غزلی لکنتی از قاآنی، اگر می‌توانید بخوانید

۳۰ دی ۱۳۹۲ | ۱۳:۰۱
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 2 دقیقه

قاآنی شاعر دوران قاجار است و یکی از اولین مترجمان ایرانی از فرانسه به فارسی است. اشعار بسیار زیادی به سبک قدما دارد، و این شعر نمونه‌ای است از تفنن‌های شاعرانه‌ی او، که گفتگوی پیرمردی لکنتی با پسری لکنتی است، لکنت این دو نفر به زیبایی بر وزن  شعر نشسته است.

پیرکی لال سحرگاه به طفلی الکنghaani-loknat-2-5-92
می‌شنیدم که بدین نوع همی‌راند سخن

کای ز زلفت صصصبحم شا شا شام تاریک
وی ز چهرت شا شا شا مم صصصبح روشن

تتتریاکیم و بی شششهد للبت
صصبر و تا تا تابم رررفت از تتتن

طفل گفتا: مممن را تتو تقلید مکن
گگگم شو ز برم ای کککمتر از زن

مممی خواهی ممشتی به کککلت بزنم
که بیفتد مممغزت ممیان ددهن؟

پیر گفتا وووالله که معلومست این
که که زادم من بیچاره ز مادر الکن

هههفتاد و ههشتاد و سه سالست فزون
گگگنگ و لا لا لا لم به خخلاق زمن

طفل گفتا خخدا را صصصد بار شششکر
که برستم به جهان از مملال و ممهن

مممن هم گگنگم مممثل تتتو
تتتو هم گگگنگی مممثل مممن

it is for test
مدیر
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
9 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها
حالا هر کی
8 سال قبل

من خوندم

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

ضایه شدی نه؟

محسن ب
6 سال قبل

سرودن این جور شعری آدمِ بیکار میخواد و خوندنش آدمِ بیکارتر!

کیوان
پاسخ به  محسن ب
5 سال قبل

شما چیزی نمیدونی تز نده، گر نداری دانش ترکیب رنگ بین گلها زشت یا زیبا مکن ، من تئاتر میخونم و این شعر رو نه تنها کلاس ما بلکه صدها نفر این رو به عنوان تمرین بیان استفاده میکنن ، شما دوغتو بنوش.

ملک الشعرای زمستان، طرفدار نامبروان حضرت قاآنی، سلطان والسلاطین شعرای ایران و حومه
پاسخ به  محسن ب
3 سال قبل

در واقع میتوان به راحتی گفت که شخص شما از ادبیات بی‌بهره بوده و توان درک چنین شاهکار ریتمیکی رو ندارید. با تمام ارادت وارده به شما شخص عزیز، پاسخ من این است. لطفا مطالعه فرمایید:

تتتو را نتوان نام نهادت آدمی
ککه از هر ددمت می‌طلبی خیره‌سری

ننداری تتو چون هیچ سواد ششعر
تو دداری ددرک کس‌و‌شعر، و کسشعر

چچه دانی ککه خیلی تتخمی سخت است
که بگویی این شعر و نننباشی مممست

ززحمت ببرای چچنین شعر وزین
ززیاد است، تتتو خوندی، برین

للکنت توتوتوی شششعر و ووزن
ببریزد بهمش پیکره‌ی شعر و سخن

ههمین شعر ککوتاه و غنی را تو بخوان
گگر درک نکردی، ببمان در تمبان

تتکرار ححرف و همه‌ی این تشدید
ققاآنی وووقتی بسرودش هم رید

تو چرا و به چه جرات او را میخوانی
بی‌بیکار و ععلاف و کمی هم جانی

“مممیخواهی که ممشتی به ککلت بزنم؟
که بیوفتد ممغزت ممیان دددهن؟”

تتمرین بیان و تتاتئر خوبی است
کسی که بد ببگوید ببی‌شک کونی است

ببا ارادت
یک رروانی

یاس
5 سال قبل

عالی بود…

علی
5 سال قبل

یکی از زیباترین شعر هایی بود که خوندم.

حمزه
5 سال قبل

واقعاً ذوق سرشار شاعر و فن بسیار ادبی وی در این شعر موج می زند،،، عالی بود

یگانه
5 سال قبل

جالب بود . خوشمان آمد . پرفکتتتتتتتتتتتتتت.

یگانه
5 سال قبل

آقای قاآنی پرفکت . دمت گرم برادر . رفتم تو در . خوردم با سر . اصلا چاییدم خواهر . …