگیرند و سوزان لوری پارکس(Suzan-Lori Parks) از نامهای جدید و استعدادهای به روز در ادبیات پسااستعماری است و زیردست/زبردست (Topdog/Underdog.) تا به امروز معروفترین نمایشنامهی اوست. او در سال 2002 پلیتزر نمایشنامهنویسی را برای زیر دست/زبر دست دریافت کرد.
زیردست/زبردست داستان زندگی دو برادر به نام های “لینکلن”(Lincoln) و “بوث” (Booth)است. لینکلن سه کارتباز (همان بازیای که گاهی کنار خیابانهای تهران هم میشود دید. پولی وسط میگذاری و اگر کارت درست را حدس بزنی دو برابر آن را میبری و اگر ببازی پولت را باختهای. آنکه بازی میکند به سرعت جای کارتها را جلوی چشم مردم عوض میکند.)پنجه طلایی است که دیگر بازی نمیکند. او در یک شهربازی خودش را به شکل آبراهام لینکلن میسازد و مردم برای تفریح به او شلیک میکنند. کاری بیدردسر با حقوق راضی کننده. او در خانه بوث زندگی میکند. بوث عشق سهکارت بازی است که از بد حادثه عاشق گریس است. او هم پنجه طلایی است که “مو را از ماست میدزدد” اما نمیتواند همچون برادرش سهکارت بازی کند و این علیرغم تمرینهایی است مدام در تنهاییاش انجام میدهد. از طرفی قرار است یک عروسک مومی جای لینکلن را بگیرد. این یعنی بیکاری تنها نانآور و فشار بیشتر بوث بر لینکلن برای برگشتن به روزهای طلایی سهکارت بازی. اما لینکلن 40 ساله خواهان یک زندگی آبرومند است.
نمایش داستان خانواده است. خانوادهای که بوده، خانوادهای که میتواند باشد و خانوادهای که میتوانست باشد. ما در خلال درگیریهای دو برادر به کودکی آنها رفته از رابطهی پدر و مادر آنها با هم و با دیگران مطلع میشویم. از نوع رابطه لینکلن با زنش و زن لینکلن با بوث. از جنس رابطهی گریس با بوت و از نگاه بوت به همه آنها. از دوران طلایی سهکارت بازی و از تکنیکهای او برای خالی کردن جیب مردم. از اتفاقاتی که افتاده و آنچه به اکنون آن دو نفر منتج شده است. پدر نامهای لینکلن و بوث را صرفا برای مزاح برای آنها انتخاب کرده ولی همین نامگذاری نشانهای است برای سرگذشت محتمل این رابطه. بوث در عالم واقع نام بازیگری بود که لینکلن، ریس جمهور آمریکا را در هنگام دیدن یک نمایش کُشت و البته این ارجاع تاریخی در دنیای نمایش هم بیش از این کارکردی ندارد.
داستان زندگی این دو برادر همان داستانی است که بارها شنیده شده است. رابطه سرد پدر و مادر. گاهی خیانت و همیشه ناامیدی و روزمرگی و در نهایت جدایی. فقر و جدال برای زنده ماندن و الی آخر. اما آنچه او را شایسته دریافت پولیتزر کرده شیوه روایت اوست و آنچه بیش از همه به چشم میآید تکنیک “بازی در بازی” است. نمیدانم این تکنیک ویژهای برای این نمایشنامه است یا حاصل تجربیات غنی پارکس از زندگی .اما اگر بخواهی یک درام واقعی خلق کنی راه دیگری هم وجود دارد؟ وقتی با انسان سر و کاری داشته باشی انسان اینگونه است. هر چه نقشها بیشتر باشد انسان پیچیدهتر است. اوج استفاده از ظرفیتهای بازی شاهکار همیشگی دنیای درام “چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟”(Who’s Afraid of Virginia Woolf?) است.
بازی به شکلهای مختلف خود را در این نمایش نشان میدهد. لینکلن نقش لینکلن را بازی میکند و پول میگیرد و قبل از آن “سهکارت” بازی میکرده است. وقتی که قرار میشود به جای او یک عروسک مومی بگذارند بوت به او پیشنهاد میدهد که با حرارت بازی کند و هنگام تیر خوردن مثلا آه بکشد. در طول نمایش چند بار نقشهایشان را در دنیای واقعی باهم تمرین میکنند و در آخر سرنوشت خود و نمایش را با یک بازی مشخص میکنند.
از دیگر ویژگیهای این نمایشنامه به معنی واقعی کمهزینه بودن آن است. قبول این نکته که جلوههای ویژه، دکور آنچنانی و بازیگران فراوان باشد برای سینما ساده است، اما مدیوم تئاتر و نقطه قوت آن چیز دیگری است. همان چیزی که نویسندهی این نمایشنامه به خوبی آن را فهمیده است.
سوزان لوری پارکس دختر یک سرهنگ ارتش در فورت ناکس ایالت کنتاکی(fort knox- kentucky) در سال 1964 به دنیا آمد. به کالج مونت هولیوک)(mount holyoke collegeرفت و در آنجا نویسندگی خلاق را در کلاسهای جمیز بالدوینjamesbaldwin)(آموخت. اولین نمایشنامه او محل گناهکاران)(The Sinner’s Placeدر سال 1984، در شهر آمهرست ایالت ماساچوست() به اجرا گذاشته شد. نمایشنامهی دوم او به نام شرطبندی بر فرماندهی غبار (Betting on the Dust Commander)در سال 1987 اجرا شد، بعد از آن نمایشنامه بیثباتی نادیدنی در دورهی سوم پادشاهی(Imperceptible Mutabilities in the Third Kingdom) در سال 1989 بود که با بردن بهترین نمایش آف برادوی اوبی همراه بود و اجرای مرگ آخرین سیاهپوست در تمام جهان (The Death of the Last Black Man in the Whole Entire World)در سال 1990 .پارکس دومین اوبی خود را برای ونوس(venus) در 1996 دریافت کرد. این نمایش نگاه دراماتیکی به سال 1810 دارد. زمانی که زنی از قبیله کوهی-سان در آفریقای جنوبی به انگلیس آورده میشود تا باعث جذب مشتری در یک نمایش درجه دو شود. او همچنین فیلمنامه Girl6 را نوشته که در سال 1996 اسپایک لی آن را کارگردانی کرده است.Their Eyes Were Watching God (2005 فیلمنامهای است که اوپرا وینفری آن را تهیه کرده است.
نمایش نامه زبردست/زیردست با ترجمهی آراز بارساقیان، به همت انتشارات افراز و در 1100نسخه به سال 1387 چاپ شده است. بخوانید و لذت ببرید.