معرفی مکتب دکادنتیسم بخش اول

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳ | ۱۱:۴۳
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 6 دقیقه

این مقاله در دو بخش به معرفی دکادنتیسم، ریشه‌­هایش، حواشی‌­اش، چهره‌­های اصلی‌اش و روابطش با دیگر هنرها می‌پردازد. با بهاره نیک فرجام و شبگار همراه باشید.

مکتبی که با نام «دکادنتیسم» در ادبیات می‌شناسیم و از آن یاد می‌کنیم شاید در طی مرور زمان کمی مورد تحریف قرار گرفته باشد اما امروزه  «دکادنتیسم» به  دورانی اطلاق می‌شود که در‌برگیرنده‌ی تمامی سلیقه‌ها و محتویات گاه بسیار متفاوت‌، در ظرف زمانی مربوط به قرن نوزده و بیست میلادی است.

این مکتب در بیست سالِ ابتدایی قرن نوزدهم میلادی و در فرانسه به وجود آمد و رونق گرفت. دلیل نام‌گذاری این مکتب به شعرای مشهور وابسته به آن برمی‌گردد :

“پل ورلن” در غزل « فتور »‌، چاپ شده به سال١٨٨٣ می‌نویسد :

امپراطوری که در نهایت سقوط است به عبور بربرهای غول پیکر سفید می‌نگرد …

 Decadenza : سقوط‌، پوسیدگی‌، ازبین رفتن .

در این تفکر:

 از بین رفتن یک تمدن و نام منحط آن‌، برای بسیاری از شاعران آن روزگار که بعدها گروهی را با نام : “Le décadent” به وجود آوردند، بسیار خوشایند بود .

«ورلن»  در کتابش همواره چند شاعر را با نامِ «شاعران نفرین شده» برمی‌شمرد ، آن‌ها که البته در زمره‌­ی دوستان بسیار نزدیک‌اش قلمداد می‌شده‌اند : تریستان کربیه‌، استفان مالارمه و آرتور رمبو .

هم چنین این فهرست شامل شاعران دیگری نظیر: چارلز بودلر‌، پی اچ‌. ایسله آدامز و کارل هویسمنز می‌شود .

پارناسسیانیسم و سمبولیسم

برای درک بهتر پدیده­‌ی شاعران نفرین شده، بهتر است کمی به عقب برگردیم و به یاد بیاوریم دوران قبل‌تر را: پارناسسیانیسم.

این جنبش در سال‌های پایانی قرن شانزده میلادی به وجود آمد و نام آن برگرفته از مجموعه اشعاری تحت عنوان «پارناسوس معاصر» بود .

 در این جنبش شاعران جوانی حضور داشتند :

 )  René François Sully-Prudhomme (,  )José-Maria de Heredia(  , ) François Coppée) ، ( Catulle Mendès) .

پیروان این مکتب مخالفت خود را با ادبیات عاشقانه، احساساتی‌، ذهنی‌، شرح‌حال نویسی، دفاع از هنر غیر مشروط و شخصی اعلام کردند.

آن‌ها رویای شعر تصفیه شده را در سر می‌پروراندند، شعری که ضرورت‌های احساسی در آن غایب است، اشعاری بر پایه­‌ی ارزش‌ها و در جستجوی فرهنگی متعالی، اشعاری متوجه دنیایی فرادست‌تر، آن‌جا که حکومت امنیت، آرامش و تفکر را با خود می‌آورد و سرانجام هر آن‌چه که خوبی و کمال را به ارمغان خواهد آورد. جنبش پارناسسیانیسم‌، با شعار‌هایی نظیر هنر برای هنر و شعر به مثابه ارزش مطلق، پایان یافت و با اتمام آن، شاعران نفرین‌شده به درکی جدید از شعر رسیدند: خلق و استفاده از سمبل یا نماد در شعر.

معلم و رهبر سمبولیسم «چارلز بودلر» بود .

 نمونه­‌ی بسیار بارز این‌گونه شعر در رساله‌های مربوط به شعر و زیبایی‌شناسی نمادگرایان‌، به طور مشخص در مکاتبات «بودلر» دیده می‌شود. آن‌جا که می‌خوانیم:

معبدی در طبیعت است جایی که زندگی جریان دارد

ستون‌ها هر بار آشفته از کلمات

گل‌ها به جانب انسان روان‌اند؛

در میان گلستانی از چشمه ،

خانواده‌ها .

عطرها و رنگ‌ها

آواهایی که جواب امان را انعکاس می‌دهند

دور و سردرگم

در اعماقی یکتا و تاریک … .

با بررسی آثار شاعران این مکتب می‌توان دریافت که شعر آن‌ها از تفکری نشأت گرفته بود که در تضاد با واقعیت بود، آن‌چه که می‌توانست در حیطه‌ی تجربه و علم‌، درک شدنی به نظر بیاید اما چیزی ژرف‌تر، رازآمیز‌تر، آن چنان که در حوزه‌ی عقلانیت هم نمی‌گنجید.

بنابراین در نظر آن‌ها، شاعر فردی روشن‌بین بود با توانایی کاوش‌گری در رازها و دست نایافته‌ها‌، رسیدن به ناشناخته‌ها و فاش کردن‌شان. آنان به راهی می‌اندیشیدند که حداقل نسبت به حقیقت نگاهی هرچند مختصر داشته باشد‌، رسیدن و دریافت واقعیت در ذات‌، و این راه برای آنان شعر بود .

 نامه‌ی روشن‌بین از آرتور رمبو، یکی از اساسی‌ترین منابع مربوط به پیروان این مکتب است :

شاعر از طریق استدلال‌های طولانی و ایجاد اختلال در حواس، بزرگ‌ترین روشنگری را انجام می‌دهد .

شاعر روشنگر، با به حاشیه راندن حواس، رهنمون ساختن به وادی دور از حالت‌های طبیعی و متعادل ، رساندن به حقیقت ژرف و ناشناخته‌ای که دارای پایانی تلخ، ناخودآگاه و خواب‌مانند باشد، از همان مبدا اشعار‌اش را می‌سراید. در این نوع از احساس – همان‌گونه که رمبو می‌گوید – شاعر در واقع یک دزد آتش است و نیمی از آن‌چه به وی وحی می‌شود شعر است و آن‌هم بر پایه‌ی نمادها شکل گرفته است .

  اما همان‌گونه که «M. Sansone» بر می‌­شمارد، نشانه‌های نمادگرایان (سمبولیست ها) نه استعاره است و نه یک روی دیگر احساس، بلکه، همان اصل است … واقعی، واقعیت. در این‌گونه اشعار کلمات برای ارائه‌­ی در خواستی مشخص به کار برده نمی‌شوند و  دارای بار معنایی گسترده‌تر و عمومیت یافته‌تری هستند.

از ژرف‌ترین و عمیق‌ترین متن‌های شعری مربوط به نمادگرایان سروده‌ای از «پل ورلن» است با نام هنر شعر و زیبایی شناسی:

موزیک، آن طرف دیگر هر چیزی است :

بنابراین وزن نابرابر را ترجیح می‌دهم ،

پس ضروری است که تو انتخاب نکنی ، …

کلمات‌ات بدون هر نظارتی :

دیگر هیچ ترانه‌ای خاکستری، مهم و عزیز نیست

جایی که تردید به اطمینان می‌پیوندد …

 فصاحت و پیچش را در می‌یابی!

و بهتر کار خواهی کرد، با نیروی بیشتر ،

با قافیه‌ی کمتر و شکلی متوازن‌تر ،

موسیقی‌، هنوز و همیشه .

________________________________

این متنی است که بی‌شک درک آن از توضیح و تفسیر بیشتر بی‌نیاز است و بیانیه‌ای است روشن و حقیقی دربردارنده‌ی فن و روشی جدید در حیطه‌ی شعر .

البته در این مبحث یعنی هدف قرار دادن موسیقی در مکتب «دکادنتیسم» آن‌طور که بایسته و شایسته است به «واگنر» پرداخته نشده است و می‌توان گفت این مکتب  به نوعی بدهکار  واگنر است. آهنگسازی که اکثر هنرمندان این مکتب، به ویژه «بودلر»، به آثارش (که نشان دهنده‌ی ترکیب هنرهای مختلف از جمله موسیقی و شعر می‌باشد ) توجه و علاقه‌ی بسیاری نشان دادند.

لینک منبع

بهاره نیکفرجام
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها