نگاهی به فیلم همه چیز برای فروش اثر امیر ثقفی

۲۱ بهمن ۱۳۹۲ | ۲۱:۱۵
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 5 دقیقه

در شبگار اثری از آثار جشنواره فجر نبود، ولی نیلوفر شاندیز از نویسندگان شبگار، تصمیم گرفت این فیلم را به شما معرفی کند تا منتظر اکرانش باشید. با همه چیز برای فروش، فیلم دوم امیر ثقفی آشنا شوید.

امیر ثقفی فیلم دومش را با همان حال و هوای فیلم اول «مرگ کسب و کار من است » می­‌سازد. پیرنگ «همه چیز برای فروش» هیچ چیز عجیب و غریبی نیست. اکبر برادر بزرگتر امیر است، او سال­‌ها کارگری کرده تا بتواند برای برادرش شرایط خوبی را فراهم کند. اکنون امیر سرباز است و پنجاه روز مانده تا سربازی‌اش تمام شود. اکبر با تلاش فراوان سعی می­‌کند کاری برای برادرش دست و پا کند، کاری که بهتر از کارگری باشد. جایی که به نظر می‌­آید کار جور شده است، امیر سر پُست سربازی در استادیوم فوتبال، دچار حادثه­‌ای می‌­شود و چشمش آسیب جدی می­بیند. از این‌جا به بعد تلاش‌های اکبر است برای به دست آوردن پول از راه شر خری.

همه چیز برای فروش

مسلما پیشرفت امیر ثقفی را در فیلم دومش در مقام کارگردان می­‌بینیم اما «همه چیز برای فروش» بر خلاف فیلم اول ثقفی داستان فرعی­‌های کمتری دارد و کاملا سرراست سراغ قصه‌­ی اصلی می­‌رود .شاید به همین دلیل نقص‌­های فیلمنامه دیده می­‌شود و شخصیت پردازیِ نصفه و نیمه به چشم می‌­آید. با این حال همین که امسال این فیلم جز فیلم­‌هایی بود که چیزی به عنوان فیلمنامه داشت، هر چند با نقص و کمبود، باعث خوشحالی است. اکبر برای به دست آوردن پول جراحی برادرش دست به هر کاری می‌­زند اما  شاید به نظرتان بیاید که چرا سربازی در حین پُست آن هم در استادیوم ، حادثه برایش پیش می­‌آید و هیچ کمک نقدی‌­ای از جایی دریافت نمی­‌کند؟ یا چرا الفت ( دوست اکبر ) ناگهان غیبش می­‌زند و اکبر تمام بار داستان را به دوش می­‌کشد؟ یا اگر الفت نمی‌­رفت، اکبر هم مجبور نبود کشتن الفت را به گردن بگیرد. از یک جایی به بعد دیدن صاحبان چک تکراری می‌­شود و نه قصه‌ای برایشان در نظر گرفته شده و نه شخصیت‌شان چیز منحصر به فردی است. فیلم بدون حضور آن‌ها می‌توانست یک فیلم پنجاه دقیقه‌ای باشد.

نقطه­‌ی قوت فیلم فیلمبرداری آن است که نه یک سرو گردن، یک تمام قد از سینمای ایران جلوتر است. نمای آغازین فیلم مثل یک نقاشی متحرک می­‌ماند. قاب‌بندی­‌های جان فوردی فیلم حال و هوای وسترن به آن داده است گرچه نه اسبی وجود دارد و نه جان وینی، اما فضاهای بیابانی و خارج از شهرِ آن، همان حس را منتقل می­‌کند.

قهرمان که نه، قهرمان منفی فیلم نه باهوش است، نه قدرت دارد. فقط و فقط  پر از کینه و انگیزه است. نه مثل قهرمان دهه 40  ـ قیصر ـ اهل عمل آن‌چنانی است، نه مثل قهرمان دهه 50  ـ هامون ـ سرکش. او قهرمان دهه 60 است؛ سرد و پر از بغض و شاید بی‌­رحم. صابر ابر این بار نقشی متفاوت از چیزهایی که از او دیده‌ایم ارائه می­‌دهد، ملموس‌تر و تاثیرگذارتر. اما مسلما نقش­‌های فرعی فیلم را نمی‌­توان نادیده گرفت. از بین آن‌ها مریلا زارعی، جواد عزتی و به خصوص حبیب رضایی با این‌که هر کدام در سه یا چهار پلان بیشتر دیده نمی‌­شوند، نشان دادند که کیفیت با ارزش‌تر از کمیت است.

در نهایت این‌که فضاسازی ماهرانه­‌ی محیطی خشن و کثیف، همراه با عناصر ناتورالیستی از خیابان­‌ها که یادآور سینمای خیابانی دهه­‌ی 50 و به قول دوستی، سینمای فریدون گله و نادری است، در عین حال شبیه فیلم‌های نئورئالیستی یا شاید زاغه‌نشینی فیلم‌های لاتینی است. این‌ها نشان می‌­دهد امیر ثقفی از کسانی تاثیر گرفته است و در عین حال جهان‌بینی شخصی خودش را هم دارد. باعث خوشحالی است که او سینما را می­‌شناسد. در هر دو فیلم او الگوهای ژانری رعایت می­‌شود و ریتم معنا پیدا می‌­کند. با یک رویکرد کلی به هر دو اثرِ او، به خصوص «همه چیز برای فروش» باید در انتظار آثار بعدی او ماند، چون حاصل همکاری پدرِ تهیه‌کننده و پسر ِفیلمساز این بار خوب از کار در آمده است.

نیلوفر شاندیز
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها