در قلمروی کارتیه برسون: تاریخچه‌ای از آثار آغازین استاد

۱ فروردین ۱۳۹۳ | ۱۰:۳۲
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 5 دقیقه

کارتیه برسون یکی از شناخته‌شده‌ترین عکاس‌­های تاریخ است. شبگار این مقاله را در مورد چگونگی ورود برسون به عکاسی، گرایشات و دغدغه­‌هایش با شما سهیم می‌­شود. با بیتا بهزاد همراه شوید و شبگار بخوانید.

مزيت اصلی اين بازنگری غيرمعمول كارهای كارتيه برسون، ولی نه تنها مزيت آن، در نمايان شدن جنبه‌هايی از كار اوست كه كمتر شناخته شده­‌اند. كارتيه برسون اغلب به عنوان هنرمند “لحظه­‌ی قطعی” معرفی شده است، انگار نگرش او در یک آن، به کمال توسعه یافته و تا پایان فعالیت حرفه‌ای­‌اش هم پایدار باقی‌مانده است. واقعيت، به طور حتم، بسيار پيچيده‌­تر است.

دانش آموز دبيرستانی ترك تحصيل كرده، كارتيه برسون، در سال ١٩٢٦ به استوديو نقاشی Andre Lhote ملحق شد و مجذوب آموزش­‌های استادش در تركيب­‌بندی و هارمونی كلاسيک گشت. اگرچه اندكی بعد، با آشنا شدن برسون و دوست نويسنده‌اش، Rene Crevel، با جمعی از هنرمندان سورئاليست و شركت در جلسات آن‌ها در كافه‌­های شهر پاريس، اين قوانين مؤكد توسط او به چالش كشيده شد. او به شدت تحت تأثير آموزه­‌های سورئاليستی مبنی بر خودبه‌خودی بودن اثر و عدم ارتباط و وابستگی [وابستگی زمانی، مكانی و يا هر نوع وابستگی منطقی] در آن، و تمايل به كند و كاو در اسرار اتفاقات هر روزه قرار گرفت.

كارتيه برسون از طريق يک زوج آمريكايی،Harry و Caress Crosby، بنيان‌گذاران خبرگزاری Black Sun Press، Gretchen  و Peter Powell دوستان آن‌ها، تشويق به تمركز بيشتر روی عكاسی شد. خودش می­‌گوید:«اولين عكس‌هايی كه از طريق دوستان آمريكايی ديدم متعلق به Atget و Kertesz بود. يک عكس Munkacsi از سه كودک سياه‌پوست كه خودشان را به داخل موج‌ها می‌انداختند، مانند محركی برای من به سوی عكاسی بود.»

اواخر دهه‌­ی ٢٠ ميلادی، كارتيه برسون آغاز به عكاسی تحت تاثير ديد Eugene Atget از خيابان­‌های خالی پاريس و پنجره­‌ی مغازه‌ها نمود: ويترين يک مغازه، مملو از قالب‌های چوبی و دست‌كش می‌توانست تجمعی از ارواح به دام افتاده­‌ی پشت شيشه باشد كه در حال تلاش برای رسيدن به اين سوی شيشه هستند؛ نمايی نزديک از بشقاب­‌های ميناكاری شده­‌ی به نمايش درآمده برای خيابان يا قبرستان­‌ها به نظر می‌­رسد كه مجموعه‌ای از منظره‌­های الهام‌گرفته شده از واكر اوانز و شعرهای سورئاليستی تركيب شده از متون غيرمرتبط باشد. اين ناهم‌خوانی­‌ها، اين عكاس جوان را به خود جذب كردند. هم‌چنين عكس­‌های او از توده‌­های امعاء و احشاء در كشتارگاه La Vilette در سال ١٩٢٩ با عكس‌های دوستش Eli Lotar از همان مكان، هم‌زمانی دارد.

كارتيه برسون به دنبال ماجراجويی در اكتبر ١٩٣٠ عازم سفری به ساحل عاج گرديد:«پاريس را به قصد آفريقا ترک كردم. با يک فانوس شكار می‌­كردم، گوشت را فروختم. دچار بيماری  Bilharzia شدم و مجبور شدم برگردم. هنوز نقاشی دغدغه‌ی اصلی من بود و عكاسی برایم به يک دفتر يادداشت برای طراحی‌های سريع و پرسش و پاسخ می‌ماند.”

تعداد بسيار كمی از عكس­‌های آن سفر باقی مانده‌­اند چرا كه كپک­‌ها و قارچ­‌ها دوربين برسون را خراب كردند. اما در ميان عكس­‌های باقی مانده، كاملا مشخص است كه عكاس از پرداختن به شگفتی‌ها و سوژه­‌های غريب اجتناب كرده است. در عوض عكس‌­های او بر يک فرم‌گرايی شديد تأكيد می‌كنند:

عكسی از سه پاروزن از زاويه­‌ی پشت، بدن­‌های تيره و درخشان آن‌ها در زير نور آفتاب، كاملا بر اساس يک منحنی از سر به بازو و به سر تركيب‌بندی شده‌­اند؛ يكی ديگر از پناه‌گاه­‌های موقتی چوبی با تجمع مثلث­‌ها به وجود آمده است.

پس از بازگشت به اروپا، كارتيه برسون به توليد تعدادی عكس با اهميت كه باز هم بر انتزاع و هندسه تمركز دارند پرداخت. دو ميز آهنی تا شده در فلورانس كه روی بالكنی سفالی رو به روی هم قرار دارند، يادآور آثار Kertesz از يک صندلی در باغ Tuileries است.

در بهار سال ١٩٣٤ او اروپا را به مقصد مكزيک برای يک سال ترک كرد. در آن‌جا برسون مجددا به گرايشات سورئاليستی روی آورد. او با عكاس مكزيكی، Manuel Alvarez Bravo، آشنا شد و به اتفاق او يك نمايشگاه دو نفره در مكزيک برگزار كرد. كارتيه برسون در آثارش مناطق فقير شهر مكزيک را مكرر تصوير كرده است: در يک اثر برجسته، يک رهگذر كه اندام او محو به نظر می‌­رسد از جلوی يک تخته گچی كه مصوّر به ستون­‌هايی از اعداد است می‌گذرد.

در ماه می ١٩٣٧’ كارتيه برسون توسط Communist daily Ce Soir برای پوشش خبری مراسم تاج گذاریKing George VI اعزام شد. در عكس‌های او عمدتا شاه ديده نمی‌­شود و او بيشتر به حاشيه‌ی مراسم پرداخته است: جمعيت بدون بليط بيرون ايستاده و تماشا می‌كنند. در نگاه برسون، مردم كه معرف تاريخ خود هستند، به عنوان سوژه­‌ی اصلی درنظر گرفته می‌­شوند.

در طول جنگ جهانی دوم، برسون كه برای Film and Photography Unit of the French Third Army كار می‌کرد، زندانی شد. پس از سه سال اسارت در German Stalag, او از زندان گريخت و به يک گروه كمونيستی ملحق شد و مبارزه کرد. عكس‌های او از پايان Reich, تحت تأثير تجربه­‌ی او از همكاری با Jean Renoir برای مستند‌كردن نتيجه‌ی دردناک حاصل از جنگ، و همين‌طور در سايه‌ی تجربه‌ی شخصی و آزاردهنده‌­ی خودش قرار دارد.

در جولای ١٩٥٤ كارتيه برسون اولين عكاس حرفه‌ای بود كه بعد از مرگ استالين وارد روسيه شد. عكس‌های او از يک سالن رقص نشان‌گر حساسيت و توجه شديد او به تركيب‌بند‌ی است و به يک لحظه‌ی بی‌حركت از يک فيلم نئورئاليستی می‌­ماند.

هزاران جنبه از استعداد و سبک كارتيه برسون در اين نمايشگاه با ٣٥٠ عكس مورد توجه قرار گرفته‌اند، اما يک رشته همه‌ی آن‌ها را به هم پيوند می‌­دهد: لذت بی‌­وقفه­‌ی برسون از كارش. همان‌گونه كه او در سال ١٩٨٠ در فرانسه به من در يک مصاحبه برای Le Matin de Paris گفت:«لذت، لذت واقعی، در گلاويز شدن با دنياست.»

لینک اصلی

بیتا بهزاد
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها