داستان قهرمان بندر
تنگسیر، نوشتهی صادق چوبک است. یا کتابش را خواندهاید، یا فیلمش را دیدهاید، یا در موردش شنیدهاید. اگر هیچکدام از اینها در موردتان صدق نمیکند، اصلا نگران نباشید. هیچوقت برای خواندن یک کتاب خوب دیر نیست. رمانِ تنگسیر، به بخشی از زندگی مردی به نام زارممد میپردازد، تنگسیر در واقع به اهالی منطقهای بین بوشهر و فارس به نام تنگستان میگویند، که شاید با اسم سریال «دلیران تنگستان» به گوش شما آشنا باشد. رییسعلی دلواری، یکی از قهرمانان مبارزه با استعمار، اهل تنگستان و یک تنگسیر بود. البته به خود منطقه تنگستان هم تنگسیر میگویند. خلاصه اینکه تنگسیر اسمی است با دو معنای متصل به هم و شاید من در اطلاعاتم اشتباهی هم کرده باشم، اگر چنین است ببخشید.
داستان زارممد را رسول پرویزی هم در مجموعه داستان شلوارهای وصلهدار خودش یکبار نقل کرده است. آن مجموعه داستان را هم یک روزی جداگانه معرفی خواهیم کرد. به نظر میرسد زارممد شخصیتی واقعی بوده است. اسم داستان رسول پرویزی «شیرممد» است. این داستان در سطح طرح خیلی ساده است. زارممد مردی است که پولش را خوردهاند و خیلی ساده و صریح میرود که پولش را پس بگیرد. رمان از بازیهای روایی، بازیهای زبانی و اینجور چیزها پر نشده است. خوشخوان و سرراست و سریع است. در کنار سر راست بودن، مسائل متنوع و مختلفی را مطرح میکند.
در رمان تنگسیر، به حضور انگلیسیها و پیشینهی مبارزه با استعمار اشاره میشود. اما صادق چوبک به عنوان نویسنده نکتهی دیگری را برجسته کرده است. با وجود حضور استعمارگران انگلیسی، کسانی که حق زارممد را خوردهاند انگلیسیها نیستند. آنها پولش را کامل پرداخت کردهاند و چهار نفر بوشهری حق او را خوردهاند. این شکل از واقعبینی بسیار جالب است. زار ممد ضمن اشاره به رییسعلی دلواری و مبارزاتش، اذعان دارد که انگلیسیها به هر حال پولش را خوب و به موقع دادهاند.
نکته جالب دیگر در مورد تنگسیر نقش جالب اقلیتهای دینی در چهرهی یک مغازهدار ارمنی است. «زارممد» بعد از کشتن کسانی که پولش را خوردهاند به یک مغازهدار ارمنی پناه میبرد. هم زارممد به عنوان یک تنگسیر ـ یک روستایی ـ در بوشهر اقلیت محسوب میشود و هم این مغازهدار ارمنی. این دو نفر به کمک هم میشتابند. در رمان تنگسیر اثری از روشنفکران وجود ندارد، عشق خلاف قاعدهای هم در کار نیست، زارممد مرد خانواده است و زن و بچهاش را خیلی دوست دارد. زار ممد در ادبیات فارسی یک قهرمان تقریبا استثنایی است، یک مرد سالم و مورد تایید جامعه است که نه برای مفاهیم انتزاعی مثل آزادی و فلان، بلکه برای یک چیز کاملا واقعی یعنی پول میجنگد و با تمام این احوالات کاملا هم رمانتیک است. در مورد شخصیت زارممد در یادداشت دیگری مفصلتر بحث کردهام.
و گزارش خوبی هم از زندگی خود صادق چوبک در خبرگزاری ایسنا قابل خواندن است. و یک یادداشت دیگر هم در مورد رمان تنگسیر ابراهیم سلطانی نوشته است، و خیلی مختصر تنگسیر را در زمانهی نگارشش برررسی کرده است.
امیر نادری فیلمی به همین نام از روی رمان تنگسیر ساخته است. برخی این فیلم را یک اقتباس خوب میدانند، و برخی مثل من فیلم را چندان موفق نمیبینند. شما هم میتوانید فیلم را بعد از خواندن کتاب تماشا کنید و ضمن تماشای بازی بهروز وثوقی در نقش زارممد، در مورد موفق بودن یا نبودن اقتباس قضاوت کنید. در هر حال، اگر آدم اهل مطالعهای هستید و تنگسیر را نخواندهاید، به نظر من فرصت را از دست ندهید. این سیصد صفحه را هم بخوانید، ضرر نمیکنید. اگر اهل مطالعه نیستید، تنگسیر شروع خوبی برای خواندن رمان ایرانی است.
ضمن تشکر از شما به خاطر یادداشت خوبتان؛ من بارها و بارها از دهه 50 تا کنون این رمان را خوانده ام و هر بار نکات تازه ای از آن گرفته ام. نثر چوبک بسیار روان و ساده و فضا سازی او کم نظیر است. اما فیلم تنگسیر را به هیچ وجه نپسندیدم. این فیلم را هم قبل از انقلاب در سینما دیده ام. گذشته از تحریف هایی که در فیلم انجام شده (شغل محمد از جو فروشی به چاه کنی تغییر یافته، سکینه صاحب گاو که در کتاب از او تشکر کرده در فیلم لب به شکایت از محمد و سرکوفت زدن به او پرداخته، صحنه رام کردن گاو به شکل بسیار نازل اجرا شده و …) به هیچ وجه فضاسازی آن با کتاب همخوانی ندارد. به نظر من ارزش آن را دارد که با پیشرفت های فناوری به عمل آمده یک بار دیگر از روی رمان فیلمی وفادار تر به رمان ساخته شود.