برلیوز، سمفونی فانتاستیک، آهنگساز، شهرت و توهم

۱ خرداد ۱۳۹۳ | ۲۳:۰۱
زمان مورد نیاز برای مطالعه: 5 دقیقه

از حدود دهه ۵۰ میلادی با رشد روز افزون موسیقی راک، توهم در موسیقی رشد یافت. بسیاری از گروه‌­های راک مانند بیتل‌ها پس از مصرف مواد به روی صحنه می­‌رفتند. آن‌ها حتی در آهنگسازی‌هایشان و شعرهایشان از تجربیات خلسه­‌وار اثرات مواد مخدر استفاده می­‌کردند. اما جالب است بدانید یکی از اولین تجربیات موسیقی توهمی حدود ۱۳۰ سال قبل از بیتل‌ها یعنی در سال ۱۸۳۰ و توسط آهنگساز بزرگ فرانسوی، هکتور برلیوز در سمفونی تخیلی‌اش به نام سمفونی فانتاستیک صورت گرفته است. اجازه دهید ابتدا چند خطی از توصیفات خود برلیوز راجع به موسیقی‌­اش را بخوانیم:

موسیقی دان جوانی که طبیعتی حساس دارد و دچار وسواس مرگ و تخیلی تب‌آلود است در اثر جنون آنی به خاطر نومیدی ناشی از بیماری عشق، خود را با تریاک مسموم می‌کند. مقدار مواد مخدر کمتر از آن بوده که باعث مرگ او شود. در نتیجه، او به خواب سنگینی که همراه با عجیب‌ترین رویاها است فرو می‌رود، و در این حالت احساسات و خاطرات او به وسیله‌ی مغز بیمارش به افکار و تصویر‌های موسیقایی تبدیل می‌شوند.

تفاوت زیادی با دوران ما ندارد. این طور نیست؟ و ما امروزه می‌دانیم که موسیقی‌دان جوانی که برلیوز از او نام می‌برد کسی جز خودش نیست و عشقی که به خاطرش دست به خودکشی زده بازیگری ایرلندی به نام هریت اسمیتسون (harriet Smithson) بوده. هریت اسمیتسون و برلیوز چند سال پس از اولین اجرای سمفونی فانتاستیک با هم ازدواج کردند ولی به هیچ‌وجه با هم خوشبخت نبودند. البته طلاق هم نگرفتند زیرا هریت خیلی زود بر اثر مصرف بیش از حد نوشیدنی‌های الکلی جان خود را از دست داد.

به جز عشق هریت موضوع دیگری نیز موجب ناراحتی و افسردگی برلیوز در آن دوران بود و آن‌هم عدم موفقیت‌اش در عرصه‌ی موسیقی بود. تمام آثار برلیوز قبل از سمفونی فانتاستیک با بی‌مهری از جانب منتقدین و مردم روبه رو می‌شد. از همین رو اوضاع مالی او هم بسیار وخیم بود. چند تن از دوستان نزدیک برلیوز برای بهبود اوضاع روحی‌اش تصمیم گرفتند تا کمک مالی به او کنند تا بتواند آخرین اثرش تا آن روز، یعنی سمفونی فانتاستیک، را اجرا کند. این اتفاق افتاد و در اجرای نخستین این موسیقی معجزه‌ای روی داد.

در انتهای کنسرت، مردی لاغر و بلند قد با قامتی خمیده از میان تماشاگران به پیش پای برلیوز رفت و با چشمانی پر از اشک در پیشگاه او زانو زد. آن مرد نیکولو پاگانینی ویولونیست افسانه‌ای بود. پاگانینی فردای آن روز، نامه‌ای به برلیوز نوشت:

دوست گرامی!

پس از مرگ بتهوفن تنها برلیوز قادر است نبوغ جاودانه‌ی او را زنده کند و من که شاهد کارهای بی نظیر جناب عالی بودم، وظیفه‌ی خود می‌دانم حواله‌ای به مبلغ بیست هزار فرانک به عنوان هدیه تقدیم‌تان کنم. استدعا دارم آن را رد نفرمایید.

این اتفاق غوغایی در سرار اروپا ایجاد کرد. پاگانینی که به گوشه‌گیری و خسیسی مشهور بود مبلغی چنان هنگفت به آهنگسازی ناشناس هدیه کرده بود، و از طرفی با این‌که پاگانینی خود از وضع مالی نسبتا خوبی برخوردار بود اما این میزان پول حدودن برابر با کل سرمایه‌اش به حساب می‌آمد. شایعات زیادی بر سر زبان‌ها ایجاد گشت اما نهایتا نتیجه چیزی جز شهرت بیشتر برای برلیوز و پاگانینی نبود.

خانم آرمان برتن که شوهرش در مقام ناشر و حامی هکتور برلیوز به تاریخ موسیقی پیوست، هفت سال پس از گذشت این واقعه از رازی سر به مهر سخن گفت. شوهرش پول را اعانه داده بود و برای به پا کردن جنجالی موفقیت‌آمیز پاگانینی را انتخاب کرده بود. آقای برتن درست حدس زده بود که ستایش و تحسین هنرمندی در ملا‌عام از سوی نابغه‌ی معروفی چون پاگانینی، سر و صدای فوق‌العاده‌ای به راه خواهد انداخت. برتن نابغه‌ای بود که در سال ۱۸۳۸ به اصل بنیادین هالیوود پی برده بود، اصلی که می‌‌گوید: آدمی با توان خویش به آوازه و شهرت نمی‌رسد، بلکه او را به شهرت می‌رسانند.

با تمام این حاشیه‌ها و این وقایع تاریخی، باید اعتراف کرد که سمفونی فانتاستیک قطعه‌ای است بی‌نظیر و شاهکار که بسیار از زمان خودش جلوتر بوده. شاید برای ما که امروزه به موسیقی گروه‌هایی هم‌چون متالیکا هم عادت کرده‌ایم، این موسیقی معمولی و حتی آرام‌بخش باشد!! اما در سالی که سمفونی فانتاستیک برای اولین بار اجرا شد، یعنی تنها سه سال پس از مرگ بتهوفن، این موسیقی بسیار وحشیانه و جسورانه می‌نمود.

پیشنهاد می­‌کنم حتما به این سمفونی پنج موومانی گوش کنید، و مطمئن باشید که از شنیدن آن لذت خواهید برد.

جهت کوتاه کردن مطلب در انتها، تنها قسمت‌هایی از متنی را می‌نویسم که برلیوز خود در توضیح سمفونی فانتاستیک آورده:

عنوان نخستین موومان تصورات و احساسات است. در این موومان ملودی اصلی که در تمام موومان‌های دیگر هم به کار خواهد رفت به ما شناسانده می‌شود، این ملودی نمایانگر معشوقه‌ی برلیوز است. در طی موومان موسیقی تغییرات ناگهانی زیادی می‌کند. موسیقی آرام می‌شود و ناگهان شدید می‌شود، ملودی لحظه‌ای شیرین و لحظه‌ای ترسناک می‌شود، ساز‌ها کمی با آرامش می‌نوازند و بلافاصله به غرش می‌افتند، همه‌ی این‌ها نشان از ذهن معیوب کسی است که تازه مواد مصرف کرده و به خلسه می‌رود.

موومان دوم با فضایی ترسناک شروع می‌شود، ولی ناگهان آهنگساز ما به معشوقه‌اش می‌رسد و در صحنه‌ای رویایی به همراه موسیقی والتز، شروع به رقص می‌کند، اما این خوشی دوامی ندارد و در انتهای موومان همه‌جا سیاه شده، معشوقه دور می‌شود و آهنگساز تنها می‌شود.

در موومان سوم، آهنگساز در دشتی وسیع قدم می‌گذارد. دو چوپان به نوازندگی مشغولند که ناگهان آسمان سیاه شده، صدای غرش تندرها به گوش می‌رسد، جایی برای پناه بردن وجود ندارد.

آهنگساز در موومان چهارم مرتکب گناهی نابخشودنی می‌شود، او معشوقه‌اش را به قتل می‌رساند و دچار جنونی عظیم می‌گردد.

موومان پنجم با حمله‌ی جادوگران و شیاطین به آهنگساز آغاز می‌شود، ولی پس از مدتی سر‌دسته‌ی جادوگران که کسی نیست جز معشوقه‌ی آهنگساز  از راه می‌رسد، و در انتهای این موومان، معشوقه، انتقام سختی از آهنگساز می‌گیرد.

ارشک
0 0 رای‌ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback)‌های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه‌ها