این بار به سنت همیشگی برخط داستان دو داستان کوتاه معرفی میکنم از دو نویسنده آمریکایی که کمتر اسمشان به گوش رسیده است. «فرانک استاکتون» و « ای.بی وایت» (الوین بروکس وایت)
فرانک استاکتون نویسنده و طنزپرداز و یکی از بهترین نویسندگان افسانههای نوآورانه برای کودکان است که در قرن19 به طور گستردهای محبوب و شناخته شده بود. اولین مجموعه داستان او در سال 1870 نوشته شد. یکی از مشهورترین داستانهای او داستان « ببر یا بانو ؟» است که ایدهی آن تاکنون بارها استفاده شده است . نگارش آن در زمان خودش کمی سنگین بود اما خیلی زود محبوب شد، بعد از آن استاکتون سعی کرد به موفقیتش تداوم ببخشد اما هیچگاه به شهرت و موفقیت داستان اول نرسید. او در سال 1902 خونریزی مغزی کرد و در جنگل فیلادلفیا به خاک سپرده شد.
او از آموزش اخلاقگرایانه برای بچهها در کتابهایش اجتناب میکرد و به جایش طنز هوشمندانهای را برای طعنه زدن به حرص و خشونت و سواستفاده از قدرت در کاراکترهای بینظیر ماجراجو، میگنجاند. هنوز در کلاسهای ادبیات انگلیسی در مدارس آمریکا کتابهای او را تدریس میکنند.
در داستان «ببر یا بانو؟» بر طبق قانون پادشاهی خونخوار در شهر میدانی برپا میشود که مجرمان و متهمان را به شیوهی خودش به عدالت میرساند. دو در که پشت یکی از آنها ببر درنده منتظر طعمهاش نشسته است و پشت دیگری زنی زیبا که منتظر عقد با متهم است. متهم با انتخاب یکی از درها سرنوشت خودش را تعیین میکرد. این روش مورد پسند عامه مردم است و از آن به هیجان میآیند تا زمانی که دختر زیبای پادشاه خودش گرفتار انتخاب بین یکی از این دو در میشود .
«این سازوکار کاملاً تودهپسند بود. هنگامی که مردم، در روزی از روزهای محاکمهی بزرگ گرد میآمدند، هیچگاه نمیدانستند که شاهد یک کشتار خونین خواهند بود یا جشن عروسیای شادیآور. این ابهام چنان جذابیتی به کار میداد که از هیچ راه دیگری به دست نمیآمد. پس، عامه سرگرم میشدند و لذت میبردند، و قشر اندیشهورز جامعه هم نمیتوانست این طرح را به بیعدالتی محکوم سازد، به خاطر آنکه مگر جز این بود که همه چیز در دستان خود متهم قرار دارد؟»
لینک داستان ببر یا بانو؟
لینک داستان زبان انگلیسی ببر یا بانو؟
الوین بروکس وایت نویسنده ، شاعر، طنزپرداز آمریکایی و نویسنده کتاب کودک بود که در سال 1970 جایزه لورا اینگالز وایلدر را به پاس خدماتش در زمینه ادبیات کودک دریافت کرد. «استوارت لیتل»، «کارتنک شارلوت» و «قوی شیپور زن » سه رمانی است که وایت برای کودکان نوشت. آثار این نویسنده به سبب سبک، طنز و پرداختن به احساسات و رابطه تخیل برانگیز انسان با جانوران ارزشمندند. در سال ۲۰۰۴ انجمن کتابفروشیهای امریکا جایزهای را به نام این نویسنده بنیانگذاری کرد. جایزه «ای . بی وایت» به کتابهایی تعلق میگیرد که استانداردهای جهانی برای بلندخوانی را داشته باشند.
«استوارت لیتل» رمان طنزی است درباره پسربچه ای 5 سانتیمتری بازیگوش و ماجراجو. این اثر به قدری با موفقیت روبهرو شد که در سال ۱۹۶۶ تلویزیون NBC فیلمی از آن ساخت و در سال ۱۹۹۹ کمپانی کلمبیا پیکچر کارتون بسیار موفقی از آن ساخت. در سال 1978 جایزه پولیتزر را برای کوششهای ادبیاش دریافت نمود و در سال 1985 دچار آلزایمر شد و مرد، پیکرش را سوزاندند و بعد به خاک سپردند.
در داستان «در» قهرمان مرد که نامش ذکر نمیشود به توری در یک خانه مدرن در شهری بزرگ میرود که راهنمایش زنی است که از او هم ذکر نمیشود. در واقع داستان در خانهای قابل شستشو، مصنوعی، علمی- آزمایشگاهی و غیر انسانی میگذرد که در و دیوارش با هم قابل تشخیص نیست. دیوارها به در تبدیل میشوند یا حالت آینهای دارند. این میتواند استعاره از ذهن آشفتهی کاراکتر داشته باشد که نامطمئن است و ارتباطی با تکنولوژی برقرار نمیکند . بودن در خانهای آینهای مانند بودن در دام ذهن خودش است. در ارتباط با موشهایی که نمیتوانند روال قبلی زندگیشان را داشته باشند و به غذا دست پیدا کنند، بیشباهت با حالت خود کاراکتر نیست.
«او قصد داشت موشهای آموزش دیده در مربعی که در وسطش دایرهای بود، بپرند و کارت را کنار بزنند و اجازه پیدا کنند در جایی که غذا هست داخل شوند اما یک روز یک حقهای زد. جای کارت را عوض کرد موش میپرید اما کارت کنار نمیرفت، موقعیت غیرممکنی شده بود برای موش؛ موش داشت دیوانه میشد و در چشمانش نگاه ملتمسانهی ناشی از ناامیدی غیر قابل توصیفی بود، بعد از تکان خوردن زیاد و از کوره در رفتن ، وارد مرحله منفعلانه شد و تمایل پیدا کرد اجازه دهد هر چیزی که میخواهد بشود .»
لینک داستان انگلیسی «در»
نیلوفر
خیلی ممنون از معرفی این دو نویسنده که با تمام افتخاراتشون من حتی اسمشون رو هم نشنیده بودم.
( اشاره ی پر رنگ ت به نحوه ی مردن ایشان هم بسیار جالب بود. )