«نتفلیکس» سریال جدید و پر زرق و برقی را در مورد ماجراهای کاوشگر تاریخی «مارکوپولو» شروع کرده است. فصل اول آن در ده قسمت و بودجهی 90 میلیون دلار پخش شده است، میخواهید قبل از دیدن سریال و قبل از اینکه هالیوود در موردش صحبت کند، داستان واقعی مارکوپولو را بدانید؟ پس با شبگار و رکسانا صنمیار و مارکوپولو همراه شوید.
مارکوپولوی نتفلیکس
نتفلیکس قصد دارد با مجالس عیش و نوش گیشاها و انواع فانتزیهای جنسی دیوانهتان کند. اما حماسه مارکوپولو بیشتر درباره مسیر سفر اوست تا در مورد ماجراجوییهای جنسی. اگرچه بله، امکانش خیلی زیاد است که او به همان کیفیت، ماجراجوییهایی در رختخواب هم کرده باشد. اما او 24 سال در سفر بود.
افسانه ستیز اصیل
آنچه شما باید هنگام دیدن سریال نتفلیکس بدانید این است که داستان مارکوپولو اولین ماجرای شرح داده شده از سرگذشت یک اروپایی در شرق دور است. مردم دیگری هم قبل از او تا آنجا رفته بودند، اما خیلی چیزی در موردش ننوشته بودند. و برای بیشتر مردم در اروپای قرون وسطی، آسیا و شرق دور رازهای بزرگی بودند. و برعکس. بنابراین مارکوپولو فقط یک سرزمین جدید را کاوش نمیکرد و تجارت راه نمیانداخت. بلکه او مردی بود که افسانههای شرق و غرب را شکست و به همگان ثابت کرد که هر دو مکان وجود دارند.
یک خانوادهی کاوشگر
اینطور نبود که مارکوپولو یک روز از خواب بیدار شود و بگوید: «وای! خداحافظ !» من میخواهم بزنم به چاک و از مرزهای نقشههای مزخرفی که داریم رد شوم و ببینم چه چیزی آن بیرون است!
او عملا از بدو تولد برای چنین کاری آموزش دیده بود. پدر و عموی او، نیکولو و مافئو پولو، تاجرانی بودند که همه زندگیشان را وقف ساختن امپراطوری تجارت رسمی قانونی کرده بودند که پیوسته دور و دورتر تا سرزمینهای شرقی گسترش پیدا میکرد. اگرچه مارکوپولو تا قبل از 15 سالگی، پدر و عمویش را ندیده بود( آنها در سفری به مشرق زمین بودند)، او توسط عمو و عمه بزرگ شده و پرورش یافت که یک تاجر حرفهای شود.
آغاز ماجراجویی
در سال 1271، مارکوپولوی 17 ساله به همراه پدر و عمویش به سوی شرق عزیمت کرد. سفری به وسعت 15000 مایل، که به مدت 24 سال تا بازگشتش طول کشید.
آنها از خانهشان در ونیز راهی شدند و با کشتی به ساحل اسرائیل رفتند و سپس از طریق خشکی چندین سال به سفر ادامه دادند. ابتدا به اکراین، بعد از آن به سمت جنوب، به عراق و نواحی جنوبی ایران، و بازگشت به سمت شمال، به نواحی شمالی افغانستان و سپس چین. جایی که هفده سال در آنجا ماندند. به یاد داشته باشید که آنها و مردم، این جاها را در آن زمان با اسامی کاملا متفاوتی میشناختند. مارکوپولو چین را به نام “کاتای” میشناخت.
جاده ابریشم
خانواده پولو در حال گشت و گذار صرف در شرق نبودند و ردپای کاملا روشنی هم از خود به جا نگذاشتهاند. آنها جاده ابریشم را دنبال میکردند. جادهای که 1500 سال پیش از آنکه مارکو، نیکولو و مافئو پولو تجارت از طریق آن را آغاز کنند، وجود داشت.
جاده ابریشم یک بزرگراه تک نبود. بلکه بیشتر شبکهای از مسیرها بود با ایستگاههای پرمنفعتی که در جای جای آن واقع بود. همچنین فقط راهی برای تجارت ابریشم نبود. اگرچه ابریشم چینی کالای سودمندی بود که از طریق مسیرهای فرعی بسیار این جاده تجارت میشد.
بیشتر تاجران جاده ابریشم، در مسیر محلی کوچک خود حرکت میکردند و تعداد خیلی کمی از آنها مسیرهای طولانی را سفر میکردند. بیشتر مردم آنچه در مورد دورترین نقاط جاده ابریشم میدانستند را از شایعات و افسانهها گرفته بودند.
بهترین دوستان جدید
پولوها در نهایت، تمام راه جاده ابریشم را پیمودند تا به نقاط پایانی آن یعنی دربار کوبلای خان، نوه بزرگ چنگیز خان معروف رسیدند. کوبلای خان این سوگلیهای غربی جدیدش را آنقدر دوست میداشت که نمیگذاشت آنجا را ترک کنند. به طرز آشکاری، مارکوپولو عزیزترین چیز او بود. و علیرغم اعتراض پولوها که مجبورند برگردند و در راه باشند، کوبلای خان آنها را به عنوان قصهگویان دربار و ماموران دیپلماتیک در آنجا نگهداشت.
بازگشت به خانه
سرانجام آنها توانستند به عنوان محافظین شاهدخت مغول و به هوای اسکورت او تا پیش نامزدش، از دست کوبلای خان در بروند. آنها شاهزاده را با قایق تحویل دادند. (در حالیکه جنوبیترین قسمتهای آسیا و هند را در مسیر میدیدند.) و سپس راه بازگشت به خانه را به سمت ونیز، در سال 1295، پیش گرفتند. در حالیکه بارشان مملو از جواهرات گرانبها بود.
ونیز جنگ را میگذراند. دشمن، “جنوئیس”، مارکوپولو را اسیر کرده و به زندان در کنار یک رمان نویس افسانهای به نام “راستیچلو دا پیزا” افکند.
مارکو در سال 1299 آزاد شد و بعد از آن هرگز دوباره ونیز را ترک نکرد. او به عنوان یک تاجر ثروتمند متاهل که سه فرزند دختر داشت، به زندگی ادامه داد. و در زمان مرگش به علت یک بیماری ناشناس، در سال 1323، قانونا یک برده تارتار مرموز را آزاد کرد. بردهای که تاریخدانان معتقدند که مارکو را از شرق دور تا خانه همراهی کرده بود.
ضبط و ثبت یک میراث
مارکوپولو سالهای حبس را در حالی گذراند که هم سلولیاش راستیچلو دا پیزا را با شرح ماجراهایش کیفور میکرد. و راستیچلو به راستی شنونده خوبی بود. او در اولین سال آزادیاش، داستانهای مارکو پولو را در یک مجموعه چهار جلدی چاپ و منتشر کرد.
دو دهه بعد از آن زمانیکه مارکوپولو مرد، این مجموعه معادل یک اثر پرفروش قرون وسطی بود و به چندین زبان دنیا ترجمه شده بود. در طول قرنها، بارها صحت نوشتههای این اثر مورد سوال قرار گرفته است. اما هرچه محققان بیشتر آن را بررسی کردهاند، درستی و صحت انسانی بیشتری در ذکر ماجراهای مارکوپولو یافتهاند.
سال مارکوپولو
سال 2014 سال بزرگی برای مارکوپولو بوده است.
علاوه بر آغاز پروژه مارکوپولوی نتفلیکس در دسامبر، تاریخدانان عنوان کردهاند که ممکن است مارکوپولو آمریکا یا حداقل سواحل غربی آن را نیز کشف کرده باشد. یک نقشه مربوط به مارکوپولو که خطوط ساحلی آلاسکا را نشان میدهد به عنوان بخشی از سفرهای دریاییاش با خانواده و شاهزاده مغول، کشف شده است. این نقشه در سال 1930 به آمریکا هدیه شد. توسط یک مهاجر ایتالیایی که ادعا میکرد نقشه یک میراث خانوادگی است که از نسل مارکوپولو به جد او سپرده شده بود. نقشه هنوز مراحل تشخیص اعتبار را میگذراند. اما هر روز بیشتر به نظر میرسد که واقعی باشد. و این به این معنی است که هنوز تعداد زیادی جای خالی در داستان مارکوپولو هست که باید پر شود. بنابراین نتفلیکس در اثرش روزنههای بسیاری دارد که میتواند با آنها بازی کند.