تراژدی دو زنی که از آتش به مرگ گریختند

۴ بهمن ۱۳۹۲ | ۲۱:۲۰
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 6 دقیقه

در مورد آتش­نشانی، پلنگ ایرانی و گوزن زرد نر. به نظر شما سرنوشت این دو نفر آتش­نشان که بازداشت شده­‌اند چیست؟ به نظر شما حق‌شان چیست؟ و به نظر شما در این حادثه مقصر واقعی چه کسی بوده است؟

نردبان آتشنشانی باز نشده است. دو نفر سقوط کرده‌­اند و مرده‌­اند. دو انسان، دو کارگر، که هر دو زنان سرپرست خانوار هم بوده‌­اند. مسئولین آتشنشانی می­‌گویند بی‌دقتی از خود زن­‌ها بوده است و اگر به حرف گوش می­‌دادند زنده می­‌ماندند و بحران آغاز می‌­شود. شاید اگر در همان وهله اول، مسئولین آتشنشانی به جای این‌که کشتگان حادثه را مقصر بدانند، بهتر حرف­ می­‌زدند ماجرا به این‌جا نمی­‌کشید. از جایی که ما نگاه می­‌کنیم، آتشنشان مسئول نجات دادن زن بوده، و نتوانسته نجاتش دهد. برخی می‌گویند لبه پنجره شکسته است، برخی می­‌گویند دستش سر خورده است و … . روایت دقیقی وجود ندارد، و هیچ روایتی تراژدی را دگرگون نخواهد کرد. اما در این که مسئولین آتش­نشانی می­‌توانستند بیانیه‌­ای هم‌دردانه صادر کنند شکی نیست. این چطور است:

          «آتش­نشانان همواره با تمام توان تلاش می­‌کنند تا کسی آسیبی نبیند، و سازمان آتش­نشانی در غم از دست رفتن این هموطنان سوگوار است، ای کاش می‌­شد مامورین آتشنشانی کاری دیگر انجام دهند اما متاسفانه، قدرت انسان محدود است، و …»

اظهار نظر اولیه سخنگوی سازمان این است:«اين دو نفر به دليل ناتواني در استقرار مستحکم خود به پايين پرتاب شدند و جان خود را از دست دادند.»

با این اظهار نظر چه توقعی داری؟ همه تشویقت کنند؟ شاید اصلا حرفت درست هم باشد ولی مخاطبین همیشه از یافتن مقصر خوشحال می‌­شوند و انگشت­‌ها را بالا می­‌آورند و یا علی از تو مدد! سیل شماتت است که وااسفا از این مملکت و لابد نردبانش چینی بوده(البته نردبان چینی نبوده است) و هزار و یک شوخی و جدی دیگر که اگر شما هم پیگیر اخبار باشید حتما از حفظید. شاید هم خودتان یکی از تولید‌کنندگان این‌طور نظرات باشید، اشکال بنیادینی هم ندارد، راهی است برای تخلیه‌­ی خشم. اما مقصر اولیه­‌ی مرگ این دو زن، نردبان خراب آتش­نشانی نبوده است؛ صاحب کارگاهی بوده که اصول ایمنی را رعایت نکرده است. قبول ندارید؟ به گزارش کامل سازمان آتشنشانی در این خصوص مراجعه کنید، این‌جا را بخوانید. اگر این ساختمان پله فرار داشت؛ و تجهیزات متناسب دیگر برای یک کارگاه پوشاک ـ که اصولا بمب آتش‌­زاست ـ به احتمال قوی این دو انسان زنده می­‌ماندند. اما چرا ساختمان ایمن نیست؟

یک راننده تاکسی دیروز به من گفت:«شما که زود پیاده می‌شی کمربندتو چرا می‌­بندی؟ ولش کن نمی‌خواد.» و گوزن زرد نری در محوطه‌­ی محصور پارک پردیسان به ضرب سه گلوله کشته شده است. گوزن زرد را می‌­شناسید؟  گونه‌­ا­ی رو به انقراض و منحصر به فرد است.

یک قدم برگردیم عقب و به مغز شکارچی نفوذ کنیم. ای دوست شکارچی که چه عرض کنم، هرچی؛ کشتن این گوزنِ زردِ رو به انقراضِ بدبخت چه نفعی برایت ممکن است داشته باشد؟ با تیر زدنش که هیچ خاصیتی نداشته چون احتمال قوی من هم می‌­توانستم بزنم. گوزن که آزاد نبوده، اسیر بوده است. لاشه را هم که نبردی اقلا شاخش را بکوبی به دیوار! نهایتا ممکن است با رفقایت حالی کرده باشی. قضیه هم تصادفی نبوده است، رفتی و طبق نقشه‌­ای دقیق تفنگ را آورده‌­ای و گوزن را کشته‌­ای. چرا؟! چرا؟ زنده بودن گوزن بهتر نیست؟ واقعا دلم می‌­خواهد این آدم دستگیر شود تا کمی با او حرف بزنم و جواب سوالم را بگیرم.

البته باید قبول کنیم که به احتمال قوی، فرد تیرانداز اصلا از رو به انقراض بودن گوزن خبر نداشته، از نظر او «گوزن است دیگر، در جنگل شبیهش ریخته»، زنده بودنش فایده‌­ای ندارد. همان‌طور که از نظر راننده تاکسی بستن کمربند فایده‌­ای ندارد، از نظر صاحب کارگاه، رعایت نکات ایمنی فایده‌­ای ندارد. این همه هزینه کنیم که چی؟ همان‌طور که یک بچه می‌­پرسد مسواک بزنم که چی؟

هر سهل‌انگاری کوچک ما، ممکن است ختم به فاجعه‌­ای بی‌بازگشت شود. سالی بیست‌هزار نفر کشته­‌ی حوادث رانندگی چند نفرشان فکر کرده‌­اند بستن کمربند فایده‌­ای ندارد؟ کلا رعایت ایمنی چه فایده‌­ای دارد؟ بیمه کردن آسانسور چه فایده‌­ای دارد آقا؟ اتفاقی نمی‌­افتد که! این برجی که ساختیم پله اضطراری می­‌خواهد چه کار؟ چند صد میلیون هزینه کنیم برای چی؟ آتش که نمی­‌گیرد. سیم‌کشی ساختمان را عوض کنیم برای چه؟ حالا که اتفاقی نیافتاده است. تا حالا در برجی گیر کرده‌­اید که پله اضطراری ندارد، و آتش گرفته است؟ راه پله­‌های پر از دود را از نزدیک دیده‌­اید؟

در تمام طول سال که فاجعه‌­ای رخ نمی‌­دهد، ما اصلا به یاد آتشنشانان هستیم؟  آیا در طول این بلوای نردبان باز نشده و مرگ بر بی‌کفایتان، کسی یادی از امید عباسی یا علی خورشیدفر کرد؟(البته انصافا در چند روز اخیر اسم امید عباسی خیلی پر بسامد شد) آتش­نشانان به طور روزمره جانشان را در معرض خطر می­‌گذارند برای نجات جان دیگران. شغل‌شان واقعا خطرناک است، واقعا، این درست که خودشان شغل‌شان را انتخاب کرده‌­اند و …، ولی انصافا، به نظر شما، ما شهروندان از آتش­نشانان قدردانی می‌کنیم؟ اگر یک گروه در ایران باشند که به طور یقینی، جان‌شان را برای نجات دیگران به خطر بیاندازند آن یک گروه آتش­­نشان‌­ها هستند.

حالا دو نفر از آتش­نشانان بازداشت شدند تا تراژدی ادامه داشته باشد. همان‌طور که تراژدی پلنگ ایرانی هنوز ادامه دارد. پلنگ زخمی شهسوار جانش را از دست داد اما تراژدی پلنگ ایرانی تا آخرین پلنگ ادامه خواهد داشت و تراژدی آتشنشانان هم تا وقتی ساختمان­‌ها ایمن نیستند ادامه خواهد داشت. من خودم شاهد بودم که مامورین آتش­نشانی پس از خاموش کردن آتش­ ساختمان، به ما ـ ساکنین ساختمان ـ التماس می­‌کردند برویم دوره­‌های آتشنشانی که اتفاقا رایگان هم هست را ببینیم، اخطار می‌دادند که اگر کمی دیر می­‌شد و یک خودرو آتش می­‌گرفت با این شرایط ناایمن ساختمان، عملیات نجات بسیار دشوار و پیچیده­ می­‌شد. اما ما هیچ توجهی نکردیم. دیر نیست که دوباره ساختمان آتش بگیرد و تراژدی دیگری آغاز شود. به زودی پلنگ دیگری هم کشته خواهد شد، چون نیروهای محیط‌بان و جنگل‌بان ما نه تعدادشان کافی است نه ایمنی شغلی دارند. شاید کسی بگوید ساختمان نهایت ایمنی را هم داشت، باز هم کار نکردن نردبان باعث مرگ دو زن می­شد. در جواب باید گفت، کافی بود دود چند دقیقه دیرتر برسد، این‌جا بحث بر سر فقط چند دقیقه است. بله، احتمال کشته شدن در اثر آتش‌‌سوزی همیشه هست، ولی ایمن­‌سازی ساختمان، از مهار آتش معقول­تر است.

من برای حکم کردن در مورد اپراتور نردبان و فرمانده ایستگاه حسن آباد، منتظر نظر بازپرس می­‌شوم. اما نتیجه هرچه باشد، اگر کلاه داشتم برای آتش­نشانان از سرم برمی‌­داشتم. اگر ساختمانی، کارگاهی، چیزی دارید؛ اگر عضو هیئت‌مدیره شهرکی هستید؛ ایمنی ساختمان را رعایت کنید. اگر راننده‌­اید کمربند را ببندید و از مسافر خواهش کنید ببندد. اقلا به کسانی که ایمنی را رعایت می­‌کنند گیر ندهید.

کارشناس فیلمنامه نویسی و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشگاه هنر و دانشجوی دکترای پژوهش هنر در دانشگاه تربیت مدرس. فیلمنامه نویس، و نویسنده رمان های سیاسیا در شهرمارمولک ها، ماجرای خونزاد و ماجرای کفترکش و منتقد و نویسنده در مجله شبگار
امین حسینیون
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها
نرگس
10 سال قبل

جانا سخن از دل ما می گویی…
دقیقا همینطوره که گفتی و بزرگترین ایراد بر صاحب کارگاه وارده.عدم رعایت اصول ایمنی، عدم آموزش به کارکنان و …

ارشک
10 سال قبل

و این داستان همچنان ادامه دارد. نه فقط در تهران و نه فقط در ایران، بلکه در تمام دنیا.