در ستایش بازیگوشی و بازی در بزرگسالی

۲۴ آبان ۱۳۹۲ | ۱۸:۵۶
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 5 دقیقه

جلیقه نجات برای غرق‌شدگان در جدیت

تصور بازی و شیطنت برای یک فرد بزرگسال، چه جوان و چه سالمند، مثلا 30 ساله یا 60 ساله کمی دور از ذهن است. درست است که بازی‌ها، متناسب با هر سنی تفاوت می­‌کنند اما کلیشه‌های اجتماعی وجود دارند که بازیگوشی را محدود و متعلق به دنیای کودکی و نهایتا نوجوانی می‌­داند. فرهنگی که شیطنت را برای مسن‌ترها نوعی سبک‌سری و سطحی بودن می­‌داند در واقع نوعی از تبعیض را  علیه آنان روا می‌دارد. این تبعیض تقریبا در سرتاسر جهان البته با شدت و ضعف متفاوت وجود دارد. تبعیضی که از آن با عنوان تبعیض سنی (ageism) یاد می‌شود.

تحقیقات علمی در این زمینه نشان می­‌دهد بازی و بازیگوشی دربزرگسالان با رشد و پیری سالم‌تر در آنان همراه است. یعنی هرچه بزرگسالان جوان و سالمند جنبه‌های بیشتری از بازی، شوخی و شیطنت داشته باشند سلامت روانی و جسمی آنان نیز بیشتر است.

بازی نقش مهمی در افزایش سلامت و بالندگی روابط اجتماعی و صمیمانه در بزرگسالان دارد. در حین بازی افراد دور هم جمع و به هم نزدیک‌تر می­‌شوند و حتی در قالب آن می‌توانند مشکلاتشان با یکدیگر را حل کنند. بازیگوشی و شیطنت در روابط صمیمانه‌تر و زناشویی (از آشنایی اولیه گرفته تا شکل‌گیری تعهد بلندمدت) نیز اهمیت زیادی دارد. مثلا بازیگوشی در ایجاد  جذابیت و کشش اولیه، غلبه بر خجالت، برانگیختن هیجان در مواقع کسالت‌بار و کم کردن تنش به هنگام اختلافات زناشویی تاثیرات مثبتی دارد. در محیط‌های کاری و شغلی نیز بازی می‌تواند باعث افزایش تولید، کاهش خستگی و تنش، افزایش هماهنگی در کار تیمی و هم‌چنین کاهش اضطراب  و ترس از تکنولوژی‌های جدید شود.

اگر یک برآورد نسبی از میزان بازیگوشی در خودتان نیاز دارید می‌توانید فکر کنید که توسط خودتان و دیگران به چه میزان با این صفات توصیف می‌شوید: شادمان، شوخ، شیطان، بانمک، سربه هوا، جوک، دلقک، مسخره، خندان و …

اگر به سبک کتاب­‌های آشپزی مواد لازم برای یک زندگی همراه با شیطنت و بازیگوشی را بخواهید این‌ها راه حل‌های بدی نیستند: تعریف کردن و گوش دادن به جوک، تماشای فیلم­‌های کمدی، خواندن کتاب­‌های طنز، و حتی سردادن آوازهای مسخره زیر دوش حمام. لازم نیست همیشه مواظب باشید که احمق به نظر نرسید، شکلک دربیاورید و مسخره بازی کنید، خب نهایتا معذرت خواهی می‌کنید. برای بازیگوش بودن لازم نیست به دنبال یادگرفتن یک بازی پیچیده باشید و یا این‌که حتما وسایل خاصی مثل توپ، کارت، یا … داشته باشید.

بازیگوشی - بازی با کودکان

چنین دستورالعمل­‌هایی بی‌شک در کوتاه مدت به کارتان می‌آید اما بعید است خون بازی را در رگ­‌هایتان جاری کند و از شما یک فرد بازیگوش بسازد. اگر خواستید فقط کمی روح بازی را لمس کنید شاید در بهترین حالت بتوانید آن را در هم‌بازی شدن با استادان شیطنت، یعنی کودکان بیابید. در خاله بازی، معلم بازی، بازی­‌های کامپیوتری و فوتبال دختربچه‌ها و پسربچه‌ها شریک شوید و اجازه دهید آن‌ها به شما یاد بدهند که چطور باید بازی کنید. این روحیه به صورت تصادفی حتی می‌­تواند در یک گفتگوی ساده با دوست‌تان در شما ایجاد شود (منظور همان شوخی خودمان است). مگر همیشه باید زندگی و گفتگوهایتان عمیق باشد؟ خب بالاخره سطحی بودن هم مثل شنا کردن روی سطح آب و غرق نشدن، هنر و مهارتی است. به این قطعه مکالمه‌­ای از فیلم کازابلانکاست نگاه کنید: ایون:«دیشب کجا بودی؟»/ ریک: «از اون موقع خیلی گذشته، یادم نمیاد».

شاید بهترین حالت بازی را بتوان در حوصله‌ای که یک هنرمند برای خلق اثرش به‌کار می‌برد مشاهده کرد؛ یا در تحمل یک مادر برای بزرگ کردن فرزندش؛ یا یک روان‌درمانگر برای رشد دادن مراجعش؛ یا یک تاجر برای گسترش تجارتش. درست متوجه شدید. زندگی واضح‌ترین مثال و شاید تبلور بازی است. برای بازی کردن به فضا، زمان و بیشتر از همه به یک هم‌بازی نیاز است. بازی کردن به محض این‌که آن را آرزو کنید، در موردش فکر کنید یا تصمیم بگیرید اتفاق نمی‌افتد. قابلیت بازی کردن که هر کودکی با آن قدم به این دنیا می‌گذارد، در افراد بنابر دلایل گوناگون (فرهنگی، اقتصادی، و حتی خانوادگی) می‌­تواند متوقف گردد. آن‌جا که با افراد خشک، نامنعطف، جدی و رنجور روبرو هستیم. افرادی که زندگی‌شان عاری از خلاقیت و لذت است؛ پر از تکرارهای کسالت‌بار و ملال‌آور. پیدایش و رویش مجدد توانمندی بازی که یکی از شفابخش‌ترین منابع  تغییر و رشد و رهایی است زمان می‌برد و باید برای آن حوصله کرد. پس در پی فضاهایی باشید که مجال و فرصت رشد این توانمندی را فراهم می‌آورد، شما را از گره‌­ای که توانایی باز کردنش را ندارید به سویی ‌می‌برد که بتوانید بازی کنید. دست کم آغوش‌تان را برای یادگرفتن باز بگذارید، حتی سر چهار راه ولی‌عصر: پلیس سوار بر گشت راهنمایی و رانندگی سر چهارراه موقع برخورد با پلیس راهنمای دیگری از پشت بلندگو گفت خسته نباشید. و انفجار خنده خودشان دوتا و عابران آن نزدیک. به قول شیلر، شاعر قرن نوزدهم: «مردم فقط وقتی بازی می کنند که سرشار از انسان بودن هستند؛ و فقط وقتی به تمامی انسان‌اند که بازی می­‌کنند.»

سمیه بابایی
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
1 دیدگاه
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها
یسنا
7 سال قبل

سلام,مطلبتون عالی بودمن خودم بازیگوشم 21سالمه توی دانشگاه صدادرمی اوردم سرکلاسها,همه متهمم کردن ب دخترهرزه ,ولی خوشحالم ک نظرشماروشنیدم امیدوارشدم