یک سریال وسترن از شبکه HBO، در سه فصل که پخش آن هم تمام شده است، مناسب برای آخر هفته یک جوان سریالباز ایرانی (سه فصل تو دو روز مناسب هست دیگه؟!) با بهزاد طالبی و شبگار، به ملاقات Deadwood بیایید.
وقتی اسم ژانر وسترن و آمریکای انتهای قرن نوزده میآید، تصویر گاوچرانهایی سوار بر اسب با کلاه لبهپهن و هفتتیرهایی که به کمر میبندند، در ذهن ظاهر میشود. هفتتیرکشهایی که در خیابانهای خالی از جمعیت با هم دوئل میکنند و هرکس سریعتر اسلحه بکشد، زنده میماند. سرقت قطار و سرخپوستهای هوهوکشان، کالسکههای چهاراسبهی بزرگ، گلههای بزرگ گاو و بوفالو و زنانی که به دامن هفتتیرکشان آویزان هستند. Deadwood شهری دور افتاده در داکوتای جنوبی که هیچکدام از این چیزها در آن وجود ندارد، دِدوود شهر کوچک در حال رشدی است که عدهای زن و مرد از همهجا رانده به آنجا رفتهاند چون مارشالهای ایالتی نمیتوانند آنها را آنجا تحت تعقیب قرار دهند. در Deadwood قدرت را اسلحه تعیین نمیکند، انسانها با زیرکی زندهاند. سریال Deadwood داستان شهری است که خیالی نیست، شهری است که وجود داشته و دارد با آدمهایی که تاریخ داستان آنها را نوشته است.
در سال 2004 میلادی دیوید میلچ (David Milch) نویسنده سریالهای Broklyn South و Big Apple و خالق سریال NYPD Blue با طرح سریالی در مورد شهری کوچک در قرن نوزدهم وارد شرکت HBO شد. سریالی در ژانر وسترن، اما نه مثل وسترنهای مرسوم در سینما، یک داستان واقعی بر اساس شخصیتهای واقعی. مسئولان HBO با ساخت 3 فصل 12 قسمتی موافقت کردند، هرچند که بعد از 3 فصل هم تماشاچیان و هم میلچ خواستار تمدید سریال بودند، اما شبکه به دلایل نامعلومی آن را تمدید نکرد. اما برای لذت بردن از سریال همین 3 فصل هم کافی است. دیوید میلچ بعد از این سریال دو سریال دیگر خلق کرد که هر دو به دلایل متفاوتی بعد از پخش یک فصل کنسل شدند.
ماجراهای سریال Deadwood در شهری به همین نام میگذرد، در محدوده ایالت داکوتا در شمال ایالات متحده آمریکا. داستان سریال در سالهای 1876 به بعد اتفاق میافتد، 10 سال بعد از پایان جنگهای انفصال در آمریکا. Deadwood شهر کوچکی است که هنوز در قلمرو ایالات متحده قرار ندارد و در نتیجه قوانین کشور بر آن حاکم نیست، این شهر پر است از تبهکاران، قاتلین فراری، جویندگان طلا و زنان بدکاره. داستان با ورود ست بولاک مارشال مستعفی در مونتانا و شریکش سل استار به شهر کوچک Deadwood شروع میشود، آنها قصد دارند فروشگاه ابزارفروشی را در این شهر تاسیس کنند. ورود آنها مصادف است با ورود بیل هیکاک هفتتیرکش معروف و دوستانش به این شهر؛ جاییکه ال سورنجن ادعای مالکیت آن را دارد. داستان بیشتر در مورد کشمکش میان بولاک و سورنجن در شهر است، زمانی با هم میجنگند و زمانی برای جنگ با دشمن مشترک متحد میشوند. روزی فروشندگان و ملکداران یا صاحبان اصلی شهر تصمیم میگیرند، برای رونق بیشتر کار و برقراری قانون به ایالات متحده ملحق شوند، برای اینکار باید قوانین ایالات متحده را جاری کنند و پستهای قانونی مانند شهردار و کلانتر در شهر داشته باشند.
داستان این شهر و قهرمانان آن واقعی است، شخصیتهایی مانند ال سورنجن (Al Swearengen) از موسسین اصلی شهر، صاحب بار جم و هتل شهر، ست بولاک (Seth Bullock) کلانتر و صاحب ابزارفروشی، بیل هیکاک (Wild Bill Hickok) هفتتیرکش و قمارباز مشهور ، چارلی اوتر (Charlie Utter) دوست بیل هیکاک و صاحب سرویس پست شهر و سل استار (Sol Star) شریک بولاک، همه در واقعیت وجود داشتهاند و تقریبا داستان زندگیشان به همان صورتی است که در سریال روایت میشود با این تفاوت که سریال بسیار جذابتر و جالبتر از زندگی واقعی این آدمهاست. البته برای جذاب شدن سریال میلچ تعدادی شخصیت خیالی هم به داستان اضافه کرده است.
با اینکه قهرمان اصلی سریال ست بولاک کلانتر Deadwood با بازی تیموتی الیفانت (Timothy Olyphant) است (بازیگر اصلی و تهیه کننده سریال Justified) همان هفتتیرکش سریعی که در برابر ظالمان میایستد و همیشه برای برقراری عدالت تلاش میکند، اما جذابترین شخصیت سریال ال سورنجن است، مالک اصلی شهر و از اولین پیشگامان به وجود آورندهی شهر. ال سورنجن با بازی زیبای یان مک شین (Ian McShane) نبض شهر را در اختیار دارد، هر اتفاقی که در شهر بیفتد، او با اطلاع است، ال به راحتی آدم میکشد و یا دستور کشتن میدهد، سر هر غریبهی ساده لوحی را کلاه میگذارد و کلاه از سر هر دوستی که اجازه دهد، برمیدارد. اما در ته قلب ال هنوز کمی انسانیت باقی مانده است که زنی را دوست بدارد و یا انتقام قتل بیگناهی را بگیرد و از همه جالبتر طنز عجیبی که میلچ با کمک مک شین به این شخصیت دادهاند، بیرحمی، درندهخویی و پولپرستی، خوشمشربی، کمی مردانگی، ذرهای محبت و مقدار زیادی طنز. برای بازی در این نقش یان مک شین در سال 2005 برنده جایزه گلدن گلاب بهترین بازیگر نقش اول مرد سریال درام شد.
سریال ددوود نامزد دریافت 48 جایزه از مراسمهای مختلف شده و برنده 17 جایزه دیگر، از جمله 8 جایزه Emmy. والتر هیل (Walter Hill) کارگردان معروف هالیوود با آثاری مانند 48 ساعت (48 Hrs, 1982)، جانی خوشگله (Johnny Handsome, 1989) و آخرین مرد مقاوم (Last Man Standing, 1996) به خاطر کارگردانی این سریال برنده جایزه Emmy بهترین کارگردانی در سال 2004 شد. سریال Deadwood به انتخاب مردم در سایت IMDB با امتیاز 8.9 در رده سیام بهترین سریالهای تاریخ قرار دارد.
سریال Deadwood داستانی است واقعی در مکانی واقعی با آدمهای واقعی، نمادی از متمدن شدن یک ملت است، چگونه از وحشیگری و بیقانونی به سمت تمدن حرکت میکنند. قهرمان اصلی داستان شهر کوچکی است که در ابتدا چیزی به غیر از چند ساختمان و چادر نیست، اما کمکم به مکانی برای زندگی تبدیل میشود. میلچ داستان ددوود را از روزنامههای آن زمان و مخصوصا تنها روزنامهی شهر اقتباس کرده است و به آن رنگ و لعاب داده است. شاید او اندک انسانیت موجود در داستانهای شهر را به عنوان مسیری درست برای روایت داستانش انتخاب کرده است، وگرنه ما میدانیم که زندگی در آمریکای وحشی بسیار سیاهتر، کثیفتر و وحشیتر از داستان میلچ است. زیبایی کار میلچ در این است، واقعیت در این سریال مانند مه Deadwood را فراگرفته است، آن را میبینی، اما نمیتوانی لمسش کنی.
لینک نقد سریال در نیویورک تایمز
بسیار مزخرف بود . اصلا ارزش دیدن نداره
میخواستم ببینم این سریال رو
دمتون گرم
ssl سایت رو فعال کنید تا گوگل بهتون گیر نده