سرنوشت ایران در بازی‌های آسیایی و مشت‌های بوکسورها

۱۱ مهر ۱۳۹۳ | ۰:۳۰
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 5 دقیقه

شبگار پس از پایان بازی‌ها مروری بر این دوره و نتایجش خواهد داشت، اما این یادداشت به بوکس و مظلومیتش می‌­پردازد.

بوکس پس از انقلاب بی‌هیچ دلیل مشخصی تعطیل شد. نه فتوایی علیه بوکس وجود داشته و دارد نه منطقی. نه نماد طاغوت است، نه خشن­‌ترین ورزش دنیاست نه لباسش عجیب‌ترین لباس دنیا. بوکس بالاخره مجوز فعالیت گرفت و آقای ناطق نوری ـ برادر ناطق نوری روحانی ـ ریاست فدارسیونش را بر عهده. اما حتی چنین رییس بانفوذی هم برای پخش بوکس و برپا شدن لیگ بوکس و خلاصه جدی گرفته شدن بوکس کافی نبود. کسی که بوکس را به رسانه­‌ی ملی برگرداند علی مظاهری بود، بوکسور ایرانی که با حضور در فینال، مدال طلای بازی‌های آسیایی را گرفت. افتضاح رسانه­‌ی ملی که یادتان هست؟ صبر کردند تا علی فینال را برگزار کند، وقتی مطمئن شدند برده است، فینال را به عنوان بازی زنده پخش کردند. حالا اگر یک نفر پیدا شد و توضیح داد که چطور یک ورزش بیست سال از رسانه­‌ای غایب بوده و چطور بی سر و صدا به این رسانه برگشته، جایزه دارد. آن وقت چه استدلالی وجود داشت و حالا چه استدلالی. مگر می‌شود بی‌هیچ دلیل عقل پسندی ورزش را به طور کلی تعطیل کرد؟ بله­، می­‌شود.

بوکس 1 علی مظاهری

این بار بوکس بیشتر پخش شد ولی هنوز لیگ ندارد، سر و صاحب ندارد و به طور زننده و مشخصی مغضوب است. این فقط مربوط به بوکس نیست، تمام ورزش‌­های رینگی در ایران مغضوبند. ورزش رزمی فقط آن است که روی تاتمی برگزار شود، رینگ انگار که وجود ندارد. کیک بوکس، تای بوکس، و تمام جنگجویان رینگی ایرانی در این معادله بازنده‌­اند. اما بگذریم از این حرف­‌ها، فردا سرنوشت چهارم شدن یا نشدن ایران در بازی­‌های آسیایی در مشت­‌های مشتزن­‌های ایران است.

اگر به نظرتان بازی­‌های آسیایی اهمیتی ندارد، جایگاه­ ایران برایتان پوچ است و الباقی قضایا ادامه­‌ی این یادداشت را نخوانید، اگر هم برایتان مهم است احتمالا می‌دانید قضیه از چه قرار است. ما تا امروز 18 طلا گرفته­‌ایم و از بیست طلای دوره­ی قبلمان خواهیم گذشت، اما برای گرفتن قزاق‌­ها و چهارم شدن کار سختی داریم. مهم‌­ترین شانس قزاق‌ها برای طلا بردن در بوکس است، جایی که ما دو فینالیست داریم: علی مظاهری و جاسم دلاوری. اگر فرض کنیم از تما­م رشته­‌های دیگر پنج شش طلا هم بگیریم، دو فینال بوکس سرنوشت را رقم می­‌زنند. دو فینالی که یا ما طلا می­گیریم یا قزاق­ها. سوال این است، آیا ما در بوکس هم می توانیم مثل کشتی و تکواندو و بقیه­‌ی رشته‌­های بزن بزنی بر آسیا سلطنت کنیم؟ جواب این است، بله می‌­توانیم. وقت آن رسیده که به مشت­‌های بوکسورها اعتماد کنیم و بپذیریم که این ورزش هم بخشی از این کشور است. اگر جاسم دلاوری و علی مظاهری فردا ببازند، به مسئولینی می‌بازند که اجازه­ می‌­دهند ورزشکاران شغل­‌های دوم و سوم و چهارم داشته باشند تا ورزشکار بودن‌شان توجیهی برای خانواده‌­شان داشته باشد.

قزاق­‌ها در بوکس آماتور و نیمه­‌حرفه‌­ای در جهان هم جایگاه مناسبی دارند و مشتزن‌­هایشان عموما مشتزن­‌های برتر جهان هستند. وضعیت قزاقستان در بوکس بی‌شباهت به وضعیت ما در کشتی نیست، قاعدتا باید همه‌­ی طلاهای کشتی آسیا را ما بگیریم، ولی بقیه هرطور که شده با انواع و اقسام حقه‌بازی و کلک سه چهارتایش را از چنگ‌مان بیرون می­‌کشند. الان هم قزاق­‌ها در هفت وزن بوکس آسیا فینالیست هستند و ما قرار است دو طلایشان را با جنگندگی از چنگ‌شان بیرون بکشیم. اگر علی و جاسم طلا بگیرند و کشور ما در آسیا چهارم شود، من یکی خوشحال می­‌شوم شما را نمی­‌دانم. ولی امیدوارم مسئولین ورزش ما درک کنند که این مقام چهارمی در آسیا و این ورزشکاران چقدر ارزش دارند.

در این ایام وانفسا که فوتبالیست­‌ها رسما گند کار را در آورده‌­اند و والیبالیست­‌ها ثابت کرده‌­اند ایران هم می‌تواند در یک ورزش تیمی با برنامه‌ریزی صحیح به اوج برسد(بعدا در یک یادداشت جداگانه مفصلا در مورد والیبال خواهم نوشت)، شاید وقت آن رسیده که قصه‌­ی مرگ یک‌بار و شیون یک‌بار در مورد ورزش هم تکرار شود. بالاخره یک بار تصمیم بگیرید که می­‌خواهید ورزش ایرانی در آسیا سوم و دوم بشود یا نه؟ می‌­خواهید دو میدانی مدال بگیرد یا نه؟ بوکس را می‌خواهید یا نمی­‌خواهید؟ این ورزشی که هفت طلا در آسیا دارد، نماینده در المپیک دارد، محبوب است، بین مردم هم جایگاه دارد، را می­‌خواهید یا نمی‌خواهید؟

این بازی­‌های آسیایی هم بالاخره تمام می­‌شود و می‌رود. سعید عبدولی بعد از این‌که به ناحق به کشتی­‌گیر کره‌­ای باخت ـ این از مظلوم­‌نمایی­‌های رایج ایرانی نیست، واقعا حقش را خوردند ـ در مصاحبه‌اش از همه­‌ی مردم ایران عذرخواهی کرد و قسم خورد اگر ذره‌­ای انرژی در وجودش داشت باز هم روی تشک می­‌جنگید. همین قسم، و همین روحیه‌­ی جنگندگی، همان حسی است که دل من شخصا برایش تنگ شده بود. احساس مردی/زنی که باور دارد برای افتخار کشورش می­‌جنگد. فردا جاسم دلاوری و علی مظاهری هم می­‌جنگند، اما برخلاف عبدولی، ورزش‌شان باعث افتخار مسئولین کشورشان نیست. این بوکسورها اگر طلا هم بگیرند، اگر ایران را چهارم هم بکنند، باز هم باید سرشان پایین باشد چون ورزش‌شان معلوم نیست به کدام دلیل مغضوب است. به امید قهرمانی مشتزن­‌ها.

کارشناس فیلمنامه نویسی و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و دانشجوی دکترای پژوهش هنر در دانشگاه تربیت مدرس. فیلمنامه نویس، و نویسنده رمان های سیاسیا در شهرمارمولک ها، ماجرای خونزاد و ماجرای کفترکش و منتقد و نویسنده در مجله شبگار
امین حسینیون
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها