این حرف قدیمیها را فراموش کنید که چشم دریچهی روح است. در نقاشیهای فرارئالیستی سیمون هنسی، چشمها صرفا آینههایی هستند که جهان اطرافشان را منعکس میکنند. (از ما بپذیرید اینطوری باحالتر است.)
ما وقت زیادی را صرف بررسی نقاشیهای هنسی از چشمهایی با جزییات باور نکردنی کردیم؛ چشمها و عینکهای آفتابی و خانههایی که در آنها منعکس شدهاند. اکثر نقاشیهای واقعگرا، صرفا کپی محضی از واقعیت هستند؛ اما هنسی در رویکرد خاص خودش تصاویری از شهرهای خیالی را در لنز عینکها منعکس میکند، و به مخاطب نقاشی فرصت میدهد تا جهان را از دریچهی چشم موضوع نقاشی تماشا کنند. پلهای عظیم، پارکهای خورشیدی و نقاشیهای دیواری پر از رنگ، حضوری شبحوار روی شیشهی عینکهای آفتابی دارند.
اگرچه فرارئالیسم طرفداران پیگیر خودش را دارد؛ اما همیشه از نظر کمبود شجاعت مفهومی مورد نقد بوده است. هرچند آثار فرارئالیستی از نظر تکنیک فوقالعاده باشد.
پروژه هنسی ریشه در این میل عمومی برای ترجمهی مستقیم و دقیق از عکس به بوم دارد. ولی هنسی در یک ای.میل اینطور در مورد کارش مینویسد:«من نمیخواهم تقلید دقیق و محض از عکس بکنم؛ من از دوربین فقط به عنوان منبع گردآوری اطلاعات استفاده میکنم. روش کار من شامل ترکیب چندین عکس است، و بعد در طول فرآیند نقاشی جزییات را کم و زیاد میکنم. عمق را تغییر میدهم. بافت اضافه میکنم، و فرم یا رنگ. بسته به شرایط در روند تکامل نقاشی، جزییات هم شکل میگیرند. این فرآیند به من امکان میدهد صاحب این اثر هنری باشم؛ آن را شخصی، اصیل و منحصر به فرد کنم. وقتی تفسیرخودم از واقعیت را میسازم، مرز میان آنچه واقعی است و آنچه ساختگی است را کمرنگ میکنم؛ و این به بیننده یک شبیهسازی از واقعیت میدهد.»
نظر شما در مورد کار هنسی چیست؟ آیا به کارگیری واقعیت به این ترتیب، میتواند به سبکی هنری که عموما به عدم خلاقیت متهم است؛ زندگی تازهای ببخشد؟! نظرات خود را در کامنتها با ما در میان بگذارید.
هرچند این نقاشی ها رو میشه با عکاسی هم تولید کرد و این علت اتهام عدم خلاقانه بودن آنهاست، اما تکنیک و دقت و ظرافت نقاشیهاش واقعا خیره کننده و دوست داشتنیه!
استعداد در خدمت تکنیک و دیگر هیچ.
هر چیزی بیش از چیزی که در نظر اول می بینیم پیچیده و پرجزئیات است.
در این زمانه حتی نقاشان پرتره ای هستند که با اپک نقاشی می کنند و به این کار مفتخر هستند! حتما از نقطه نظر این افراد کار هنسی آب در هاون کوبیدن است و بس.اما من فکر می کنم هر چه بیشتر در سوژه دقیق بشویم بیشتر تصاحبش کرده ایم!
چیزی مشابه همان اشاره ای که نقاش هم در گفته هایش به آن اشاره کرده.